سلام ای دوستان عزیز... بعداز مدتها سلام علیکم

خب یه سوال دارم ممنون میشم راهنمایی بفرمایین
به نظرتون اگه آدم یه شهریو واسه زندگی دوس نداشته باشه مثه تهران (مثال زدما

) و واقعا از مدتها قبل این حسو داشته باشه.. مثلا با آب و هواش خشک بودنش مشکل داشته باشه با نوع زندگی مردم اونجا و شلوغیو سروصدا.. حس بی حوصلگی داشته باشه نست به زندگی تو اون شهر.. البته بنا به تجربه هایی که داشته نه رو باد هوا حرف زدن... ازقضا مورد ازدواجی پیش بیاد که طرف مقابل بنا به شغلش توی اون شهر زندگی کنه و آدم خوبی هم بنا به تعریف دیگران باشه و خونواده خوبی هم داشته باشه و معرفش یه آشنای قدیمی باشه و آدم هیچ حس و انگیزه ازدواج با این شخص نداشته باشه ودختر تو سن ازدواج هم باشه آدم باید چیکا کنه؟ حالا فک کنین آدم یه کاریم داره که واسش خیلی زحمت کشیده هرچند رسمی نیس اما امید به رسمی شدن در سالهای بعد هس و با ازدواج باید قید اون کارو هم حتی بزنه.. کاری که واقعا عاشقشه و برا رسیدن بهش زحمت کشیده .. خیلی... و اقعا بخاطر ازدواج باید از کار گذشت؟ و یا زندگی تو شهری که همیشه ازش بدت میومده؟ حتی واس حرف دیگران؟ که شاید دیگه موقعیت به این خوبی پیش نیاد اینکه بگن تا کی باید جواب منفی بدی... و و و..................ممنون میشم راهنماییم کنین..