Faezeh77
عضو جدید
شبی یاد دارم که چشمم نخفت *** شنیدم که پروانه باشمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست *** تو را گریه و سوز باری چه راست؟
........................................... .......................................
که ای مدعی عشق کار تو نیست *** که ن صبر داری نه یارای ایست
تو بگریزی از پیش یک شعله خام *** من ایستاده ام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت *** مرا بین که از پای تا سر بسوخت
حالا شما "ت" بده
که من عاشقم گر بسوزم رواست *** تو را گریه و سوز باری چه راست؟
........................................... .......................................
که ای مدعی عشق کار تو نیست *** که ن صبر داری نه یارای ایست
تو بگریزی از پیش یک شعله خام *** من ایستاده ام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت *** مرا بین که از پای تا سر بسوخت
حالا شما "ت" بده