در تاریکیتو را با غیر میبینم،صدایم در نمی آید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
دیدگان تو
زمان می گذرد
و من
همچنان برای تو می نویسم
عجب برفی می آید
و من آوازم را
در سپیده برف پنهان می کنم
و بی تو
بی قرار می شوم
در تاریکیتو را با غیر میبینم،صدایم در نمی آید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
در تاریکی
دیدگان تو
زمان می گذرد
و من
همچنان برای تو می نویسم
عجب برفی می آید
و من آوازم را
در سپیده برف پنهان می کنم
و بی تو
بی قرار می شوم
تو نگو عشقا دروغه تو نگو دنيا سرابهمی نویسم عشق
می خوانمش آزادی
قرین پر پروازی که اوج می گیرد
تا آخرین ذره از پرتو مهر
شوری آمیخته با شعور
که با شعر چشمانت هم نواست
تو نگو عشقا دروغه تو نگو دنيا سرابه
با كدوم بهونه بايد شب و از تو كوچه دزديد
گل سرخ عاشقي رو به غريبه ها نبخشيد
ستاره همه غروبم پيشكش ناز تو باشه
تو بمون تا چشماي من با سپيدي اشنا شه
من اگه اسير خاكم تو كه جات تو اسمونه
دل خوشم به اين كه هر شب توبياي رو بوم خونه
همنشين ابر و ماهي توي اون همه سياهي
نكنه اينقده دور شي كه ديگه منو نخواهي
یه رفیق بودی و صدتا دردسر بودی و اما...
از تو هیچوقت نبریدم ، تورو از خودم می دیدم
پشت سر همه غریبه ، روبروم دیدم فریبه
اما فکر کردم کنارم...
شونه های یک رفیقه
داشتم اشتباه میکردم.
تو رفیق من نبودی ، من تا آخر با تو بودم...
تو از اولم نبودی
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
تمام زخمهایم
مرحمش لبهای توست...
بوسه نمی خواهم!
فقط حرفی بزن...
نگاه کن به چشم های مننـاله را هرچند میخـواهم که پنهـانی کنم.........سینه میگوید که من تنگ آمدم، فریاد کن
یارب این کعبه مقصودتماشاگه کیستنگاه کن به چشم های من
باور کن عشق مرا
تکرار کن دوستت دارم را
بگیر دستهای سرد مرا
پناه بده با آغوش گرمت مرا
فکر کن به رویاهای من
تو نیز در آن پیدایی
نگاه کن به چشم های من
باور کن عشق مرا
تکرار کن دوستت دارم را
بگیر دستهای سرد مرا
پناه بده با آغوش گرمت مرا
فکر کن به رویاهای من
تو نیز در آن پیدایی
محترم داردلم کاین مگس قندپرستيك عمر مي شد آري در ذره اي بگنجم........از بس كه خويشتن را در خود فشرده بودم
یارب این کعبه مقصودتماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل ونسرین من است
محترم داردلم کاین مگس قندپرست
تاهوا خواه توشدفرهمایی دارد
هروقت یادم می کنی نگاهم کندوش رفتم به در میخانه خواب آلوده
خرقه تر دامن سجاده شراب آلوده
هروقت یادم می کنی نگاهم کن
نه هروقت نگاهم می کنی یادم کنی
هروقت یادم می کنی نگاهم کن
نه هروقت نگاهم می کنی یادم کنی
یک شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیفی طالب شمع آمدند
دلازنورهدایت گراگهی یابی
يار ما چون گيرد آغاز سماع...........قدسيان بر عرش دست افشان کنند
دلازنورهدایت گراگهی یابی
چوشمع خنده زنان ترک سر توانی کرد
تاتونگاه می کنی کارمن اه کشیدن استدر تُنگ، دیگر شور دریا غوطهور نیست........آن ماهی دلتنگ، خوشبختانه مرده است
تاتونگاه می کنی کارمن اه کشیدن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
من ازگذشته ازغرور باتوحرف می زنمتنی آلوده درد ولبریز غم دارم.......زاسباب پریشانی تورا ای عشق کم دارم
من ازگذشته ازغرور باتوحرف می زنم
زخاطرات دوردور باتو حرف می زنم
یابخت من طریق مروت فروگذاشتمی خواه و گل افشان کن ، از دهر چه می جویی..........این گفت سحر گه ، گل بلبل تو چه می گوی
یابخت من طریق مروت فروگذاشت
یااو به شاهراه طریقت گذرنکرد
دلبربرفت ودلشدگان را خبرنکردديدي که خون ناحق پروانه شمع را.............چندان امان نداد که شب را سحر کند؟
2درسنگ خاره قطره باران اثر نکرددلا دیدی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر بر آورد
داری میری نمیخوام وقت تو بگیرمدرکف غصه دوران دل حافظ خون شد
ازفراق رخت ای خواجه قوام الدین داد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |