تا مطربان زشوق منت آگهی دهندمنم که گوشه ی میخانه خانقاه من است...دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت
تا مطربان زشوق منت آگهی دهندمنم که گوشه ی میخانه خانقاه من است...دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
تا لشکر غمت نکند مــــــلک دل خراب...............جان عزیز خود به نوا مــــــی فرستمتتا مطربان زشوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت
مرد را دردي اگر باشد خوش است//درد بي دردي علاجش آتش است
تا لشکر غمت نکند مــــــلک دل خراب...............جان عزیز خود به نوا مــــــی فرستمت
من اين شعرو خيلي دوست دارم..باصداي شهرام ناظري..مرسي
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد/ وجود نازکت ازرده ی گزند مباد
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود...........تا دل شب سخن از سلسله موی تو بودتو خوداي گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده ی مردم همه دریا باشد
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخوردر طلب تجلیی در نظری و منظری//آب حیات جستنی جامه در آب شستنی
در طلب تجلیی در نظری و منظری//آب حیات جستنی جامه در آب شستنی
دور گردون گر دو روزی برمراد ما نرفت....دایما یکسان نباشدحال دوران غم مخوریارم چو قدح بدست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود...........تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
یارم چو قدح بدست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو...شاهراهیست که منزلگه دلدار من استدرد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس![]()
دور گردون گر دو روزی برمراد ما نرفت....دایما یکسان نباشدحال دوران غم مخور
يا رب سببي ساز که يارم به سلامتدر طرب و معاشقه در نظر و معانقه//فرض بود مسابقه بر دل هر مظفری
دلم اميد فراوان به وصل روي تو داشت.............ولي اجل به ره عمر رهزن عمل استرسيدن گل و نرگس بخير و خوبي باد
بنفشه شاد و گش امد سمن صفا اورد
تیرِ آهِ ما ز گردون بگذرد حافظ خموشساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو...شاهراهیست که منزلگه دلدار من است
دلم اميد فراوان به وصل روي تو داشت.............ولي اجل به ره عمر رهزن عمل است
از بن هر مژهام آب روان است بیا..........اگرت میل لب جوی و تماشا باشدتیرِ آهِ ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جانِ خود ؛پرهیز کن از تیرِ ما
يا رب سببي ساز که يارم به سلامت
بازآيد و برهاندم از بند ملامت
از بن هر مژهام آب روان است بیا..........اگرت میل لب جوی و تماشا باشد
وصل تواجل را ز سرم دور همي داشت............از دولت هجر تو كنون دور نماندستتاب بنفشه می دهد طره مشکسای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو
تا مرا عشق تو تعليم سخن گفتن كرد........خلق را ورد زبان مدحت وتحسين من استدر طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تو بسی کردی به دعوت لطف و جود//آن خران را طالع و روزی نبود
من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم........ داغ سودای توام سر سویدا باشددورم به صورت از در دولت سراى تو
ليكن به جان و دل ز مقيمان حضرتم
تا مرا عشق تو تعليم سخن گفتن كرد........خلق را ورد زبان مدحت وتحسين من است
رفته گیر از برم وز آتش و آب دل و چشم........گونهام زرد و لبم خشک و کنارم تر گیرترك درويش مگير ار نبود سيم و زرش
در غمت سيم شمار اشك و رخش را زر گير
من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم........ داغ سودای توام سر سویدا باشد
شربت قند وگلاب از لب یارم فرمود...نرگس او که طبیب دل بیمار من استدلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زدرفته گیر از برم وز آتش و آب دل و چشم........گونهام زرد و لبم خشک و کنارم تر گیر
تويي كه بر سر خوبان كشوري چون تاجشربت قند وگلاب از لب یارم فرمود...نرگس او که طبیب دل بیمار من است
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |