ماجرای دیدار خصوصی کودک فقیر با رهبری

وضعیت
موضوع بسته شده است.

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماجرای دیدار خصوصی کودک فقیر با رهبری

مرتضی روحانی در وبلاگ تاملات و تحملات در مطلبی با عنوان "بهداشت فکری یا ...؟!‬" نوشت:
بعد از نماز مغرب بود. آقا داشتند با چند نفر از علما دیدن می کردند. بحث خیلی جدی بود. ناگهان یکی از محافظ ها با دو دختر
بچه آمد داخل. بچه ها بدجوری گریه می کردند. آب دماغ شان آویزان بود. هق هق می کردند. محافظ گفت: آقا ببخشید. اینها ا ینقدر گریه کردند که دیگر کسی حریفشان نشد. آمدند شما را ببینند. آقا نگاه تفقد آمیزی کردند و دست روی سر دختر کوچکتر کشیدند. احوال پرسی کردند اسم شان را پرسیدند. بچه ها خود را روی دست آقا انداختند ، عقده دل شان را خالی کردند.

دو دختر که کنار رفتند یک پسر بچه شش ساله پشت شان بود. یک پسر بچه با شلوار کردی و یک زیرپوش آبی رنگ کهنه و چفیه ای به دور گردن.

آقا پرسیدند : شما هم برادر این هایی؟

پسر سر را به آسمان پرتاب کرد و نزدیک آقا شد. شروع کرد در گوش آقا صحبت کردن. آقا به دقت گوش می داد. اخم ها را توی هم کشیدند و سر بلد کردند. پرسیدند: آقای نجات کجا هستند؟

همه تعجب کرده بودند. مگر این پسرک چه در گوش رهبر گفته بود که آقا رئیس کل سپاه ولی امر را صدا کرده؟! آقای نجات آمد. آقا گفتند: ببینید این آقا پسر چه می گویند، پی گیری کنید و به من خبر دهید.

نجات دست بچه را گرفت و به گوشه حسینیه رفت. پسرک یک دقیقه ای هم با نجات صحبت کرد. ناگهان نجات هم بلند شد. از قیافه اش معلوم بود که او هم گیج شده.فرید جلو رفت. گفت چی شده؟چی میگه؟

نجات گفت: میگه پدرم معتاد بوده. یک سال پیش همه چیزمان را برداشته و رفته. ما چند وقتی توی همان خانه که بودیم زندگی کردیم. اما بعد چند مدت صاحبخانه بیرون مان کرد. توی میدان هفتاد و دو تن چادر زده بودیم که دو ماه پیش شهرداری از آنجا هم بیرونمان کرد. این چند وقت را شبها در حرم می خوابیدیم اما از وقتی که آقا آمده و حرم را حسابی می گردند شبها ما را از آنجا بیرون می کنند. الان چند شب است که ما توی خیابون می خوابیم.

نجات به پسرک گفت: مادرت کجاست؟گفت: بیرون. الان میرم میارمش.

فرید دنبالش دوید. رفت تا جلوی در. از هر گیتی که رد می شد محافظین و مسئولین حراست می گفتند تو دیگه کجا بودی؟! پسرک بی توجه به سوالشان می دوید و ناگهان در جمعیت انبوده جلوی در گم شد. فرید به مسئولین حراست گفت: اگر این پسرک برگشت جلویش را نگیرید . قراره با مادرش برگرده.

توی همین گیر و دار بود که یک ربعی گذشت. ناگهان پسرک دست در دست یک کودک کوچکتر آمد. اولین گیت جلویش را گرفت. پاسدار گفت: آقا کوچولو کجا میری؟! پسرک در حالیکه چشمش برق می زد گفت: آقای خامنه ای با ما کار دا ره. فرید دوید جلو. گفت ولش کنید.بچه ها رفتند و ناگهان فرید با زنی که در میان جمعیت خود را به زور جلو می کشید روبرو شد.زن عصبانی بود. گفت: آقا این تخم سگ ما کجا رفت؟ آمده به من می گه بیا بریم من با آقای خامنه ای حرف زدم قراره خونه بهمان بدهند. بیا بریم. دست داداشش را گرفته و بدو بدو کشونده تا اینجا.

فرید متحیّر شده بود. گفت : بله خانم حرف زده.

زن گفت: چی ؟ حرف زده؟ با کی؟

فرید گفت: با آقای خامنه ای

زن داشت از حال می رفت. دیگر تخم سگ اش را فحش نمی داد. گریه می کرد و قصه بدبختی اش را تعریف می کرد. قصه از شوهری که معتاد بوده و رفته و...:cry::cry:
 

mehdix622

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرمنده استارتر


اگر داداشت تو همون حفاظت ولي امر سرباز بوده بهتون ميگه ذورغه محضه

اگرم كه نبوده ديگه هيچي ديگه
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خیلی اتفاقات دیگه هم دیدم از رهبر ولی چون باشگاه کشش وظرفیت لازمو نداره نمیتونم مطرح کنم
 

lars_manson2002

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگه خونه علف خرسه که همینجوری خیرات کنن؟ اگه قرار باشه که هر کی اینجوری صاحب خونه بشه که فردا 10 20 میلیون نفر هجوم میارن به بیت رهبری. باید یه بنیادی چیزی میرفتن واسه خونه پیدا کردن.
 

somayeh_63

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسي كه پست منو حذف کردین!
امیدوارم خدا به همه ما اعم از نویسنده این وبلاگ و مدیران این سایت روحیه انتقادپذیری عطاکنه که مجبور نباشیم عقاید دیگران حتی مودبانش رو حذف کنیم!
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسي كه پست منو حذف کردین!
امیدوارم خدا به همه ما اعم از نویسنده این وبلاگ و مدیران این سایت روحیه انتقادپذیری عطاکنه که مجبور نباشیم عقاید دیگران حتی مودبانش رو حذف کنیم!
حذف:eek::eek::eek::eek::eek::eek::eek:
والا اگه من کاری کرده باشم بخدا:gol:
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگه خونه علف خرسه که همینجوری خیرات کنن؟ اگه قرار باشه که هر کی اینجوری صاحب خونه بشه که فردا 10 20 میلیون نفر هجوم میارن به بیت رهبری. باید یه بنیادی چیزی میرفتن واسه خونه پیدا کردن.
ببین تو مملکت ما خیلی اتفاقات میفته که فکر نکنم شما تا حالا یه گوششو دیده باشی
 

mammad_1313

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم بلدم داستان بنویسم ، که همتون به، به به چه چه بیوفتین و تا میتونین تشکر بزنین!!!
 

mehdix622

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم بلدم داستان بنویسم ، که همتون به، به به چه چه بیوفتین و تا میتونین تشکر بزنین!!!
نه داستانهاي شما به درد به به و چه چه نميخوره كه
داستانهاي شما ب درد حذف توسط ادمين جون ميخوره
دروغ كه نميگم /چندتاشو حذف كردن تا به حال؟؟
داستانهايي كه در تاپيك ميمانند تابع شزايطي همانند داراي بودن مقداري چاپلوسي داراي بودن انگ به گروه هاي چپ و..........
هستند
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم بلدم داستان بنویسم ، که همتون به، به به چه چه بیوفتین و تا میتونین تشکر بزنین!!!
تو اولین یا دومین پستم گفتم این یه نمونه سادش بود شما هزارتا حرف برای من دراوردی وای به حال اینکه بقیشو بگم
حالا خوبه خودم تو قم زندگی میکنم
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه داستانهاي شما به درد به به و چه چه نميخوره كه
داستانهاي شما ب درد حذف توسط ادمين جون ميخوره
دروغ كه نميگم /چندتاشو حذف كردن تا به حال؟؟
داستانهايي كه در تاپيك ميمانند تابع شزايطي همانند داراي بودن مقداري چاپلوسي داراي بودن انگ به گروه هاي چپ و..........
هستند
من خودم تاحالا چندتا تاپیک زدم که حذف شده این چه حرفیه که میزنی کسی منکر نارسایی در کشور نیست
منتها بعضی ها بی الگو و چهارچوب هستند
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو سفر رهبری من هم استقبال نرفتم توی همه دیدارها فقط دیدار با دانشجویان رو رفتم
و باز هم چون بعضی ها ظرفیت ندارن درباره هیچ چیز توضیح نمیدم مگر تو پیام:gol:
 

m saeidi

عضو جدید
تو سفر رهبری من هم استقبال نرفتم توی همه دیدارها فقط دیدار با دانشجویان رو رفتم
و باز هم چون بعضی ها ظرفیت ندارن درباره هیچ چیز توضیح نمیدم مگر تو پیام:gol:

آره بابا کسی ظرفیت این حرفا رو نداره و باور نمی کنه . اینهمه بد بختی و گرسنگی و کارتن خواب و بی خوانمان و بی کار و زندانی از خارج اومدن چهره پاک رهبری رو خراب کنن وگرنه ولی فقیه ذاتاً و مادزاد از این جور چیزا مبرا هستن و کسی باور نمی کنه که توی ایران که ولایت فقیه حکم فرماست از این چیزا باشه . اینا مال افغانستانه . شما هم نگو ، کسی باور نمی کنه .
من که اصلاً داستان کودک فقیر رو باور نکردم . رهبر داریم ولی مسمند و بی چیز و توله سگ و .... اصلاً نداریم .
ملت تازگی از روی لطف و علاقه ای که به رهبری دارن خصوصاً بعد از هدفمندی خیلی توی تاکسی و مجامع دعاشون میکنن که البته بعضی هاش +18 هست و اینکه قبوض چند ده میلیون گازشون رو هم بردن منقد امام و تقدیم ایشون کردن این کار هم مشت محکمی بر دهان استکبار بوده و بعد از سی سال مردم معنی برق و آب و گاز مجانی رو فهمیدن و برای نشان دادن اجرای اصل حذف شده از سخنان ایشان قبوض رو برای وی به یادگاری فرستادند . باشد که این دعاها موجب طول عمر برای بازماندگان میراث نفتی باشد .
 

anjam.vazife

عضو جدید
ولم کنید میخوام گریه کنم -
نه نمیشه من میخوام گریه کنمممممممممممممممم
واقعا بیشتر شبیه داستان بود تا واقعیت:confused:
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا