مدح های عاشورا

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلی كه پر محنه نفساش یا حسنه دل منه دلی هر شب و روز سمت تو پر میزنه دل منه
دلی كه با عشق تو میشكنه جون میكنه دل منه دل منه

آخر برات حرم میسازیم به خدا داد میزنیم تو حرمت همه میخونیم یه صدا
آخر دیدی شیعه برا تو یك حرم ساخت حرم برای تو شه جود و كرم ساخت
ارباب من امام حسن(ع) ارباب من امام حسن(ع)

دلی كه غم آشناس به غم تو مبتلاس دل منه دلی كه كبوتر قبر خاكی شماست دل منه
دلی كه با ازن تو راهی كربلاس دل منه
آخر برات یه گنید طلا میسازیم به زیر گنید میخونیم
دیدی آخرش آقا گفتیم برات یه گنبد طلا میسازیم شبیه گنبد امام رضا(ع) میسازیم

دلی كه تو هیاته پر زده از سخاوته دل منه دلی كه بی طاقته تا بیاد زیارتت دل منه
دلی كه میتپه از كرم و محبتت دل منه

تو حرم تو میسازیم یه سقا خونه آب مینوشیم و بعد از اون دم میگیریم چه عاشقونه
سقاخونه ت چه دیدنی شد ای گل یاس روی قبر ام البنین مادر عباس(ع)
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به خاک می کشی از بس عزیز من پا را

کنار پیکر خود می کشی تو بابا را

ز دست می روم آخر بیا و رحمی کن

مکش به پیش نگاهم به خاک و خون پا را

ز بس کشیده تنت را به هر طرف دشمن

شمیم موی تو پر کرده است صحرا را

مسیح خیمه زینب نفس نداری تا

دوباره زنده نمایی مسیح زهرا را

برای آ«که گلم را به خیمه ها ببرم

خبر کنید ز گلشن تمام گلها را

کهبرگ برگ گل من به سوی افتاده است

خزان گرفته ز دستم بهار لیلا را

تمام قامت او در عبای من جا شد

شکست تیشه دشمن درخت طوبی را
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاه مختصری کن به چشمهای ترم

که جان سالم از این مهلکه به در ببرم

لبی تکان بده پلکی به هم بزن بابا

نفس بکش علی اکبر نفس بکش پسرم

نفس بکش پسرم تا که من فزع نکنم

و پیش خنده این قوم نشکند کمرم

دل من از پس این داغ بر نمی آید

حریف این همه آتش نمی شود جگرم

خودت بگو بدنت را چگونه جمع کنم

پر از علی شده خاک تمام دور و برم

کنار جسمتو باید به داد من برسند

تو این همه شده ای! من هنوز یک نفرم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه شد كه اين همه تير سوي پيكرت آمد

چه شد كه مادر من جاي مادرت آمدنشد كه آب بياري حرم فداي سرتولي بگو چه بلايي سر سرت آمد***ببين كه دشمن از اين پس جلوتر آمده استببين كه داد حرم از غمت در آمده استچه خوب شد كه نميبيني اي غيور حرمكه دست نحس كسي سمت معجر آمده است
شاعر: محمد حسن بيات لو
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اصلی ترین ستون خیام حرم شکست

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]فریاد های «انکسری» بی دلیل نیست

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]در اوج درد تکیه گه آخرم شکست

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از ناله های «یا ولدی» در کنار تو

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]معلوم شد که باز دل مادرم شکست

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]درد مرا فقط پدرم درک می کند

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دیدم چگونه بال و پر جعفرم شکست

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ساق عمود در سر تو گیر کرده است

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نعره زنم که وای سر حیدرم شکست

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تو در میان علقمه از پا نشستی و

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]در بین خیمه ها سپر خواهرم شکست

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وقتی عمود خیمه کشیدم سکینه گفت:

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دیدی غرور ساقی آب آورم شکست

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آن شب که سوخته ها همه دور زینب اند

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گوید عمو کجاست ببیند سرم شکست

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وقتی شتاب سیلی و مرکب یکی شدند

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]هر جفت گوشواره، زیر معجرم شکست

[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شاعر: قاسم نعمتي[/FONT]
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
هُو میکنند مرا که زمین خورده ام حسین


با من بگو که آبرویت برده ام حسین ؟؟؟؟


سوگند به موی مادرمان فاطمه - نشد


شرمنده ام که آب نیاورده ام حسین


از ضربه ی عمود نشستم زپا - ببین


مجروح تیغ گشتم و آزرده ام حسین


هرکس که داشت در دل خود بغض مادرت


با چکمه اش لگد زده بر گُرده ام حسین


لطفی کن و مرا به سوی خیمه ها مبر


خجلت زده ز غنچه ی پژمرده ام حسین


این مشک پاره پاره ی من میدهد گواه


این لحظه های آخری افسرده ام حسین


جان میدهم به پای تو اما به هلهله


هُو میکنند مرا که زمین خورده ام حسین


شاعر: عليرضا خاكساري
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
من آب را وقتی فراهم کرده بودم


دل را تهی از ماتم و غم کرده بودم


قبل از زمانی که بریزد آبرویم


نذرش همه دار و ندارم کرده بودم


آقا اگر در دستهایم بود شمشیر


من شرّشان را از سرت کم کرده بودم


دست مرا بستی تو با حرفت وگرنه
...

حیوان صفتها را من آدم کرده بودم


فرصت اگر من داشتم با رخصت از تو


دنیای آنها را جهنم کرده بودم


چیز عجیبی نیست چشمم را دریدند


این صحنه را قبلاً مجسم کرده بودم


با ضربۀ گرزی سرم پاشید از هم


وقتی برای مشک سر خم کرده بودم


تیری سه شعبه زحمت من را هدر داد


با اینکه مشکی پُر فراهم کرده بودم


شاعر: محسن مهدوي

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک مشک ، یک غیرت که از آن روبرو آمد


طفلی صدا زد بچه ها گویا عمو آمد


باید به استقبال آب و آبرویش رفت


وقتی عمو از جنگ آب و آبرو آمد


ای بچه ها اول عمو تشنه است، پس باید


اول بنوشد آب، وقتی که سبو آمد


شش ماهه را دور سرش باید بگردانیم


وقتی که بر رخسار اصغر رنگ و رو آمد


دیگر عمو را بعد ازاین سقا نمی خوانیم


دیدید خواندیم و چه اشکی از عمو آمد


نذر عمو این گوشوارها ، النگوها


باید به دستش داد ، وقتی دست او آمد


***
حالا زمین کربلا چشمان تر دارد


حالا پس از این خیمه های دربه در دارد


دستان او را از سر زینب بُریدند


حالا بگو که خیمه آیا بال و پر دارد؟


عباس را از علقمه آقا نیاورده


آوردنش تا خیمه گویا دردسر دارد

حتی زجسم إرباً إربای علی اکبر


جسمی زهم پاشیده و آشفته تر دارد


در پیش چشمان حسین ای قوم نگذارید


هر نیزه ای یک تکه از عباس بردارد


دارد لباسش را به غارت می برد این قوم


حالا دگر ام البنین حالی دگر دارد...


شاعر: رحمان نوازني

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست بوست گرچه آمد از هوا تیری سه پر


دید چشمت سوی خیمه می دود آنجا نشست


حلقه زد خون دور چشمت تا نبینی بعد را


که چگونه استخوان سینه مولا شکست


آه آری قسمت این بوده نبینی خیمه ها


بعد تو در لابه لای دست آتش سوختند


یا همانهایی که قبل از تو چو موشی بوده اند


بعد تو شیری شده چشم به ......دوختند


از مسیر علقمه تا قتلگاهت ای امیر


بس که تیرو نیزه بر روی زمین افتاده است


شکر میگویند این نامردمان : که ای خدا


تیرهامان شد تمام، از روی زین افتاده است؟


تازه فهمیدم چرا جسمت چنین پاشیده شد


آمدندو نیزه هاشان را به نوبت کاشتند


مطمئن گشتند دیگر بر نمی خیزی و بعد


گوشواره،روسری،چادر،.....چه بغضی داشتند


شاعر: قاسم افرند
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
با قدي مثل كوه از سر زين


قمر از عرش خورد روي زمين


تير در چشم و دست هم كه نبود


چه كشيد، آه ،آن غريب ترين



**************


او زمين خورده و كسي از ترس


يك قدم سوي او نمي آمد


تا كه آن مردك جسور لعين


به سرش با عمود آهن زد


**************


حمله ي گرگ ها شروع شده بود


هر كه يك تكه از قمر مي برد


بخت بد هرچه نيزه مي آمد


به شكاف عميق سر مي خورد


**************


هر كه شمشير داشت با شمشير


هر كه هم نيزه داشت بد مي زد


وآنكه نيزه نداشت يا شمشير


چكمه پوشيده با لگد مي زد


**************


زير آماج ضربه ها سقا


فكر لب هاي خشك طفلان بود


زخم بسيار ديده بود اما


او براي رقيه"س" گريان بود


**************


شاه عالم چو ديد اوضاع را


بر سر او دوان دوان آمد


سوي نهر از خيام با عجله


با شتاب و نفس زنان آمد


**************


شاه با گريه اينچنين مي گفت
:

خيمه ها منتظر به راه تو اند


كودكان آب هم نمي خواهند


همگي تشنه ي نگاه تو اند


**************


خيز و بنگر ميان گريه ي من


خنده هاي پليد لشگر را


اي علمدار من، بگو تو به من


جه دهم من جواب اصغر"ع" را


**************


خواستم تو را به خيمه برم


پيكرت ريخت در برابر من
...

كاش اصلا تكان نمي دادم


نامرتب شدي برادر من
...

**************


بس كه شمشير خورده بر بدنت


شده اي مثل يك گل پرپر


اختلافي نمانده اي سقا


بين قد تو و علي اصغر"ع"...

شاعر: محمد هاشم مصطفوي
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
او صدا میزد ولی سقا خجالت میکشید


از نگاه زینب کبری خجالت میکشید


او صدا میزد امان نامه گرفتم قوم و خویش


اوصدا میزد بیا... آقا خجالت میکشید


او صدا میزد که باجان خودت بازی نکن


حیدر کرببلا... اما خجالت میکشید


یوسف ام البنین با کوهی از شرمندگی


در کنار یوسف زهرا خجالت میکشید


هضم این مطلب برایش سخت بود - از بچه ها


تاغروب روز عاشورا خجالت میکشید


تشنه بود اما به روی خود نمی آورد - خب


هرچه باشد از غم فردا خجالت میکشید


بچه ها از تشنگی در خیمه لَه لَه میزدند


ساقی آب آور تنها خجالت میکشید


فکر وذکرش بود پیش طفل معصوم رباب


روزوشب با نغمه ی لالا... خجالت میکشید


هَمُّ غَمَّ اش بود تا آب آورد در خیمه ها


غصه اش این بود از مولا خجالت میکشید


***
مشک سویی دست سویی پیکرش سویی دگر


از صدای خنده ی اعدا خجالت میکشید


تا صدا زد "یا اخا ادرک اخا..." ، آقا رسید


اوخجل گردیده بود آنجا خجالت میکشید


شاعر: عليرضا خاكساري
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خبر پیچید سقا بهم پیچید


کنار خیمه ها آقا بهم پیچید


قمر افتاد، پشت سرش آفتاب افتاد


همین جا بود عاشورا بهم پیچید


سرش از سر بلندی بود، بالا بود


عمود آنقدرها زد تا به هم پیچید


نه، این مال زمین افتادن او نیست


دو چشمانش همان بالا به هم پیچید


تمام اتفاقاتی که انجامید


همه یک جا شد و یک جا به هم پیچید


هزاران چشم خیره، خیره تر می شد


بساط دختر زهرا به هم پیچید


و نا گه دختری داد زد گفت بابا...


بیا که معجر زن ها بهم پیچید ...


علي اكبر لطيفيان
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
آمدم آب به خیمه برسانم که نشد


چقدر غصه و غم خوردم از این غم که نشد
!

تیرِنامرد اگر یاور مشکم می شد
...

می شد این آب شود چشمه ی زمزم که نشد


حیف شد چیز زیادی به حرم راه نبود

سعی کردم بدنم را بکشانم که نشد


تا دو دستم به بدن بود علم بر پا بود


خواستم حفظ شود بیرق و پرچم که نشد


سعی کردم که نیفتم ز روی اسب ولی


ضربه آنقدر شتابان زد و محکم که نشد


گفتم این لحظه ی آخر که در آغوش تو ام


لا اقل روی تو را سیر ببینم که نشد


هر دو دست و سر و چشمم به فدای سرِ تو


هر چه آمد به سرم نصف شما هم که نشد


بگو از من به رقیه که حلالم بکند


آمدم آب به خیمه برسانم که نشد

شاعر: داود رحيمي

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا یواش بال و پرت تیر میخورد


اینجا تمام دور و برت تیر میخورد


بی دست میروی و زمین میخوری و آه


یعنی حرم ببین سپرت تیر میخورد


یک چشم تیر و چشم دگر کودک رباب


همراه مشک، چشم ترت تیر میخورد


هرکس رسید جرعت سقا کشان گرفت


ای خاک بر سرم که سرت تیر میخورد

لعنت به حرمله که ز شوری چشم او


هر گوشه گوشه ی جگرت تیر میخورد


ام البنین ببین که دعا مستجاب شد
!!!

ام البنین ببین قمرت تیر میخورد
!!!

رو به مدینه میکنی و یاد مادرت

در جمله های شعله ورت تیر میخورد


با چشمهای خیس پیمبر خطاب کرد


زهرای من برو...پسرت تیر میخورد


تا پر کشید ناله ی ادرک اخای تو


هر واژه واژه ی خبرت تیر میخورد


آمد حسین موی پریشان و پا کشان


گفتی برو حسین که پرت تیر میخورد


ارباب خیمه های حرم خم شده قدت


مولای من مگر کمرت تیر میخورد؟


لبخند میزنی که فدای سرت حسین


دارد کمی برادرت تیر میخورد
.

شاعر: نيما نجاري

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
این که بر سینه خود داغ برادر دارد


نتواند که سر از سینه ی تو بردارد


تیر ها با همه قامت به تنت جا شده اند


وای بر من چقدر پیکر تو پر دارد


می کشی پا به زمین و کمرم می شکنی


کمی آرام که در پای تو مادر دارد
....


....میکشد تیر ز چشمان تو با دست کبود


ولی این تیر چرا هیبت خنجر دارد؟


ای رشید حرمم بی تو حرم غارت شد


آخر این خیمه آتش زده دختر دارد


چه شده با سرت از ضربه سنگین عمود


بین دو ابروی تو سخت است ترک بردارد


حسن لطفی
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
السلام ای دختر شاه نجف السلام ای صابر صحرای طف

السلام ای چادر زهرا به سر السلام ای نور خورشید و قمر


السلام ای مقتدای عالمین السلام ای خواهر خوب حسین


السلام ای بانوی ماتم زده صبر تو صبر جهان بر هم زده


السلام ای تار و پود فاطمه دختر صورت کبود فاطمه


السلام ای مظهر شور و شعور پای تا سر عشق سر تا پا حضور


السلام ای کربلا در کربلا ای به ایمان برادر مبتلا


السلام ای خطبه خوان شهر شام خواب را کردی به بدخواهان حرام


السلام ای چشم زیبا بین عشق زینب کبری و زهرای دمشق
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جان خود اگر چه گذشتم به راحتی

دل كنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی

می خواستم به پات سرم را فدا كنم

اما به خواهر تو ندادند مهلتی

كی گفته قطعه قطعه شدن درد آور است؟

مُردن به عشق تو كه ندارد مشقتی

بهتر نبود جای تو من كشته می شدم؟

بی تو چگونه صبر كنم.... با چه طاقتی؟

از بس برای زخم لبت گریه كرده‌ایم

چشمی ندیده‌ام كه ندیده جراحتی

تو رفتی و غرور حریمت شكسته شد

هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی

آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن

دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی

این بچه ها تمامی شان لطمه خورده‌اند

با من ولی به شكوه نكردند صحبتی

غصه نخور حقیر نشد خواهرت حسین

از فتح شام آمده‌ام با چه هیبتی

شرمنده‌ام رقیۀ تو در خرابه ماند

لطفی كن و سراغ نگیر از امانتی

عباس اگر نبود اسارت چه سخت بود

ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از زبان حضرت زینب(س) به امام حسین(ع):

حالا كه غیر از چشم های تر نداری

تنهای تنها ماندی و یاور نداری

بگذار تا زینب لباس رزم پوشد

تا كه نگوید دشمنت لشگر نداری

من آب می آرم برای اهل خیمه

دیگر نگو آقا كه آب آور نداری

بگذار لخته خون ز لب هایت بگیرم

آخر مگر ای نازنین خواهر نداری

تعبیر كن خواب مرا ای یوسف من

حالا كه غیر از چشم های تر نداری

می آیم امشب بهر دیدارت به گودال

هر چند دیر است و دیگر سر نداری
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از زبان حضرت زینب خطاب به امام حسین(ع)":

قرآن بخوان از روي نيزه دلبرانه

ياسين و الرحمان بخوان پيغمبرانه



قرآن بخوان تا خون سرخت پا بگيرد

همچون درخت روشني در هر کرانه



بايد بلرزاني وجود کوفيان را

قرآن بخوان با آن شکوه حيدرانه



خورشيد زينب شام را هم زير و رو کن

قرآن بخوان با لهجه اي روشنگرانه



کوثر بخوان تا رود رود اينجا ببارم

در حسرت پلک کبودت خواهرانه



قرآن بخوان شايد که اين چشمان هرزه

خيره نگردد سوي ما خيره سرانه



اما چه تکريمي شد از لب هاي قاري

تشت طلا و بوسه هاي خيزرانه



گل داده از اعجاز لب هاي تو امشب

اين چوب خشک اما چرا نيلوفرانه



در حسرت لب هاي خشکت آب مي‌شد

ريحانه ات با التماسي دخترانه



آن شب که مي‌بوسيد چشمت را سه ساله

خم شد ز داغت نيزه هم ناباورانه



از داغ تو قلب تنور آتش گرفته

تا صبح با غمناله هايي مادرانه
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در صحنه با شکوه عاشورایی

در بارش تیغ و غربت و تنهایی

با قافله ای که رنج با خود می برد

والله ندیده ام به جر زیبایی!
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
سیدتی زینب ....

سیدتی زینب ....

فایل صوتی

دریافت فایل:



ذکرمه بر لب سیدتی زینب

یاور مکتب سیدتی زینب

حامی مذهب سیدتی زینب

ای استاد دانشگاه ایمان،ای معنای نورانی قرآن

دل شده با یاد تو پریشان،داده ای در راه دین حق جان

مهر هدایت، سیدتی زینب

بحر عنایت سیدتی زینب

یار ولایت سیدتی زینب

ذکرمه بر لب...

ایزد یکتا بر تو می نازد،حضرت طاها بر تو می نازد

علی بر تو میکند افتخار،حضرت زهرا بر تو می نازد

جان پیمبر سیدتی زینب

هستی مادر سیدتی زینب

آیه ی کوثر سیدتی زینب

ذکرمه بر لب...

دشمن تو آواره می شود،رشته ی ظلمش پاره می شود

با خروش این سینه زنانت،وهابیت بیچاره می شود

آزاده هستیم سیدتی زینب

دلداده هستیم سیدتی زینب

آماده هستیم سیدتی زینب

ذکرمه بر لب...


سایت شهید آوینی
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
بسوز ای دل بسوز ای دل

بسوز ای دل بسوز ای دل


فایل صوتی


دریافت فایل:


بسوز ای دل بسوز ای دل برای زینب کبری


رسیده وقت جانسوز عزای زینب کبری

واویلا آه و واویلا...


همان زینب همان زینب که بوده کوثر کوثر

چو شمعی بی صدا سوزد به یاد ماتم دلبر


فتاده در دل زارش غم جانسوز عاشورا

دمادم می زند ناله به یاد روز عاشورا


به یاد آن زمانی که دلش دریای غمها بود

تن نور دو چشمانش ز کینه ارباًارباً بود


به یاد آن دمی که شد کنار علقمه غوغا

مشام جان سقا را رسیده عطری از زهرا


به یاد آن زمانی که گل سرخش شده پرپر

نشسته تیر زهر آگین به حلقوم علی اصغر


به یاد آن زمانی که سر یارش جدا گردید

سرش چون ماه زیبایی هلال نیزه ها گردید


به یاد آن زمانی که به مقتل ناله ها میزد

میان خون حسینش را غریبانه صدا میزد

سایت شهید آوینی
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
حضرت زینب ....

حضرت زینب ....

فایل صوتی

دریافت فایل:

ای کوثر کوثر زینب یا زینب آه زینب یا زینب



مدد بنت الحیدر زینب یا زینب آه زینب یا زینب

یا عصمت الله نور وجه الله

مظلومه یار ابا عبدالله

زینب یا زینب...




محزون کربلا زینب یا زینب آه زینب یا زینب

دلخون کربلا زینب یا زینب آه زینب یا زینب

با غصه همراه داری به لب آه

دیدی حسینت را در قتلگاه

زینب یا زینب...


نیمه جان حسین زینب یا زینب آه زینب یا زینب

روضه خوان حسین زینب یا زینب آه زینب یا زینب

ای بر تنم جان مولای عطشان

غریب مادر ذبیح العریان

زینب یا زینب...

سایت شهید آوینی
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کیست این آبشار عاشورا
کیست این تکسوار بی همتا
سبزی خیمه های آل حسین
سرخی آسمان عاشورا
روی بازوی او مدد حیدر
ناله های شبانه اش زهرا
تا که او هست کودکان در خواب
مادران گرم گفتن لالا
علمی سربلند در دستی
مشک در دست دیگر دریا
هر که تشویش در دلش دارد
می رود سمت خیمه ی سقا
تا که او هست می توان بشنید
خنده های رباب و اصغر را
هیچ چشمی ندیده تا او هست
سایه ی دختران نو پا را
هیچ چشمی ندیده تا او هست
قد و بالای زینب کبری
نذر اسفند می کند ملک
چشم زخمی نگیردش حتی
کودکان روی دامنش هر روز
گرم بازی و ناز در اینجا
لحظه ای بی عمو خدا نکند
بی عمو یک کلام واویلا
کیست او مرد تند باد حسین
اوست تفسیر ان یکاد حسین
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

این صدای خروش تکبیر است
لحظه های حضور یک شیر است
در خیال شکار آمده است
مثل یک رعد مثل یک تیر است
لرزه افتاده بر ستون زمین
دیدنش هم عجب نفس گیر است
علمش را به دشت می کوبد
نوبت تند باد شمشیر است
نفس صد سپاه بند آمد
هر گلو اسیر زنجیر است
لحظه ای روی پا نمی ماند
هر که حتی ز عمر خود سیر است
آی لشکر فقط فرار کنید
ناله ی دشمن زمینگیر است
آمده شیر بی مثال علی
گرهی زد به دستمال علی
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آسمان را دوباره حیران کرد
دشت را یک نفس پریشان کرد
یک نگاهش برای یک لشکر
خاک بر چشم گوی و میدان کرد
چشم بد دور از قیامت او
مثل حیدر به رزم جولان کرد
گرهی زد میان ابرویش
زهره ها را درید و طوفان کرد
تیغ را در میان انگشتش
اندکی چرخ داد و رقصان کرد
نعره ای زد که مرد آمده است
جنگ را مکتب دبستان کرد
خانمان همه به ویرانی است
تازه هنگامه ی رجز خوانی است
 

Similar threads

بالا