تا نیست نگری ره هستت ندهند
وین مرتبه با همت پستت ندهند
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون ... نیکی به جای یاران،فرصت شمار یاران
ندانم کان مه نامهربان یادم کند یا نه
فریب آموز من با وعده ای شادم کند یا نه
هردم ز تو گر تازه غمی باید هست
در دور فلک نو ستمی باید هست
در عشق تو گرچه ایچ میباید هست
این بس نبود کانچ نمیباید هست
ترسم ای مرگ نیایی تو ومن پیرشوم
انقدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
من از دل و دل از من دیوانه گریزد
دیوانه ندیدم که از دیوانه گریزد
در فصل تگرگ عاشقت میمانم
با ریزش برگ عاشقت میمانم
هر چند تبر به ریشه ام میکوبی
تا لحظه مرگ عاشقت میمانم . . .
من معترفم که شاهد دل معنی است
اما چه کنم؟ که چشم صورت بین است
تو را گم می كنم هر روز و پیدا می كنم هر شب
بدینسان خوابها را با تو زیبا می كنم هر شب
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست
تا آشنای ما سر بیگانگان نداشت
غم با دل رمیده ما آشنا نبود
یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی
پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من
" حضرم مولانا"
[FONT="]توی باغ و خواب و رویا بنويس[/FONT]شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
توی باغ و خواب و رویا بنويس
اسمتو رو قاب دلها بنويس
جای پای چشم شهلای تهی
رو تن تموم گلها بنويس
بنويس چقدر دلم تنگه برات
روی اشک را زقیها بنويس![]()
سبب منم که میشکنم اما حرفی نمیزنم
اگه هیچکس برام نموووند..واسه اینه که سبب منم... :دی
مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب
به به ..چه آتش ها..
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
تا شدم حلقه به گوشه در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو،به مبارکبادم
ما ناب گلابیم، گل آلود نهایم
یا همچو چراغ تیره در دود نهایم
با اینهمه بود، غیر نابود نهایم
در عین وجود هیچ موجود نهایم
[FONT="]در دلم ابر تو می بارد عشق[/FONT]من میروم ز کوی توئو..دل نمیرود..
این زورق شکسته... ز ساحل نمیرود
گویند دل ز عشق تو برگیرم
ای دریغ..ای دریغ...
کاری که خود ز دست منو دل نمیرود
(آوار زورق شکسته-همایون شجریان-نمیدونم شعر از کی هست!)
در دلم ابر تو می بارد عشق
سینه ام داغ تو را دارد عشق
باورم نیست کسی زخم تو را
بر دل خون شده نگذارد عشق
تو سوز آه من ای مرغ شب چه میدانی؟
قالب نقش بندی لاهوت است
گلخن ابلیس و چه هاروت است
گر سفرهٔ پر زر است هر روزی
هر ماه نه ... حقهٔ پر یاقوت است
تو سوز آه من ای مرغ شب چه میدانی؟
ندیده ای شب من تاب و تب چه میدانی؟
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |