مدح های عاشورا

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدم غمت ای دلبر، ای کاش نمی دیدم
تنهایی و بی یاور، ای کاش نمی دیدم
دنبال تو تا گودال، من آمدم و دیدم
بالای سرت مادر، ای کاش نمی دیدم
وقتی که برون شد خصم، از مقتل تو دیدم
خون می چکد از خنجر، ای کاش نمی دیدم
از نیزه به روی خاک ،دیدم سر تو افتاد
در زیر سم لشکر ،ای کاش نمی دیدم
دیدم که به دنبالت، با کاسه ی پر آبی
هر سوی دود دختر، ای کاش نمی دیدم
در نیمه ی شب دیدم، در پیش نگاه تو
یک دختر بی معجر ،ای کاش نمی دیدم
ای وای چه بی رحمند ،انگشت تو را بردند
تنها پی انگشتر، ای کاش نمی دیدم
من آمده بودم تا، لبهای ترا بوسم
دیدم که نداری سر، ای کاش نمی دیدم
برخیز ببین دعواست، در بین سپهداران
بهر سر آب آور، ای کاش نمی دیدم
برخیز خودت دیگر، چشمان ربابت گیر
بر نیزه شده اصغر، ای کاش نمی دیدم
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برادر رنج بی حد را تو هم دیدی منم دیدم
به دل داغ پیمبر را تو هم دیدی منم دیدم
زبعد داغ جانسوز پیمبر نیلی از سیلی
رخ زیبای مادر را تو هم دیدی منم دیدم
چو مادر بود پشت در تو هم بودی منم بودم
فشار ضربت در را تو هم دیدی منم دیدم
ز تیغ زاده ملجم به خون آغشته در بستر
سر ساقی کوثر را تو هم دیدی منم دیدم
حسن را پاره پاره شد جگر از سوده الله
رخ سبز برادر را تو هم دیدی منم دیدم
در این سحرای ماتم خیز و عالم سوز در یک روز
شکوفه نخل باور را تو هم دیدی منم دیدم
الا ای باغبان باغ از باد خزان پرپر
گل و سرو سنوبر را توهم دیدی منم دیدم
تو خواندی سوره انا فتحنا را منم خواندم
تن گلگون اکبر را تو هم دیدی منم دیدم
کنار نعش قاسم گریه ها کردی منم کردم
شکسته لعل و گوهر را تو همدیدی منم دیدم
کنار علقمه لب تشنه غلطان در میان خون
اگر جسم برادر را تو هم دیدی منم دیدم
ز تیغ حرمله ای زینت دوش نبی از کین
دریده حلق اصغررا تو هم دیدی منم دیدم
ولی اینک میان ما و تو فرغی است در سودا
وگرنه رنج بی حد را تو هم دیدی منم دیدم
به سودای تو سر را میزنم بر چوبه محمل
که گویی غرق خون سر را تو هم دیدی منم دیدم
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گلهای پرپرم کو
حسین برادرم کو
شهید بی سرم کو
حسین برادرم کو؟
ای خاک گشته گلگون
سرو صنوبرم کو
من آمدم بگوئید
آن یاس پرپرم کو؟
من زینب حزینم
دل خسته و غمینم
تنها چه سازم اینجا
یاران برادرم کو؟
ای وادی شفق گون
می پرسم از تو اکنون
شمشاد غرق در خون
یعنی که اکبرم کو؟
مشک و علم فتاده
برخاک و روبرویم
سقای تشنه کامان
نخل تناورم کو؟
از پشت پرده غم
بانگ رباب برخواست
ای مهد خالی از غم
ششماهه اصغرم کو؟
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آب می گوید حسین ، بی تاب می گوید حسین
از سر شب تا سحر مهتاب می گوید حسین

************
دیده می گوید حسین ، نادیده می گوید حسین
هر کجا باشد دلی غمدیده می گوید حسین

************** ش
یار می گوید حسین ، دلدار می گوید حسین
روز و شب هر دیده بیدار می گوید حسین

************
ناس می گوید حسین ، احساس می گوید حسین
تا قیامت حضرت عباس می گوید حسین

***************
نار می گوید حسین، بسیار می گوید حسین
این زبان تا لحظه دیدار می گوید حسین

***********
نوح می گوید حسین، ذی روح می گوید حسین
زنده باشد هر دلی با روح می گوید حسین

*************
شاد می گوید حسین ، ناشاد می گوید حسین
هر نسیم باد با فریاد می گوید حسین

***********
کام می گوید حسین، ناکام می گوید حسین
فاطمه گریان به هر ایام می گوید حسین

**********
کوه می گوید حسین بشکوه می گوید حسین
دم به دم هر شیعه نستوه می گوید حسین

***********
جان جان گوید حسین ، هفت آسمان گوید حسین
ماه و خورشید و ستاره هر زمان گوید حسین
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز اي غمزدگان موسم افغان آمد - مژده اي بيوطنان بوي شهيدان آمد

ببر اي باد صبا زود خبر نزد حسين - گو كه از شام بلا زينب نالان آمد

گو به داماد ز جا خيز كه از شام خراب -نو عروس تو به صد ناله و افغان آمد

مژده از بهر علي اكبر ناكام ببر -گو كه ليلاي تو باحال پريشان آمد

گو به عباس علمدار زجا خيز و ببين -خواهرت از سفر شام شتابان آمد

اي صبا گو به حسينم كه پس از كشتن تو -چه جفاها به من از لشكر عدوان آمد

كربلا كرب و بلا بود اگر قسمت تو - قسمت ما زجفا دوري و هجران آمد

گر تن پاك تو بي غسل و كفن رفت به خاك -قسمت ما تن نيلي سر عريان آمد

سر تو گر به سر نيزه ي كين گشت بلند -زجفا بر سر ما سنگ چو باران آمد

ساربان دست تو از اگر كرد جدا -دست ما بسته به زنجير لعينان آمد
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با نام ابالفضل گرفتار حسينيم

او كرده صدا گرمي ِ بازار حسينيم



از مادر ِ او هرچه كه گفتيم گرفتيم

از اُمّ بنين است عزادار حسينيم



عباس مدد كرد در اين خانه بمانيم

عباس شفا داد كه بيمار حسينيم



او بابِ حسين است عجب باب وسيعي

او راه به ما داد كه دربار حسينيم



از اوست حرارت به دل و اشك به چشمي

او جرأتمان داده خريدار حسينيم



او خرجي ره داده به پابوس رسيديم

او خواست ببينيم كه زوار حسينيم



در روز نهم حاجت يكساله بگيريم

از نفسْ تُهي و همه سرشار ِِحسينيم
 

Honey.ChEng

عضو جدید
کاربر ممتاز
روی دستش ، پسرش رفت ، ولی قولش نه !
نیزه ها تا جگرش رفت ، ولی قولش نه !


این چه خورشیدِ غریبی است که با حالِ نزار

پایِ نعشِ قمرش رفت ، ولی قولش نه !


باغبانی است عجب ! آن که در آن دشتِ بلا

به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه !


شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار

دستِ غم بر کمرش رفت ، ولی قولش نه !
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من با تو زندگی نکنم پیر می شوم
بی تو من از جوانی خود سیر می شوم

من در شعاع پرتو شمس الشموسیت
بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم

آیینه کاری حرمت ذره پروری است
من در رواق چشم تو تکثیر می شوم

در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را
اینجاست آنکه لایق تکبیر می شوم

من در شمار سلسله راویان شدم
چون با حدیث سلسله زنجیر می شوم

من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند
دارم به پای خویش سرازیر می شوم

یک شب نشد که بیگنه آیم زیارتت
اما دوباره پیش تو تقدیر می شوم

وقتی که آه میکشم از پرده ی نیاز
بی پرده با تو صاحب تصویر می شوم

بیچاره من که نیست قلمدانم از طلا
هر چند با نگاه تو اکسیر می شوم

نقاره خانه ات ز کجا آب می خورد
کز بانگ آن چو سیل سرازیر می شوم؟

آن نامه ام که از سر تعجیل و اضطراب
بر بال کفتران تو تحریر می شوم

این رنگ طوسی از دل سرخم نمی رود
گرچه دورنگ،دور ز تزویر می شوم

برداشت سیل گریه بساط زیارتم
نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم

حوض حیاط تو بدهد مرده را حیات
من نیز با تو عیسی تاثیر می شوم

وقت ورود در حرم تو هوایی ام
وقت خروج تازه زمین گیر می شوم

بادا شلوغ دور و برت کعبه ی عزیز
من حاجی توام که به تقصیر می شوم

یک روز اگر که زینت دیوار تو شوم
آیینه را گذاشته شمشیر می شوم
 

Honey.ChEng

عضو جدید
کاربر ممتاز
به طاها...به یاسین...به معراجِ احمد...
به قدر و...به کوثر...به رضوان و طوبی...

به وحی الهی...به قرآنِ جاری
به تورات موسی...و انجیل عیسی
بسی پادشاهی کنم در گدایی
چو باشم گدایِ گدایان زهرا
چه شب ها که زهرا، دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیم و بیتاب مولا
غلامی این خانواده، دلیل و مرادِ خدا بوده از خلقت ما
مسیرت مشخص...امیرت مشخص
مکن دل دل، ای دل...بزن دل به دریا
که دنیا...که دنیا...که دنیا...به خسران عقبی، نیرزد
به دوری ز اولاد زهرا نیرزد...
و این زندگانیِ فانی...جوانی...خوشی های امروز و اینجا...
به افسوس بسیار فردا...نیرزد
اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقینا...یقینا...خریدارِ یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت
چه اندازه در ندبه ها زاریاری
به شانه کشیدی...غم سینه اش را
و یا چون بقیه تو سربارِ یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردارِ یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه
چه مقدار بیتاب و بیمارِ یاری
دل آشفته بودن...دلیل کمی نیست
اگر بیقراری بدان یارِ یاری
و پایان این بیقراری...بهشت است
بهشتی که سرخوش ز دیدارِ یاری
نسیم کرامت وزیدن گرفته
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را...
به مردم که بازار یوسف فروشی
در این دورهِ بد...شدیدا گرفته
خدایا به روی درخشان مهدی...
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لب های گرم علی...یا علیش
به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امیدِ فقیران مهدی
به حال نیاز و قنوت نمازش...
به سبحان...سبحان...سبحان مهدی
به برق نگاه و به خال سیاهش
به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش...به جاه جلیلش
به صوت حجازیه قرآن مهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده بی سر و پا
مرا همدم و محرم و هم رکاب
سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان
یا مهدی...یا مهدی...مددی
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از اون نگاهش نمی شه دل کَند
دلم می مونه وقتی که آروم می زنه لبخند، دود کنید اسفند
قد بلند و موی کمند و باباش که میبینه میفته یاد جدش
وقتی سواره ست، یا که پیاده ست، می شناسنش از اون دورا، بلنده قدش
نگید چرا شدم هراسون، بچه بزرگ نکردم آسون...
عزیز بابا، باشی سلامت! تو این جوونا فقط تو داری چندتا علامت، باشی سلامت
یه خال گونه، قد نمونه، فقط تو با عموت میشی شونه به شونه
فدات شه بابا، می دونی حالا عشق تو بابا رو به صحرا می کِشونه
نقشه هامو رو آب میبینم، یکی بگه که خواب میبینم...
قله ی عشقم داره میره، الهی که حسین(ع) بمیره
بعد تو اکبر! کاش که نباشم... خدا نیاره روزی که بابا از تو جداشم، کاشکی نباشم
محبوب بابا، آشوب بابا! با قدمات دلش داره می کوبه بابا...
دور میشه از من... همه می دونن... که نم نم از راه می رسه غروب بابا...
اکبر و گرگهای بیابون، لیلا و خاکستر مجنون
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیونه كربلاتم از بچگی مبتلاتم سینه زن روضه هاتم مدیون چشماتم
وقتی شبا بی قرارم سرمو رو تربت میذارم تو رو به یادم میارم دلبر و دلدارم

قربون روضه هات عطر سینه زنات قربون پرچمه حرم كربلات

كربلا بسه دوری مردم از این صبوری بیقرار بیقرارم
كربلا خسته حالم این شبا تو خیالم سر رو شیش گوشه میذارم

خاطره اولین بار نگاه به صحن علمدار دلم رو كرده گرفتار دلتنگم ای یار
منو یه دل هوایی خسته شدم از جدایی میخوام بشم كربلایی مردم ز تنهایی

نمیگم عاشقم آخه نا لایقم میدونم آقا جون برات آینه دغم
كربلا تا جونم آرزومه بتونم عاشقونه زائرت شم
كربلا دل دوباره روز و شب ناله داره كی میشه مسافرت شم

كرب و بلا كشتی دل شكسته و مونده در گل منو ندونسته قابل آقا ابوفاضل(ع)
ولی دل من میدونه ارباب من مهربونه منو به تو میرسونه بی تو دلم خونه

سینه ام مبتلاست زخمی روضه هاست همه آرزوم دیدن كربلاست

كربلا چی كشیدی اون دمی كه شنیدی ناله غریب مادر
كربلا در جنونم از ته دل میخونم روضه ارباب بی سر

بار دیگر سر لبالب سور شد سینه از عطر حسینی تور شد
باز بر سر زد هوای كربلا نای جانم میكند چون نینوا
 

Similar threads

بالا