مشاعرۀ سنّتی

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زندگی شاید

یک خیابان درازیست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد

زندگی شاید

ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه میاویزد

زندگی شاید طفلی است که از مدرسه برمی گردد

زندگی شاید افروختن سیگاری باشد در فاصله رخوتناک دو همآغوشی

یا عبور گیج رهگذری باشد

که کلاه از سر بر می دارد

و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی میگوید (( صبح به خیر))
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم که پریشانی این سلسله را آخر نیست

تا رهـا كنم خودم را ، ذهنم را حتي . . .

از اين دوست داشتن هايي كه گاهي پوچ تر از هر خيال خامي است. . .

گاهي كه قُل قُل ميزند احساسات ِ درونم ...!
 

*سهیلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
می دهم مستی به دلها گرچه مستورم به چشم.......بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده ام
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می دهم مستی به دلها گرچه مستورم به چشم.......بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده ام

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
 

رجبی علی

عضو جدید
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
نردبانی که از آن ،عشق میرفت به بام ملکوت
من زنی را دیدم ، نور در هاون می کوبید
ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزی بود دوری شبنم بود، کاسه داغ محبت بود
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نردبانی که از آن ،عشق میرفت به بام ملکوت
من زنی را دیدم ، نور در هاون می کوبید
ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزی بود دوری شبنم بود، کاسه داغ محبت بود


کاروان رفته بود و دیده من همچنان خیره مانده بود براه
خنده میزد به درد و رنجم اشک شعله میزد به تارپودم اه
رفته بودی و رفته بود از دست عشق امید زندگانی من
رفته بود و مانده بود به جا شمع افسرده جوانی من
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
نيمه شبان تنها در دل اين صحرا گمشده خود را مي جويم
رفت و نواي غم ز طنين ترانه من نشنود
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نيمه شبان تنها در دل اين صحرا گمشده خود را مي جويم
رفت و نواي غم ز طنين ترانه من نشنود


در اينجا، بس شهان افسر نهادند
بسي گنجينه، در پا ريختندم
بسي گوهر، ز بام آويختندم
بمعني، حامي افتادگانيم
بصورت، قبله‌ي آزادگانيم
در آن هم، نکته‌اي جز نام حق نيست
کتاب عشق را، جز يک ورق نيست
مبارک نيتي، کاين کار پرداخت
مقدس همتي، کاين بارگه ساخت
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
در اينجا، بس شهان افسر نهادند
بسي گنجينه، در پا ريختندم
بسي گوهر، ز بام آويختندم
بمعني، حامي افتادگانيم
بصورت، قبله‌ي آزادگانيم
در آن هم، نکته‌اي جز نام حق نيست
کتاب عشق را، جز يک ورق نيست
مبارک نيتي، کاين کار پرداخت
مقدس همتي، کاين بارگه ساخت

تو تشنه کامم کشتی
در سراب ناکامیها
ای بلای نافرجامیها
نبرده لب بر جامی
میکشم به دوش از حسرت
بار هستی و بد نامیها
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
از دل و دیده،گرامی تر هم آیا هست؟
دست،
آری، ز دل و دیده گرامی تر : دست!
زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان،
بی گمان دست گران قدرتر است.
هرچه حاصل كنی از دنیا، دستاوردست!
هرچه اسباب جهان باشد، در روی زمین،
دست دارد همه را زیر نگین!
سلطنت را كه شنیدست چنین؟!
شرف دست همین بس كه نوشتن با اوست!
خوش ترین مایه ی دلبستگی من با اوست.
در فروبسته ترین دشواری، در گرانبارترین نومیدی،
بارها بر سر خود بانگ زدم: هیچت ار نیست مخور خون جگر،
دست كه هست!

 

رجبی علی

عضو جدید
از دل و دیده،گرامی تر هم آیا هست؟
دست،
آری، ز دل و دیده گرامی تر : دست!
زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان،
بی گمان دست گران قدرتر است.
هرچه حاصل كنی از دنیا، دستاوردست!
هرچه اسباب جهان باشد، در روی زمین،
دست دارد همه را زیر نگین!
سلطنت را كه شنیدست چنین؟!
شرف دست همین بس كه نوشتن با اوست!
خوش ترین مایه ی دلبستگی من با اوست.
در فروبسته ترین دشواری، در گرانبارترین نومیدی،
بارها بر سر خود بانگ زدم: هیچت ار نیست مخور خون جگر،
دست كه هست!

تشنه بادیه راهم به زلالی دریاب به امیدی که درین ره به خدا می داری
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تشنه بادیه راهم به زلالی دریاب به امیدی که درین ره به خدا می داری

یک نفر در هـمین نزدیکــی ها

چــيزی به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است!

خیالـــت راحت باشد....

آرام چشمهایت را ببــند....!

یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است!

یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا

تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد ...!

 
  • Like
واکنش ها: RZGH

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک نفر در هـمین نزدیکــی ها

چــيزی به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است!

خیالـــت راحت باشد....

آرام چشمهایت را ببــند....!

یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است!

یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا

تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد ...!

دلبربرفت ودلشدگان راخبرنکرد..............
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک نفر در هـمین نزدیکــی ها

چــيزی به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است!

خیالـــت راحت باشد....

آرام چشمهایت را ببــند....!

یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است!

یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا

تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد ...!

دل مى رود ز دستم صاحبدلان خدا را..........دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سر خدا كه عارف سالك به كس نگفت.............در حيرتم كه باده فروش از كجا شنيد

دستانم را لمس کن!

برای تو می‌لرزند.

سکوتم را بپذیر

برای تو خاموشم.

هنوز گرمی آغوشت که مرا با آفتاب محبت پیوند داد از یادم نرفته است

بیا و ببین چطور برای تو می‌سوزم
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستانم را لمس کن!

برای تو می‌لرزند.

سکوتم را بپذیر

برای تو خاموشم.

هنوز گرمی آغوشت که مرا با آفتاب محبت پیوند داد از یادم نرفته است

بیا و ببین چطور برای تو می‌سوزم
مست بگذشتى و از خلوتيان ملكوت...........به تماشاى تو آشوب قيامت برخاست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا