مشاعره

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Faezeh77

عضو جدید
منم بنده‌ی اهل بیت نبی
ستاینده‌ی خاک پای وصی
حکیم این جهان را چو دریا نهاد
برانگیخته موج ازو تندباد

دلا تا کی در این زندان فریب اینو آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
 

وهاب...

اخراجی موقت
سوگند خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و.......

سوگند خداي را عزوجلّ. منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش
مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات
 

وهاب...

اخراجی موقت
سوگند خداي را عزوجلّ. منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش
مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرار هوست
زآن‌که بی شمشیر کشتن کار اوست
 

Faezeh77

عضو جدید
سوگند خداي را عزوجلّ. منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش
مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات

با اینکه کتاب جلوم باز بود اشتب نوشتم:D
ینی به معنای واقعی خاک تو مخم
 

وهاب...

اخراجی موقت
بهله شما ادبیاتت ضعیفه

هر کان می احمر خورد بابرگ گردد برخورد


از دل فراخی‌ها برد دلتنگ ما دلتنگ ما


بس جره‌ها در جو زند بس بربط شش تو زند

بس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما


ماده است مریخ زمن این جا در این خنجر زدن
 

Faezeh77

عضو جدید
هر کان می احمر خورد بابرگ گردد برخورد


از دل فراخی‌ها برد دلتنگ ما دلتنگ ما


بس جره‌ها در جو زند بس بربط شش تو زند

بس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما


ماده است مریخ زمن این جا در این خنجر زدن

نبرم از تو امید ای نگارین
که تا از من نبرد جان شیرین
 

وهاب...

اخراجی موقت
بزرگتر چیو خانومی؟

یا بدهی یا ز دکان تو گروگان ببرم


گر تو بهایی بنهی تا که مرا دفع کنی


رو که بجز حق نبری گر چه چنین بی‌خبرم


پرده مکن پرده مدر در سپس پرده مرو

راه بده راه بده یا تو برون آ ز حرم


ای دل و جان بنده تو بند شکرخنده تو

خنده تو چیست بگو جوشش دریای کرم
 

وهاب...

اخراجی موقت
نبرم از تو امید ای نگارین
که تا از من نبرد جان شیرین

نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند

ای گدایان خرابات خدا یار شماست

چشم انعام مدارید ز انعامی چند

پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش
 

وهاب...

اخراجی موقت
سایز فونتو میگم جناب

بنفشه طره مفتول خود گره می‌زد

صبا حکایت زلف تو در میان انداخت


ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم

سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت


من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش

هوای مغبچگانم در این و آن انداخت
 

Faezeh77

عضو جدید
یا بدهی یا ز دکان تو گروگان ببرم


گر تو بهایی بنهی تا که مرا دفع کنی


رو که بجز حق نبری گر چه چنین بی‌خبرم


پرده مکن پرده مدر در سپس پرده مرو

راه بده راه بده یا تو برون آ ز حرم


ای دل و جان بنده تو بند شکرخنده تو

خنده تو چیست بگو جوشش دریای کرم

ماه من تو شبای تار چشماتو روی هم بذار
 

Faezeh77

عضو جدید
بنفشه طره مفتول خود گره می‌زد

صبا حکایت زلف تو در میان انداخت


ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم

سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت


من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش

هوای مغبچگانم در این و آن انداخت

تا من نگاه میکنم کار تو آه کردن است
ای به فدای چشم من این چه نگاه کردن است
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا