مشاعره عرفانی

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها
 

31434

عضو جدید
تا بو که یابم آگهی زان سایه سرو سهی
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامی می زنم
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
من مست مي عشقم ، هشيار نخواهم شد

وز خواب خوش مستي ، بيدار نخواهم شد

امروز چنان مستم از باده ي دوشينه

تا روز قيامت هم هشيار نخواهم شد
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من مست مي عشقم ، هشيار نخواهم شد

وز خواب خوش مستي ، بيدار نخواهم شد

امروز چنان مستم از باده ي دوشينه

تا روز قيامت هم هشيار نخواهم شد

دامن دوست بصد خون دل افتاد بدست
بفسوسی که کند خصم رها نتوان کرد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

دامن دوست بصد خون دل افتاد بدست
بفسوسی که کند خصم رها نتوان کرد

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست

مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

در نعل سمند او شکل مه نو پیدا

وز قد بلند او بالای صنوبر پست

حافظ





 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود، از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

شیخ بهایی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود، از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

شیخ بهایی

هزاران دل به حسرت خون شد از عشق
یکی در این میان مجنون شد از عشق

 

31434

عضو جدید
در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام
کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر
حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
:gol::heart::heart::gol:

با "ن" باید جواب میدادین دوستِ عزیز.

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

حافظ






 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر سر سودای تو خاک قدمند
شهری اند هوست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر سر سودای تو خاک قدمند
شهری اند هوست سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند

در راه عشق وسوسه اهرمن بسیست
پیش آی و گوش و دل به پیام سروش کن
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک چند به کودکی باستاد شدیم

یک چند به استادی خود شاد شدیم

پایان سخن شنو که ما را چه رسید

از خاک در آمدیم و بر باد شدیم

خیام



 

Similar threads

بالا