آره قشنگهتا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای ب فدای چشم تو! این چ نگاه کردن است؟!
این بیتو دوس دارمش!!![]()

میخواید منم دوباره بنویسمش؟! :دی
تو را كه هرچه مراد است در جهان داري
چـه غم ز حال ضعيفـان نـاتوان داري
آره قشنگهتا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای ب فدای چشم تو! این چ نگاه کردن است؟!
این بیتو دوس دارمش!!![]()
آره قشنگه
میخواید منم دوباره بنویسمش؟! :دی
تو را كه هرچه مراد است در جهان داري
چـه غم ز حال ضعيفـان نـاتوان داري
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود...
ن!!:دی
مصرع دوم اینو بنویسید! یاد نیومد:|
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود..
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود...
تلخی لحن من از تلخی کام است مرنجسپاس: )
دلتنگم و با هیچـکـَسم میل ِ سخن نیست
کـَس در همه آفاق به دلتنـگی من نیست..
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای ب فدای چشم تو! این چ نگاه کردن است؟!
![]()
نمی توان غم دل را به خنده بیرون کردتا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
نمی توان غم دل را به خنده بیرون کرد
ز خنده رویی گل تلخی از گلاب نرفت
هعییییییییییییییییییی ...
شب همه دوستان خوش![]()
تا توانی دلی بدست اور
دل شکستن هنر نمی باشد
شبتون بخیر
دلبر جانان من برده دل و جان من
برده دل و جان من دلبر جانان من
نه از افسانه می ترسم نه از شیطان
نه از کفر و نه از ایمان
نه از آتش نه از حرمان
نه از فردا نه از مردن
نه از پیمانه می خوردن
خدا را می شناسم از شما بهتر
شما را از خدا بهتر
خدا از هرچه پندارم جدا باشد
خدا هرگز نمی خواهد خدا باشد
نمی خواهد خدا بازیچه ی دست شما باشد
همای
یاران هــوار ، مردم هــواردلم از تو چون نرنجد؟ که به وهم درنگنجد
نه به وصل میرسانی نه به قتل میرهانی
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت ............................. باز آید و برهاندم از بند ملامتمده ای رفیق پندم که به كار در نبندم
تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی!!!
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت ............................. باز آید و برهاندم از بند ملامت
من اگر چه پیرم و ناتوان تو مرا ز درگه خود مران .................. که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانی امتا من بدیدم روی تو، ای ماه و شمع روشنم
هر چا نشینم خرمم، هر جا روم در گلشنم
من اگر چه پیرم و ناتوان تو مرا ز درگه خود مران .................. که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانی ام
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم ............................ جامه ی کس سیه و دلق خود ازرق نکنیممن آفتاب انورم خوش پرده ها را بردرم
من نو بهارم آمدم تا خارها را برکنم
مِی خور که صد گناه ز اغیار در حجاب....................... بهتر ز طاعتی که ز روی و ریا کنند !!!
اَی اَی ... تقلب می کنی؟؟؟
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را ..................................... دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس ..................... کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس ..................... کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس ..................... کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
در دیده عیان تو بودی و من غافل
در سینه نهان تو بودی و من غافل
لاله در گلزار قلبم بردمید ............................. تا سخن از عشق و وصلت را شنیددر دیده عیان تو بودی و من غافل
در سینه نهان تو بودی و من غافل
لب لعل تو ز خون دل من جام گرفتدر دیده عیان تو بودی و من غافل
در سینه نهان تو بودی و من غافل
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |