لطفا مباحث مشاوره ای وشخصی خود را دراین تاپیک مطرح فرمایید

جاست شادی:-)

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
:surprised:
شادی جون دلیل شکرگزاریت چی بود دقیقا؟؟؟ این ک دیدی یکی از تو بیشتر مشکل داره؟؟:|
شیما پیست دوچرخه کجا میری؟؟
مشهدی؟
واسه اینکه ناشکرم
وقتی میبینی مردم چقدر مشکل دارن می فهمی خیلی ناشکری
من یا شیما ؟
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
:surprised:
شادی جون دلیل شکرگزاریت چی بود دقیقا؟؟؟ این ک دیدی یکی از تو بیشتر مشکل داره؟؟:|
شیما پیست دوچرخه کجا میری؟؟
مشهدی؟

نه عزیزم مشهد نیستم اما آرزوم این بود مشهد بودم:(
همه شهرها معمولا دارن
شهر شما نداره؟
خیلی خوبه اگه پیدا کنی
 

babakmail

عضو جدید
کاربر ممتاز
يه ضرب المثل اينترني قديمي هست كه ميگه اگه اينترنت مشهد قطع بشه باشگاه مهندسان تعطيل ميشه.من هر كي اينجا ديدم مشهديه.
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
اورين اورين....من برم اينا راعملي كنم.....اولياش خخخخخعلي اشنا ميزدا....مرسي

ما دست پرورده ایم

اون جمله اول رو یه دوست خوب به من گفت

یه جورایی تا عمق وجودم نفوذ کرد

خوب بهش فکر کردم و دیدم چه دوست خوبی بود و چه جمله خوبتری:)

من مطمئنم شما فسرده نمیشین خیالتون راحت

شما بزنم به تخته روحیه و باورهای خوبی دارید
 

rel!ance

کاربر فعال
سلام
من یه مشکل دارم. لطفا بدور از شوخی جواب بدین:
مشکل من این هست که وقتی کسی حرف بی منطق میزنه یا حرف بدی میزنه یا کار اشتباهی می کنه و امثالهم نمیتونم خونسردیم را حفظ کنم و با ارامش صحبت کنم و پرخاشگری میکنم.
خیلی به خاطر این مسئله ناراحتم و البته دلیلش به خانواده ام هم برمیگرده که مردای خانواده ما اهل گفتمان نبودن و همش با زور و کتک و توهین و پرخاشگری رفتار می کردن..
متاسفانه این توی ذهن خودآگاه من رفته و من هم نمیتونم در برابر رفتارهای دیگران خونسرد بمونم و با ملایمت و منطقی برخورد کنم و شروع به پرخاشگری میکنم و از اون بدتر از اینکه اون فرد را ادب کردم احساس رضایت خاطر میکنم...
فکر میکنم یه کم به خاطر همین احساس هست که نمیتونم دست از این کار بردارم...
چون من سابقا در خانواده میترسیدم که پاسخ رفتارهای بی منطق و پرخاشگری برادرها و پدرمو بدم و همش را توی خودم میریختم و حالا از اینکه به دیگرانی که میخوان ناراحتم کنن پاسخ میدم احساس خوبی دارم/ چون حس میکنم دیگه مثل سابق که نمیتونستم از خودم دفاع کنم نیستم و به خودم حق میدم که اگر کسی بخواد ازارم بده ازارش بدم ....

راستش پیش یک روانکاو هم رفتم ولی چون ویزیتش خیلی گران بود دیگه ادامه ندادم..
خیلی دلم میخواد در شرایط بحرانی و مشکلات با ارامش و بدور از پرخاشگری و توهین با ملایمت و منطق صحبت و رفتار کنم و عصبانی نشم .....
لطفا منو راهنمایی کنین که چکار کنم. ممنون
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
من یه مشکل دارم. لطفا بدور از شوخی جواب بدین:
مشکل من این هست که وقتی کسی حرف بی منطق میزنه یا حرف بدی میزنه یا کار اشتباهی می کنه و امثالهم نمیتونم خونسردیم را حفظ کنم و با ارامش صحبت کنم و پرخاشگری میکنم.
خیلی به خاطر این مسئله ناراحتم و البته دلیلش به خانواده ام هم برمیگرده که مردای خانواده ما اهل گفتمان نبودن و همش با زور و کتک و توهین و پرخاشگری رفتار می کردن..
متاسفانه این توی ذهن خودآگاه من رفته و من هم نمیتونم در برابر رفتارهای دیگران خونسرد بمونم و با ملایمت و منطقی برخورد کنم و شروع به پرخاشگری میکنم و از اون بدتر از اینکه اون فرد را ادب کردم احساس رضایت خاطر میکنم...
فکر میکنم یه کم به خاطر همین احساس هست که نمیتونم دست از این کار بردارم...
چون من سابقا در خانواده میترسیدم که پاسخ رفتارهای بی منطق و پرخاشگری برادرها و پدرمو بدم و همش را توی خودم میریختم و حالا از اینکه به دیگرانی که میخوان ناراحتم کنن پاسخ میدم احساس خوبی دارم/ چون حس میکنم دیگه مثل سابق که نمیتونستم از خودم دفاع کنم نیستم و به خودم حق میدم که اگر کسی بخواد ازارم بده ازارش بدم ....

راستش پیش یک روانکاو هم رفتم ولی چون ویزیتش خیلی گران بود دیگه ادامه ندادم..
خیلی دلم میخواد در شرایط بحرانی و مشکلات با ارامش و بدور از پرخاشگری و توهین با ملایمت و منطق صحبت و رفتار کنم و عصبانی نشم .....
لطفا منو راهنمایی کنین که چکار کنم. ممنون

سلام دوست عزیز... متاسفانه مشکل شما نشات از یه حس اتنقام در وجودتونه ... شما لذت میبرید از اینکه یه نفر از شما معذرت بخواد ...تا حدی لذت میبرید از اینکه نفر اول باشید این هم بر میگرده به گذشته شما ..چون همیشه به قول شما پدر و برادرانتون بر شما حکمرانی میکردن... پیشنهاد من اینه که شما هر وقت عصبانی میشوید بلافاصله بنشینید یا برید بیرون... سعی کنید اینو هر روز به خودتون بگید که من آدم سابق نیستم من زورگو نیستم...سعی کنید اول درونتو از خشم و نفرت خالی کن تا بتونی بهتر تصمیم بگیری
 

*Chakavak*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
من یه مشکل دارم. لطفا بدور از شوخی جواب بدین:
مشکل من این هست که وقتی کسی حرف بی منطق میزنه یا حرف بدی میزنه یا کار اشتباهی می کنه و امثالهم نمیتونم خونسردیم را حفظ کنم و با ارامش صحبت کنم و پرخاشگری میکنم.
خیلی به خاطر این مسئله ناراحتم و البته دلیلش به خانواده ام هم برمیگرده که مردای خانواده ما اهل گفتمان نبودن و همش با زور و کتک و توهین و پرخاشگری رفتار می کردن..
متاسفانه این توی ذهن خودآگاه من رفته و من هم نمیتونم در برابر رفتارهای دیگران خونسرد بمونم و با ملایمت و منطقی برخورد کنم و شروع به پرخاشگری میکنم و از اون بدتر از اینکه اون فرد را ادب کردم احساس رضایت خاطر میکنم...
فکر میکنم یه کم به خاطر همین احساس هست که نمیتونم دست از این کار بردارم...
چون من سابقا در خانواده میترسیدم که پاسخ رفتارهای بی منطق و پرخاشگری برادرها و پدرمو بدم و همش را توی خودم میریختم و حالا از اینکه به دیگرانی که میخوان ناراحتم کنن پاسخ میدم احساس خوبی دارم/ چون حس میکنم دیگه مثل سابق که نمیتونستم از خودم دفاع کنم نیستم و به خودم حق میدم که اگر کسی بخواد ازارم بده ازارش بدم ....

راستش پیش یک روانکاو هم رفتم ولی چون ویزیتش خیلی گران بود دیگه ادامه ندادم..
خیلی دلم میخواد در شرایط بحرانی و مشکلات با ارامش و بدور از پرخاشگری و توهین با ملایمت و منطق صحبت و رفتار کنم و عصبانی نشم .....
لطفا منو راهنمایی کنین که چکار کنم. ممنون

سلام دوستم

خب این مساله شاید همون لحظه آرومتون کنه، ولی اگر درونی و جز شخصیت تون بشه دیگه اون آرامش رو هم من فکر می کنم نخواهد داشت و خودت قبل از دیگران اذیت میشی...

به نظر من، مدتی توی محیطی غیر از جایی که سرچشمه این رفتار هست(خانواده میشه دیگه، درسته؟)، رفتارت رو تغییر بده، مهربون باش و با ملایمت برخورد کن...حتی شده این رفتار رو نقش بازی کن، به خودت تاکید کن که تنها رفتاری که داری همین هست ... بعد از مدتی لذتی که از بازخورد این رفتار بهت می رسه بهت کمک می کنه ...
 

rel!ance

کاربر فعال
سلام دوست عزیز... متاسفانه مشکل شما نشات از یه حس اتنقام در وجودتونه ... شما لذت میبرید از اینکه یه نفر از شما معذرت بخواد ...تا حدی لذت میبرید از اینکه نفر اول باشید این هم بر میگرده به گذشته شما ..چون همیشه به قول شما پدر و برادرانتون بر شما حکمرانی میکردن... پیشنهاد من اینه که شما هر وقت عصبانی میشوید بلافاصله بنشینید یا برید بیرون... سعی کنید اینو هر روز به خودتون بگید که من آدم سابق نیستم من زورگو نیستم...سعی کنید اول درونتو از خشم و نفرت خالی کن تا بتونی بهتر تصمیم بگیری
سلام
ممنون از شما
حق با شماست. من خیلی نسبت به اطرافیان نزدیکم احساس نفرت و خشم دارم و راستش مدتی هر شب سعی میکردم به خودم تلقین کنم که همه را بخشیدم و فراموش کردم ولی در عمل نمیتونم فراموش کنم و ببخشم.
حتی وقتی دیدم اینطور هست به خودم گفتم حداقل فراموش کنم اگر نمیتونم ببخشم ولی باز نشد...
یعنی یک مدت کوتاه جواب میده (فراموش کردن رفتارهای دیگران) ولی باز با کوچکترین جرقه ای باز همه چیز مثل سابق میشه
 

rel!ance

کاربر فعال
سلام دوستم

خب این مساله شاید همون لحظه آرومتون کنه، ولی اگر درونی و جز شخصیت تون بشه دیگه اون آرامش رو هم من فکر می کنم نخواهد داشت و خودت قبل از دیگران اذیت میشی...

به نظر من، مدتی توی محیطی غیر از جایی که سرچشمه این رفتار هست(خانواده میشه دیگه، درسته؟)، رفتارت رو تغییر بده، مهربون باش و با ملایمت برخورد کن...حتی شده این رفتار رو نقش بازی کن، به خودت تاکید کن که تنها رفتاری که داری همین هست ... بعد از مدتی لذتی که از بازخورد این رفتار بهت می رسه بهت کمک می کنه ...
سلام
ممنون از شما
درسته سرچشمه همه مشکلات من خانواده ام هست.
اما همانطوری که گفتم این مشکل من تعمیم پیدا کرده به کل زندگی ام در همه مقطعها و مکانها.
و صبر و حوصله ام هم کم شده. یعنی قدرت تحملم هم پایین اومده.
ولی سعی میکنم مدتی نقش بازی کنم. ان شاءالله که جواب میده.
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
سلام
من یه مشکل دارم. لطفا بدور از شوخی جواب بدین:
مشکل من این هست که وقتی کسی حرف بی منطق میزنه یا حرف بدی میزنه یا کار اشتباهی می کنه و امثالهم نمیتونم خونسردیم را حفظ کنم و با ارامش صحبت کنم و پرخاشگری میکنم.
خیلی به خاطر این مسئله ناراحتم و البته دلیلش به خانواده ام هم برمیگرده که مردای خانواده ما اهل گفتمان نبودن و همش با زور و کتک و توهین و پرخاشگری رفتار می کردن..
متاسفانه این توی ذهن خودآگاه من رفته و من هم نمیتونم در برابر رفتارهای دیگران خونسرد بمونم و با ملایمت و منطقی برخورد کنم و شروع به پرخاشگری میکنم و از اون بدتر از اینکه اون فرد را ادب کردم احساس رضایت خاطر میکنم...
فکر میکنم یه کم به خاطر همین احساس هست که نمیتونم دست از این کار بردارم...
چون من سابقا در خانواده میترسیدم که پاسخ رفتارهای بی منطق و پرخاشگری برادرها و پدرمو بدم و همش را توی خودم میریختم و حالا از اینکه به دیگرانی که میخوان ناراحتم کنن پاسخ میدم احساس خوبی دارم/ چون حس میکنم دیگه مثل سابق که نمیتونستم از خودم دفاع کنم نیستم و به خودم حق میدم که اگر کسی بخواد ازارم بده ازارش بدم ....

راستش پیش یک روانکاو هم رفتم ولی چون ویزیتش خیلی گران بود دیگه ادامه ندادم..
خیلی دلم میخواد در شرایط بحرانی و مشکلات با ارامش و بدور از پرخاشگری و توهین با ملایمت و منطق صحبت و رفتار کنم و عصبانی نشم .....
لطفا منو راهنمایی کنین که چکار کنم. ممنون

سلام

ببینید دوست من مشکل شما برمیگرده به تربیت شما (منظورم جو خانواده تون هست)پس باید از همون دوره شروع کنید به حل کردنش
ریشه اصلی رو پیدا کنید و سعی کنید حلش کنید
دلیل نمیشه چون مردهای خانوادتون اینطور بودن پس شما به خودتون حق بدید
من اگه دوستی داشته باشم که بددهن باشه اتفاقا بیشتر حواسم هست که احترام خودم رو نگه دارم
جمله معروفی داریم:ادب از که آموختی از بی ادبان!!!!
کتاب بخون من بهتون کتاب آیین زندگی از دیل کارنگی رو پیشنهاد میدم بخونید و چهار اثر از فلورانس اسکاول شین
موسیقی آرام گوش بدید
با افرادی نشست و برخواست کنید که رفتار آرامش بخش دارن و احترام براشون اهمیت داره
به نظر من هیچ کس اندازه خود آدم نمیتونه مشاور خوبی واسه خودش باشه و دقیقا حق باشماست ویزیتشون واقعا زیاده!!!!
برای خودتون تنبیه در نظر بگیرین
به ازای هر برخورد بدتون یه ضرب در قرمز بزرگ بزنید تو دفترچه تون و خودتون رو از کاری که دوست داشتید انجام بدید محروم کنید
و به ازای هرباری که میتونستید و میخواستید بدرفتاری کنید اما خودتون رو کنترل کردید به خودتون تبریک بگید و برای خودتون یه هدیه در نظر بگیرید
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
یه راهکار به ذهنم میرسه:
یه مدت (با خودتون بگید که موقتی هستش)با دوستاتون خوب برخورد کنید
سعی کنید اون شخصیتی رو داشته باشید که همیشه بهش فکر میکنید اما نمیتونید
ببینید روزهاتون،حرفاتون،دوستاتون خوبتر نمیشن!!!!!
اگه نتیجه عکس داد اونوقت برگردید سرنقطه اولتون
هیچ چیزی به اندازه اخلاق خوب کار آدمو و زندگیشو راه نمیندازه بهتون قول میدم
موفق باشید;)
 
آخرین ویرایش:

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
ممنون از شما
حق با شماست. من خیلی نسبت به اطرافیان نزدیکم احساس نفرت و خشم دارم و راستش مدتی هر شب سعی میکردم به خودم تلقین کنم که همه را بخشیدم و فراموش کردم ولی در عمل نمیتونم فراموش کنم و ببخشم.
حتی وقتی دیدم اینطور هست به خودم گفتم حداقل فراموش کنم اگر نمیتونم ببخشم ولی باز نشد...
یعنی یک مدت کوتاه جواب میده (فراموش کردن رفتارهای دیگران) ولی باز با کوچکترین جرقه ای باز همه چیز مثل سابق میشه

دوست عزیز فقط با حرف نمیشه تغییر کرد باید خودتم بخوای...
 

delbaar

کاربر فعال
من یه مشکل دارم
اصلا تمرکز ندارم
نمیتونم درس بخونم باید چکار کنم؟
 

جاست شادی:-)

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
من یه مشکل دارم
اصلا تمرکز ندارم
نمیتونم درس بخونم باید چکار کنم؟

اگه مدتیه درس نخوندین و تازه شرو کردی عادیه
ولی من روشی که خودم قبلا امتحان کردمو جواب گرفتم همین روشیه که همه میگن یه برگه بزارین اون چیزایی ک میاد ذهنتون یادداشت کنین بعد یه ساعتی بزارین روش بفکرین
من این روشو رفتم اوایل برگه هه پر میشد کم کم به مرور دیگه فکرم پرش نداشت
 

delbaar

کاربر فعال
اگه مدتیه درس نخوندین و تازه شرو کردی عادیه
ولی من روشی که خودم قبلا امتحان کردمو جواب گرفتم همین روشیه که همه میگن یه برگه بزارین اون چیزایی ک میاد ذهنتون یادداشت کنین بعد یه ساعتی بزارین روش بفکرین
من این روشو رفتم اوایل برگه هه پر میشد کم کم به مرور دیگه فکرم پرش نداشت
آره یه مدت هم هست که درس نخوندم
نمیدونم !!!!باشه اینم انتحان میکنم کاش بشه
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
آره یه مدت هم هست که درس نخوندم
نمیدونم !!!!باشه اینم انتحان میکنم کاش بشه

به نظر من چاره راه در نوشتن یه برنامه اس!!!نه یه برنامه تو ذهن،نه!!!برنامه کتبی یعنی با دستت نوشته باشی و روش حداقل نیم ساعت فکر کرده باشی
من چندروزی بود کارای مفیدوغیرمفیدم قاطی شده بود هیچ چیزی به وقت خودش نبود مثلا بیش از حدنرم افزار کار میکردم از زبان جا میموندم
نوشتم و سعی میکنم حداقل تا 70درصد به برنامه م عمل کنم
نبود تمرکز بخشیش برمیگرده به نداشتن یه برنامه که برات اهمیت داشته باشه
حتما حتما حتما توی برنامه ت یه کلاس غیردرسی درنظر بگیر!!!ورزش معجزه میکنه خصوصا تو فصل بهار و تابستون
 

ziba 22

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چکار کنیم صبح ها بعد نماز صبح نخوابیم؟؟؟؟

چکار کنیم صبح ها بعد نماز صبح نخوابیم؟؟؟؟

سلام دوستان:gol:
من دبیرستان که بودم خیلی راحت صبح ها بیدار میموندم ولی هر روزی که داره میگذره تنبل تر میشم
کارشناسی بهتر بودم ولی الان خیلی دیگه بد شدم
و احساس میکنم اراده ام ضعیف شده. کسی راه حلی داره بگه برای این مشکل
 
آخرین ویرایش:

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگه پیر شدیم :( منم اینجوری شدم :( بی انگیزه شدیم :(
 

LEGEND.MM

کاربر فعال تالار موبایل
کاربر ممتاز
من خودم وقتی شبا ساعت 12 و 1 میخوابم و صبح بعد نماز یه کم خودمو سرگرم میکنم دیگه خوابم نمیبره ... کلا نخوابیدن بعد از نماز ارتباط مستقیمی با خواب کافی داره که خداروشکر هیچکدوممون خواب کافی نداریم :D

پ.ن : خواستم بگم نماز میخونم :biggrin:
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
منم مشتاقم بدونم چطوری!!!!
باید شروع کنم درس بخونم اگه صبح ها نخوابم خیلی از مشکلاتم حل میشه و دیگه وقت کم نمیارم
 

kag.kingboy

عضو جدید
به نطر من کلا ما ایرانیا وقتی اسم اراده میاد کم میاریم

اگه کسی پیشنهادی داره واسه قوی کردن اراده بگه:cry:
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه هدف انگیزت بستگی داره و مهمتر به خودت
اگه پایه هستید صبح برنامه بزاریم یه ساعت خاص بیدار شیم اعلام حضور کنیم که همه به کاراشون برسن
به غیر این برا هرشخصی فرق میکنه
 

Similar threads

بالا