من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم....لطفها می کنی ای خاک درت تاج سرم
مرحبا ای طوطی طوبی نشین//حله درپوشیده طوقی آتشین
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم....لطفها می کنی ای خاک درت تاج سرم
راستی شیخ...موتورتو فروختی؟!!مرحبا ای طوطی طوبی نشین//حله درپوشیده طوقی آتشین
راستی شیخ...موتورتو فروختی؟!!
نهیبی میزدم با دل که زلفت را نلرزاند.....ندانستم که زلفت هم بلرزد با نهیب من
خیر! در خانقاه است! از برای رفت و آمد مریدان!!!
ناقه میران گر مصالح آیدت//خود به استقبال صالح آیدت
تمنای وصالت نیست عشق من مگیر از من....به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
ترسا بچهای ناگه قصد دل و جانم کرد//سودای سر زلفش رسوای جهانم کرد
دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو.....که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
ترسا بچهای ناگه قصد دل و جانم کرد//سودای سر زلفش رسوای جهانم کرد
در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا......روزی وفا کنی که نیاید به کار منمن بی من و بیمایی افتاده بدم جایی//تا در بن دریایی بی نام و نشانم کرد
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند ........ سر یک مرد کچل را فر شش ماهه زدند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند ........ سر یک مرد کچل را فر شش ماهه زدند
در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا......روزی وفا کنی که نیاید به کار من
دارم هوای صحبت یاران رفته را........یاری کن ای اجل که به یاران رسانیمنه به کویم گذرت میافتد//نه به رویم نظرت میافتد
دارم هوای صحبت یاران رفته را........یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
میان عاشق و معشوق رمزیست.......چه داند آنکه اشتر می چراندمرا عفو کن زانکه نزدیک تو من//به جز عفو تو عذرخواهی ندارم
میان عاشق و معشوق رمزیست.......چه داند آنکه اشتر می چراند
یا شیخ....خواب بر ما مستولی گشته....رخصت
مرخصی!
دلم اميد فراوان به وصل روي تو داشت---ولي اجل به ره عمر رهزن عمل استمیان عاشق و معشوق رمزیست.......چه داند آنکه اشتر می چراند
یا شیخ....خواب بر ما مستولی گشته....رخصت
تا ان لب شیرین به سخن بازگشایی//////خوش جلوه نمایی ای برده امان از دل عشاق کجاییدلم اميد فراوان به وصل روي تو داشت---ولي اجل به ره عمر رهزن عمل است
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخورتا ان لب شیرین به سخن بازگشایی//////خوش جلوه نمایی ای برده امان از دل عشاق کجایی
رواق منظر چشم من اشيانه توست.....كرم نما و فرود ا كه خانه خانه توسترمغی نیست برایم جانا...
آنچه از جان فکندی باز آر...
تو را می بینم و هردم زیادت میکنی دردم/مرا می بینی و میلم زیادت می شود هردمرواق منظر چشم من اشيانه توست.....كرم نما و فرود ا كه خانه خانه توست
تو را می بینم و هردم زیادت میکنی دردم/مرا می بینی و میلم زیادت می شود هردم
ما ومي وزاهدان وتقوا...تا يار سر كدام داردتو را می بینم و هردم زیادت میکنی دردم/مرا می بینی و میلم زیادت می شود هردم
دلی خواهم که از آن درد خیزد/بسوزد عشق ورزد اشک ریزدما ومي وزاهدان وتقوا...تا يار سر كدام دارد
تا بردلش ازغصه غباري ننشيند...اي سيل سرشك از عقب نامه روان باشدلی خواهم که از آن درد خیزد/بسوزد عشق ورزد اشک ریزد
صفای خاطر دلها زدرد است/دل بی درد همچون گور سرد است
تا بردلش ازغصه غباري ننشيند...اي سيل سرشك از عقب نامه روان باش
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست ... جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
و من خاموش...
سراپا گوش
و با چشمان خواب آلوده در پیکار
نگه بیدار و گوش جان بر آن گفتار
در آن شب مادر من داستان کاوه را میگفت
در آن شب داستان کاوه آن آهنگر آزاده را میگفت....
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |