مشاعرۀ سنّتی

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمانست این و دیگرگون نخواهد شد

دردا که عمر

به پرده ی آخر رسیدو من


در کار خویش در مانده ام


که چه دادم


وچه


گرفته ام


دلبسته به رونق بازار زرنگی

هشدار آیه ی رحمت شنیده نشد
 

دکترتپل

عضو جدید
دردا که عمر

به پرده ی آخر رسیدو من


در کار خویش در مانده ام


که چه دادم


وچه


گرفته ام


دلبسته به رونق بازار زرنگی

هشدار آیه ی رحمت شنیده نشد

درچشم روز خسته خزیدست
رویای گنگ و تیره خوابی
اکنون دوباره باید از این راه
تنها بسوی خانه بشتابی
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
آی آدم های عاشق

آی آدم های سرخوش .جایی برای من نیست

تو شهر خوب شادی. جایی برای غم نیست

آی عاشقای عالم. تو قصه های عشقی

همه با هم میم
 

Dear.Doctor

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آی آدم های عاشق

آی آدم های سرخوش .جایی برای من نیست

تو شهر خوب شادی. جایی برای غم نیست

آی عاشقای عالم. تو قصه های عشقی

همه با هم میم




ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر دشنام فرمایی واگر نفرین دعا گویم
جواب تلخ می زیبد لب لعل شکر خارا
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست

احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است


ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار

می‌داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است


حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود

با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو ترانه می نوازی
در ترانه های من اشک است و بی قراری
یک بغل از ارزوهای محالی
تا ابد چشم انتظاری
فکر پایان و جدایی
ترسم از این است که شاید
در نگاهت من بیابم ردی از یک بی وفایی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو ترانه می نوازی
در ترانه های من اشک است و بی قراری
یک بغل از ارزوهای محالی
تا ابد چشم انتظاری
فکر پایان و جدایی
ترسم از این است که شاید
در نگاهت من بیابم ردی از یک بی وفایی
یا دل شیشه‌ای‌ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود، که خدا هست، خدا هست
او همانی است که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می‌داد
او همانی است که هر لحظه دلش می‌خواهد، همه
غرق شادی باشد
 

eghlimaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو ترانه می نوازی
در ترانه های من اشک است و بی قراری
یک بغل از ارزوهای محالی
تا ابد چشم انتظاری
فکر پایان و جدایی
ترسم از این است که شاید
در نگاهت من بیابم ردی از یک بی وفایی

یادگار از تو همین سوخته جانیست مرا
شعله از توست اگر گرم زبانیست مرا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادگار از تو همین سوخته جانیست مرا
شعله از توست اگر گرم زبانیست مرا
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست

در حضرت کریم تمنا چه حاجت است


محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست

چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است


جام جهان نماست ضمیر منیر دوست

اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است


 

eghlimaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست

در حضرت کریم تمنا چه حاجت است


محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست

چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است


جام جهان نماست ضمیر منیر دوست

اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است


تو را با غیر میبینم،صدایم در نمی آید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا