مشاعرۀ سنّتی

[يامين]

تنها ترین منتظر باشم
تا تو هم تنها ترین
خاطره سبز من باشی

​

 

[atish_baran]

یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند
​

کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند

 

[shanli]

دیدگانم همچو دالانهای تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد و درد...

 

[MMZ]

دوش چون نيلوفر از غم پيچ و تابي داشتم
هر نفس چون شمع لرزان اضطرابي داشتم

 

[almehdi2008]

من چو گويم که قدح نوش و لب ساقی بوس
بشنو ای جان که نگويد دگری بهتر از اين

 

[farnaz_sh]

نازنين تر ز قدت در چمن ناز نرست
خوشتر از نقش تو در عالم تصوير نبود

 

[magsod]

دلم هوای تو دارد
افسوس که نیستی
نمی دانم چه کردم که با من نیستی.
شعر تازه

 

[2sadaf2]

ك چند در آن خواب خوش بي خبري ماند
زان پيش كه پرسند:"از آن جا چه خبر؟" رفت.

 

[بشارت]

تسلیم قضا شوم کزین قید
کس را به خلاص رهنمون نیست
صبر ار نکنم چه چاره سازم
آرام دل از یکی فزون نیست

 

[ie student]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[atish_baran]

هر معنی پیچیده در حرف نمی گنجد​

یک لحظه به دل درشو ، شاید که در یابی​

 

[essyh2003]

یاسها یادآور پروانه اند
یاسها پیغمبران خانه اند

یاس ما را رو به پاکی می برد
رو به عشقی اشتراکی می برد

یاس در هر جا نوید آشتی ست
یاس دامان سپید آشتی ست


در شبان ما که شد خورشید ؟ یاس

بر لبان ما که می خندید ؟ یاس

یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست​

 

[atish_baran]

تو را من چشم در راهم
تو را من چشم در راهم شبا هنگام

که می گیرد در شاخ"تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی

وز ان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛
​

تو را من چشم در راهم

 

[essyh2003]

مدفن این ناله غیر از چاه نیست
جز تو کس از قبر او آگاه نیست

گریه کن زیرا که گلها دیده اند
یاسهای مهربان کوچیده اند

 

[JU JU]

در این همه ناجوانمردیها
در این همه دل شکستن ها
آیا قلبی هست ؟
قلبی که قلب شکن نباشد ؟

 

[zarnaz_a]

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد...

 

[magsod]

در باغ روم کوی توام یاد اید
در گلنگرم روی توام یاد اید

 

[mmbidhendi]

دور جوانی بشد از دست من
آه و دریغ آن زَمَنِ دلفروز

 

[zarnaz_a]

زنهار تا توانی اهل نظر میازار
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده.
حافظ

 

[mmbidhendi]

هرکه نان از عمل خویش خورد
منت حاتم طائی نبرد

 

[zarnaz_a]

در نظر بازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
حافظ

 

[JU JU]

در دلم هیاهوییست
آرام ندارم
حق مردن هم ندارم
تا زنده ام باید دوست بدارم

 

[zarnaz_a]

دوش گفتم بکند لعل لبش چاره ی من
هاتف غیب ندا داد که اری بکند...

 

[anathema]

در عين گوشه گيری چشمم ز ره بينداخت
و اکنون شدم چو مستات بر ابروی تو مايل

 

[zarnaz_a]

ای بابا بازم شد ل...
شرمنده من کلن با ل مشکل دارم

 

[anathema]

لبش می بوسم و درمی کشم می
به آب زندگانی برده ام پی

 

[zarnaz_a]

یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بازی چرخ یکی زین همه باری بکند

 

[mmbidhendi]

در عمل کوش و هرچه خواهی پوش
تاج بر سر نه و علم بر دوش
زاهدی در پلاس پوشی نیست
زاهد پاک باش و اطلس پوش

 

[hamid_61]

شب عاشقان بی دل، چه شبی دراز باشد

تو بیا کز اول شب در، در صبح باز باشد

چه نماز باشد آن را، که تو در خیال باشی

تو صنم نمی گذاری، که مرا نماز باشد

 

[8632008]

دنیا به مثل چو کوزه زرینست، گه آب در او تلخ و گهی شیرین است
تو غره مشو که عمر من چندینست، کاین اسب عمل مدام زیر زین است