هراینه لب شیرین جواب تلخ دهد ....................... چنان که صاحب نوشند ضارب نیش انددر دام بلا دانه ی خال توام فکند/.ای بس که فتد مرغ به دام از پی دانه
هراینه لب شیرین جواب تلخ دهد ....................... چنان که صاحب نوشند ضارب نیش انددر دام بلا دانه ی خال توام فکند/.ای بس که فتد مرغ به دام از پی دانه
شب فراق که داند که تا به سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق در بند است
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است ...................... شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است
در دام بلا دانه ی خال توام فکند/.ای بس که فتد مرغ به دام از پی دانه
هراینه لب شیرین جواب تلخ دهد ....................... چنان که صاحب نوشند ضارب نیش اند
تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری، با جان عاشق کار داری
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس/ که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرستساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچهها ناگه به یک سو خیره گشت و
معلم مات بر جا ماند
یار اگر با ما گهی صلح و گهی پیکار داشت .............................. ما حریف عشق او بودیم و با ما کار داشت
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس/ که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
تاخبر دارم از او بی خبر از خویشتنم/ باوجودش ز من اواز نیاید که منم
یار اگر با ما گهی صلح و گهی پیکار داشت .............................. ما حریف عشق او بودیم و با ما کار داشت
تاخبر دارم از او بی خبر از خویشتنم/ باوجودش ز من اواز نیاید که منم
من که بر این سینه ی چون آینه ....................... می زنم سنگ تو را دستم بگیرتاخبر دارم از او بی خبر از خویشتنم/ باوجودش ز من اواز نیاید که منم
من که بر این سینه ی چون آینه ....................... می زنم سنگ تو را دستم بگیر
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
می توان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم ................... واندر این کار دل خویش به دریا فکنممی توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
می توان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
در حقیقت شیشه ی پر عقرب است این اسمان/ نیست ممکن کز گزیند او سلامت بگذاری
من هر شعریو که بخوام جواب میدمدیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم ................... واندر این کار دل خویش به دریا فکنم
دوستان عزیز لطفاً با جواب دادن به آخرین نفر شروع کنید![]()
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
سو دل من شعله زد از اش دمادم/ کس دیدکه اتش زند از اب زبانه
سو دل من شعله زد از اش دمادم/ کس دیدکه اتش زند از اب زبانه
هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه
بدتر از خواستن این لطمه نتوانستن
منم جواب ستاره خانم رو میدم که قانون باشگاه و تاپیک رو رعایت می کنن و "تشکر" هم بلدن!سو دل من شعله زد از اش دمادم/ کس دیدکه اتش زند از اب زبانه
نگار میفروشم عشره ای داد/ که ایمن گشتم از مکر زمانه
آفرین کوچولومنم جواب ستاره خانم رو میدم که قانون باشگاه و تاپیک رو رعایت می کنن و "تشکر" هم بلدن!
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند ....................... وانکه این کار ندانست در انکار بماند
همه دانند که در صحبت گل خاری هست
نه من خام طمع عشق تو میورزم و بس
سعدی از بارگاه قربت دوست/ تا خبر یافته است بی خبر است
منم جواب ستاره خانم رو میدم که قانون باشگاه و تاپیک رو رعایت می کنن و "تشکر" هم بلدن!
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند ....................... وانکه این کار ندانست در انکار بماند
اگر جواب دهم بهر بی ادب چه نصیب ....................... مشاعره بکنم با تو ای رفیق ادیبدلا دلا بر رشته شد مثل بشنو/ک اسمان ز کجاهست و ریسمان ز کجا
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |