مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد//قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد//قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند//هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
دریاب دست من که به پیری رسی جوان
آخر به پیش پای تو گم شد جوانیم.
میدهد هر کسش افسونی و معلوم نشد//که دل نازک او مایل افسانه کیست
میدهد هر کسش افسونی و معلوم نشد//که دل نازک او مایل افسانه کیست
تو اگر به هر نگاهی ببری هزارها دل
نرسد بدان نگارا که دلی نگاهداری
تو اگر به هر نگاهی ببری هزارها دل
نرسد بدان نگارا که دلی نگاهداری
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود//دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
دل گرچه مدامم هوس خط تو دارد
لیک از تو خوشم با کرم گاه بگاهی
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین//دُر یکتای که و گوهر یک دانه کیست
تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن
به دولت سرت از آفتاب دارم تاج
جمال رحمت او جلوه می دهم به گناه//که جلوه گاه جلالش گناهکارانند
دلی که غرق شود در شکوه این دریا
به چشم باز رود در شگفت رویایی
یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان//تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان
نازنین تر ز قدت در چمن ناز نرست
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
دلا اگر همه بیداد دیدی از مردم//غمین مباش که دادار دادخواهت بس
تمنای وصالت نیست عشق من مگیر از من......به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
ساقی و مطرب و می جمله محیاست ولی
عیش بی یار محیا نشود یار کجاست؟
تمنای وصالت نیست عشق من مگیر از من......به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
ومی دانم روزی مرا ازیادخواهی برد
تو طاعت حق کنی به امید بهشت
نه نه تو نه عاشقی که مزدوری تو
(تشکرم غیر فعاله شرمنده...)
دیدم شتابان میروی گفتم کجایکدم بماندل ز من بردی و پرسیدی که دل گم کرده ای
آین چنین طراریت با من مسلم کی شود؟
عطار...
شبی به کلبه احزان عاشقان ایینازها زان نرگس مستانه اش باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
یادان ایامی که خواهانت شدم عاشقم کردی به یک انی به خیریا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
زخساره به کس ننموند آن شاهد هر جایی...
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست......بهر طلب طعمه پر و بال بیاراستیادان ایامی که خواهانت شدم عاشقم کردی به یک انی به خیر
یادان شب ان شب پرخاطره گفتگوی نیمه پنهانی به خیر
تاشدم شیفته خوبی وزیبایی توشهره گشتم به شیدایی توروزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست......بهر طلب طعمه پر و بال بیاراست
توقسم خورده بودی بامن می مونیتا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است...
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |