مشاعره با نام کاربر قبلی

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس سارا کیه تو مصرع دوم؟؟؟
خشت اول چون نهدی کج تو مهمار
برای خمش و کرنش و پیچش و کمانش
باید کنی محاسبات بسیار

الا اشکان معمارم توبودی:D
حالا اشکانم عمرانم توهستی:D
ینی شاعر به همه چی چنگ میزنه یک بیت بگه:biggrin:
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کجایی رجایی که اشکانم شاعر شد
طناب بر گردون و باز خواهان دیدار یار شد




با این شعرم تن شعرا تو گور لرزید
تسلیت به من
تسلیت به تو
تسلیت به شما
تسلیت به همه

کیان شعر را کردی رباعی؟
کیانی بچه کدوم دیاری:eek: :d
 

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]عمری به هر کوی و گذر گشتم که معمارت کنم[/FONT]

[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]اکنون که تو معمار شدی بنشین که استادت کنم[/FONT]

چ قشنگ بود خخخخ
یک عمر پشیمان شدم. از اشکان چشمم
یک بیتی صنعت جدید ادبی! از استاد معمارمعمار:D
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چ قشنگ بود خخخخ
یک عمر پشیمان شدم. از اشکان چشمم
یک بیتی صنعت جدید ادبی! از استاد معمارمعمار:D
خخخ میترسم کم کم برسی به تک وازه
بریم معمار که بر باد رفت تاپیک
از این ابیات ما که هست کمی شیک
شبتون خوش
 

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
خخخ میترسم کم کم برسی به تک وازه
بریم معمار که بر باد رفت تاپیک
از این ابیات ما که هست کمی شیک
شبتون خوش

اره خخخ عصر سرعت و تکنولوزیه حخخخخ
امشب مراعهدیست که اشکانم نریزد خخخخ
امشب به جای اشک واه نالم ز دیدت خخخخ
شبتون قشنگ اقای رجایی:gol::gol:
 

وحيد اسماعيلي

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

زِ خود باید بگویم بیتی از نامِ وحید
که اسماعیلی از نامم سراید شعر خود

همت طلب از باطن پیران سحرخیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند





زنهار مزن دست به دامان گروهی کز حق ببریدند و به باطل گرویدند
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
همت طلب از باطن پیران سحرخیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند





زنهار مزن دست به دامان گروهی کز حق ببریدند و به باطل گرویدند


همّت بسطامی اشعار وحید آسان نمود
ورنه ایشان کی زِ خود شعری چنان اذعان نمود

تا
فروغی می سراید شعرِ تَر، پیران خموش
گرچه
اسماعیلی آنرا بهر ما عنوان نمود

در شب قدر از شما
پیران تقاضا می کند
آفرین بر هرکه او را یک دعا مهمان نمود
 

R a h a a M

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیران دل خسته تو بشنو از من این حکایت
که دل نمیرد در فراق تو ای دوست
تا جانی به در کند این دوست
تو بگو از برای من یک حکایت

نمردیم و شاعر شدیم بالاخره : )
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پیران دل خسته تو بشنو از من این حکایت
که دل نمیرد در فراق تو ای دوست
تا جانی به در کند این دوست
تو بگو از برای من یک حکایت

نمردیم و شاعر شدیم بالاخره : )


خواستی بری رهام کنی
با غصه آشنام کنی
تو کوچه ها سنگم زدی
زخم به دل تنگم زدی:eek:
 

R a h a a M

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مقصد ما نیست سوز تو ای یار
تو بگو یارای چیست طاقت این دل با یار
ما بر نقش و نگار تو خطی زده ایم ای رجایی
آخر تو بگو بر ما چه کردی ای رجایی


: )
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مقصد ما نیست سوز تو ای یار
تو بگو یارای چیست طاقت این دل با یار
ما بر نقش و نگار تو خطی زده ایم ای رجایی
آخر تو بگو بر ما چه کردی ای رجایی


: )


رهایم مکن
بگیر دستم را
محکم تر
آری! گرمای دستهایت را می خواهم
و حس عجیب آغوشت
نگیر از من
دستت را
آغوشت را
رهایم مکن...


آی اشکم دراومد:cry::Dاسمت منشوریه
 

R a h a a M

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای سحر ای که ما را بکردی در به در
تو بخوان برایمان ناله ی مرغ سحر

گوش کن و ناله سر کن تو برای ما کمی
تا که ما بشنویم اینک از زبان تو ای سحر


نه دیگه داره کم کم باور میشه که من شاعرم:| :دی
 

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای سحر ای که ما را بکردی در به در
تو بخوان برایمان ناله ی مرغ سحر

گوش کن و ناله سر کن تو برای ما کمی
تا که ما بشنویم اینک از زبان تو ای سحر


نه دیگه داره کم کم باور میشه که من شاعرم:| :دی

منو رهام کن از غم بیگانه در خویشم خخخ
حالا تو عشقت. عاشق تر از پیشم خخخخ:w15::w15:
 

R a h a a M

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو بدان نامه نویس سرنوشت
خوب خط عشق را از سر نوشت

ما بدان یارا وفایی داشتیم
بخت یارای وفایی نیست ای رجایی
 

Similar threads

بالا