'nobody'
کاربر بیش فعال
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد
هشیار گرد که گذشت اختیار عمر
روزگار اما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
پیش پای عشق ما سنگی گذاشت
بیگمان از مرگ ما پروا نداشت
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد
هشیار گرد که گذشت اختیار عمر
روزگار اما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
پیش پای عشق ما سنگی گذاشت
بیگمان از مرگ ما پروا نداشت
هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست/ ما به فلک می رویم عزم تماشا که راست؟هر كس به طريقي صفت حمد تو گويد
بلبل به غزلخواني و قمري به ترانه ....
هر نفس آواز عشق می رسد از چپ و راست/ ما به فلک می رویم عزم تماشا که راست؟
تا دل شب از امید انگیز یک اختر تهی گردد.
ابر می گرید
باد می گردد...
نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز، بسته است
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
ديگران سر مست در آغوش جانان خفته اند
آنکه بيدار است هر شب ، مرغ شبگير است و من
![]()
دید بردانش بود غالب فرا
نوجوانی که غم دوری او پیرم کرد // باز پیرانه سرم بخت جوان بازآورد
دید بردانش بود غالب فرا
زان همی دنیا بچربد عامه را
یاد تو شب و روز قرین دل ماستاگر بامن نبودش هیچ میلی // چرا جام مرا بشکست لیلی
تو را من چشم در راهم شباهنگامیاد تو شب و روز قرین دل ماست
سودای دلت گوشه نشین دل ماست
از حلقهٔ بندگیت بیرون نرود
تا نقش حیات در نگین دل ماست
مرحبا ای نسیم عنبر بویتو را من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن
سایه ها رنگ سیاهی
وز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم
مرحبا ای نسیم عنبر بوی
خبری از دیار یار بگوی
صبر دیدیم در مقابل شوق
آتش و پنبه بود و سنگ و سبوی
یکی درد و یکی درمان پسندد ... یکی وصل و یکی هجران پسنددمرحبا ای نسیم عنبر بوی
خبری از دیار یار بگوی
صبر دیدیم در مقابل شوق
آتش و پنبه بود و سنگ و سبوی
یکی درد و یکی درمان پسندد ... یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران ... پسندم آنچه را جانان پسندد
ز دستم بر نمی خیزد که یکدم بی تو بنشینم ... بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینمدلم ز دست تو آباد گر نمی گردد
بیار آتش و درخانهٔ خراب بریز
ز دستم بر نمی خیزد که یکدم بی تو بنشینم ... بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من ......... دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر منملا بمدرس آمد و درس دقیق گفت
حق را ز غیر حق بگمان امتیاز کرد
__________________
نکهت باغ گل و نزهت نارنجستاندل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من ......... دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من
ز دست دیده و دل هردو فریاد ....... که هر چه دیده بیند دل کند یادنکهت باغ گل و نزهت نارنجستان
از نسیمم بنوازند مشام ای شیراز
نرگسم سوی چمن خواند و سروم سوی باغ
من مردد که دهم دل به کدام ای شیراز
دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش / که سیر معنوی و کنج خانقاهت بسز دست دیده و دل هردو فریاد ....... که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد ..... زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش / که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس
یعقوب امیدش همه پیراهن توست
ای یوسف گمگشته ی کنعان برگرد
دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
تو را دارم ای گل،جهان با من است
تو تا با منی،جان جانان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران،آسمان با من است
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |