لطفا مباحث مشاوره ای وشخصی خود را دراین تاپیک مطرح فرمایید

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس باید میگفتین همه چی تموم باشه...این یعنی باحال.

همچین موردی با همه این ویژگی های متعالی رو سفارش هم بدیم، نمیتونن بسازن.کدوم دختر یا پسری 100% همه این ویژگی ها رو داره؟

نه نگفتم همه چی تموم،
نه اینجور افراد کم نیستن ولی خب خیلیاشون شرایط ایده آل واسه ازدواج رو ندارن، اون تعدادیشون هم که شرایطش رو دارن رو باقی دخترا رو هوا می قاپن،
 

delbaar

کاربر فعال
بعضی از پسرا هفت خطن.نه باحال.

نمیخوام بگم همه.ولی اینکه یه سری پسرا که بلدن با چرب زبونی یا بعضا قاطیه یه سری دروغ دخترا رو جذب کنن، دال بر باحالیشون نیست.

بله پسری که وقتشو صرف درس یا کار کرده و هیچوقت دوست دختر نداشته، معلومه که در بدو امر شاید یه سری مهارت های ارتباطی رو نداشته باشه.اما این به این معنا نیست که

باحال نیست یا نمیتونه همسر خوبی باشه.چون هم دختر و هم پسر به مرور زمان خیلی چیزا رو میتونن یاد بگیرن.چیزی که مهمه اینه که طرف از نظر فکری و شخصیتی سالم باشه.در اصطلاح شیشه خورده نداشته باشه.به نظر من پسرایی که قبل از ازدواج تجربه خیلی چیزا رو دارن و به ظاهر هم شاید از همون جلسه اول آشنایی خیلی بخوان باحال به نظر برسن،خطرناکترن.

منظور یکم شوخ طبعی هست که تو وجودشون باشه وگرنه هیشکی هفت خط نمیخاد
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
نه نگفتم همه چی تموم،
نه اینجور افراد کم نیستن ولی خب خیلیاشون شرایط ایده آل واسه ازدواج رو ندارن، اون تعدادیشون هم که شرایطش رو دارن رو باقی دخترا رو هوا می قاپن،

هیچوقت شرایط ایده آل نخواهد رسید.

آدم هرچقدر سنش بیشتر میشه، سطح توقعاتش بیشتر میشه.به تبعش خواسته های ایده آلش هم تغییر میکنه.سختتر میشه که راحتتر نمیشه.

ما آدما خودمون نمیتونیم ادعا کنیم که در هر شرایطی، همه این ویژگی هایی که اشاره کردین رو داریم.چه برسه به اینکه توقع داشته باشیم آدمی پیدا بشه که همه اینارو با هم داشته باشه.

برای ازدواج نکردن دلیل و توجیه، زیاده.یکیش همین تصور شرایط ایده آله.اما چیزی که در واقعیت آدمایی که میخوان متاهل شن وجود داره، ازدواج کردن بر اساس معدل طرف مقابله،که لازمش تا حدی جسارت به همراه توکل بر خداونده.
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیچوقت شرایط ایده آل نخواهد رسید.

آدم هرچقدر سنش بیشتر میشه، سطح توقعاتش بیشتر میشه.به تبعش خواسته های ایده آلش هم تغییر میکنه.سختتر میشه که راحتتر نمیشه.

ما آدما خودمون نمیتونیم ادعا کنیم که در هر شرایطی، همه این ویژگی هایی که اشاره کردین رو داریم.چه برسه به اینکه توقع داشته باشیم آدمی پیدا بشه که همه اینارو با هم داشته باشه.

برای ازدواج نکردن دلیل و توجیه، زیاده.یکیش همین تصور شرایط ایده آله.اما چیزی که در واقعیت آدمایی که میخوان متاهل شن وجود داره، ازدواج کردن بر اساس معدل طرف مقابله،که لازمش تا حدی جسارت به همراه توکل بر خداونده.

ایده ال مثلا منظورم یه شغل درست و حسابی که بشه لااقل باهاش یه زندگی رو.چرخوند، و خیلی چیزای دیگه نه اینکه همه چی 100 درصد اوکی باشه،
 

mahboobeh

عضو جدید
خوشحالم که منو درک میکنی :)
الان شما متأهل نیستی که ؟
با بالا رفتن سنت خود ب خود طرز فکرت نسبت ب ازدواج عوض شد؟؟ (منظورم این نیست ک سنت بالاستا:redface: خب خودمم طرز فکرم نسبت ب زمانی که 20 سالم بود برا بعضی مسائل فرق کرده .. )

حرفات منطقیه .. ممنونم از راهنماییت ..
مرسی عزیزم .. همچنین :redface:

عزیزمی..
نه خانومی.. من هنو مجردم.

نه عزیزم این چه حرفیه.. راحت باش. اره دیگه گذشت زمان.. ادمایی که باهاشون برخورد کردم.. واقعا همشون تویه این موضوع موثر بودن.. کم کم ادم اماده میشه... اینم یه چیزیه که تو نمیدونی دقیق کی برات اتفاق میفته.. ولی شک نکن که حتما اتفاق میفته. و وقتی که اتفاق بیفته برات واقعا دنیات عوض میشه.. دیدگاهت نسبت به زندگیت.. چیزایی که توی دنیای مجردی برای ادم مهمه .. همه چیزا تغییر میکنه.

فدات بشم عزیزم.. بازم اگه کاری از دستم بر میومد در خدمتم. ;)
خواهش میکنم. :gol::gol:
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عزیزمی..
نه خانومی.. من هنو مجردم.

نه عزیزم این چه حرفیه.. راحت باش. اره دیگه گذشت زمان.. ادمایی که باهاشون برخورد کردم.. واقعا همشون تویه این موضوع موثر بودن.. کم کم ادم اماده میشه... اینم یه چیزیه که تو نمیدونی دقیق کی برات اتفاق میفته.. ولی شک نکن که حتما اتفاق میفته. و وقتی که اتفاق بیفته برات واقعا دنیات عوض میشه.. دیدگاهت نسبت به زندگیت.. چیزایی که توی دنیای مجردی برای ادم مهمه .. همه چیزا تغییر میکنه.

فدات بشم عزیزم.. بازم اگه کاری از دستم بر میومد در خدمتم. ;)
خواهش میکنم. :gol::gol:

ایشالا خوشبخت بشی گلم :redface::gol:

اوهوم .. حق باشماس .. متوجهم چی میگی ..:gol:
ممنونم از حرفاتی خوبت .. ;)
لطف کردی :)
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایده ال مثلا منظورم یه شغل درست و حسابی که بشه لااقل باهاش یه زندگی رو.چرخوند، و خیلی چیزای دیگه نه اینکه همه چی 100 درصد اوکی باشه،


من متوجه منظور شما از باحال رو فهمیدم ..
زینب عزیز هم حرفاشون خیلی خوبه ..
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
ایده ال مثلا منظورم یه شغل درست و حسابی که بشه لااقل باهاش یه زندگی رو.چرخوند، و خیلی چیزای دیگه نه اینکه همه چی 100 درصد اوکی باشه،

نه برای خودمون و نه کسایی که میشناسم، هیچکدوم شغل درست حسابی با درآمد مکفی و خوب اول ازدواج نداشتن.شاید هنوز هم نداشته باشن.

مگه اینکه آدم با یه مرد بالای 40 50 سال ازدواج کنه که شاید درآمد درست حسابی یا مثلا امکانات زندگی خوب داشته باشه.سن هم که بالا بره، دیگه اون نشاط و میل به ازدواج وجود نخواهد داشت.وگرنه اکثریت پسرای جوون نه خونه دارن و نه شغل پر درآمد.باید مجرد بمونن تا موهاشون سفید شه پولدار شن بعد برن ازدواج کنن تا باحال باشن!


متاسفم که بگم یه سریا واقعا این کارو میکنن!با یه مرد سن بالا ازدواج میکنن، پولشو به جیبشون میزنن و میرن سراغ ارتباط با یه پسر جوون.از پول این خرج اون میکنن!دریغ از ذره ای وجدان و انسانیت.
 
آخرین ویرایش:

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه برای خودمون و نه کسایی که میشناسم، هیچکدوم شغل درست حسابی با درآمد مکفی و خوب اول ازدواج نداشتن.شاید هنوز هم نداشته باشن.

مگه اینکه آدم با یه مرد بالای 40 50 سال ازدواج کنه که شاید درآمد درست حسابی یا مثلا امکانات زندگی خوب داشته باشه.سن هم که بالا بره، دیگه اون نشاط و میل به ازدواج وجود نخواهد داشت.وگرنه اکثریت پسرای جوون نه خونه دارن و نه شغل پر درآمد.باید مجرد بمونن تا موهاشون سفید شه پولدار شن بعد برن ازدواج کنن تا باحال باشن!


متاسفم که بگم یه سریا واقعا این کارو میکنن!با یه مرد سن بالا ازدواج میکنن، پولشو به جیبشون میزنن و میرن سراغ ارتباط با یه پسر جوون.از پول این خرج اون میکنن!دریغ از ذره ای وجدان و انسانیت.

راستش رو بگم حرفات واسم بی معنیه، بنظرم تو عالم هپروت سیر میکنی. اول که میگفتی شوهر اگه باحال نباشه مهم نیست همه که 100 درصد اوکی نیستن، الان میگی پول هم نداشت خب نداشت، مگه میشه!؟ میخوای ازدواج کنی که زندگی کنی یا خودتو زجر بدی؟
موهای یه پسر تو آرامش و تنهایی سفید بشه بهتر از اینه که از بی پولی شرمنده زن و بچش بشه.
کشور ما ثروتمنده، امروز باید هر ایرانی ماهی 2 میلیون تومن حقوق شهروندی میگرفت نه اینکه واسه دغدغه مالی تا 40 سالگی مجرد بمونه، اما متاسفانه پولها رو دزدیدند و بالا کشیدن یا حیف و میل کردن، و وضعیت اینجور شده که کلی فارغ التحصیل بیکار و بدبخت داریم. با این سیستم هم امیدی به اصلاح این وضیعت هم نمیبینم.
 
آخرین ویرایش:

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
راستش رو بگم حرفات واسم بی معنیه، بنظرم تو عالم هپروت سیر میکنی. اول که میگفتی شوهر اگه باحال نباشه مهم نیست همه که 100 درصد اوکی نیستن، الان میگی پول هم نداشت خب نداشت، مگه میشه!؟ میخوای ازدواج کنی که زندگی کنی یا خودتو زجر بدی؟
موهای یه پسر تو آرامش و تنهایی سفید بشه بهتر از اینه که از بی پولی شرمنده زن و بچش بشه.
کشور ما ثروتمنده، امروز باید هر ایرانی ماهی 2 میلیون تومن حقوق شهروندی میگرفت نه اینکه واسه دغدغه مالی تا 40 سالگی مجرد بمونه، اما متاسفانه پولها رو دزدیدند و بالا کشیدن یا حیف و میل کردن، و وضعیت اینجور شده که کلی فارغ التحصیل بیکار و بدبخت داریم. با این سیستم هم امیدی به اصلاح این وضیعت هم نمیبینم.

مودب باشین لطفا.

واقعا چه آرامشی دارن از این تنهایی! میبینم.

مشکلات اقتصادی با مجرد موندن، حل نمیشه.بیخودی خودمونو گول نزنیم.پسریم که در اوج جوونیش که باید ازدواج کنه نمیکنه، دو تا حالت براش پیش میاد.یا نیازشو سرکوب میکنه و دچار مشکلات روحی و جسمی میشه، یا به انحراف کشیده میشه.شما خودتون حرفایی که میزنین رو یادتون میره.من معتقدم دختر و پسر متاهل باشن، همون نونی که خونه مامان باباهاشون میخورن رو بخورن، بهتر از اینه که مجرد بمونن و با این مشکلات رو به رو شن.بهتر از اینه که تن به ارتباطات یواشکیه پر استرس بدن و با قطع و وصل شدن هر ارتباطی، بخش مهمی از انرژی و وقتشونو تلف کنن!


وضعیت که بهتر شد، میتونن عروسی کنن یا بچه دار شن.اختیار با خودشونه.
 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
راستش رو بگم حرفات واسم بی معنیه، بنظرم تو عالم هپروت سیر میکنی. اول که میگفتی شوهر اگه باحال نباشه مهم نیست همه که 100 درصد اوکی نیستن، الان میگی پول هم نداشت خب نداشت، مگه میشه!؟ میخوای ازدواج کنی که زندگی کنی یا خودتو زجر بدی؟
موهای یه پسر تو آرامش و تنهایی سفید بشه بهتر از اینه که از بی پولی شرمنده زن و بچش بشه.
کشور ما ثروتمنده، امروز باید هر ایرانی ماهی 2 میلیون تومن حقوق شهروندی میگرفت نه اینکه واسه دغدغه مالی تا 40 سالگی مجرد بمونه، اما متاسفانه پولها رو دزدیدند و بالا کشیدن یا حیف و میل کردن، و وضعیت اینجور شده که کلی فارغ التحصیل بیکار و بدبخت داریم. با این سیستم هم امیدی به اصلاح این وضیعت هم نمیبینم.

تایید میشود
 

ELnur

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه برای خودمون و نه کسایی که میشناسم، هیچکدوم شغل درست حسابی با درآمد مکفی و خوب اول ازدواج نداشتن.شاید هنوز هم نداشته باشن.

مگه اینکه آدم با یه مرد بالای 40 50 سال ازدواج کنه که شاید درآمد درست حسابی یا مثلا امکانات زندگی خوب داشته باشه.سن هم که بالا بره، دیگه اون نشاط و میل به ازدواج وجود نخواهد داشت.وگرنه اکثریت پسرای جوون نه خونه دارن و نه شغل پر درآمد.باید مجرد بمونن تا موهاشون سفید شه پولدار شن بعد برن ازدواج کنن تا باحال باشن!


متاسفم که بگم یه سریا واقعا این کارو میکنن!با یه مرد سن بالا ازدواج میکنن، پولشو به جیبشون میزنن و میرن سراغ ارتباط با یه پسر جوون.از پول این خرج اون میکنن!دریغ از ذره ای وجدان و انسانیت.
زینب خانوم نزنید این حرفارو ......جوری صحبت نکنید که انگار همه تو منجلاب هستن شما پاک و معصوم به عنوان فرشته اومدید از بدی نجات بدید مردمو ...حرفایی نزنید که آدم فکر کنه تو جامعه زندگی نمیکنید ...دور از ذهن و دور از واقعیت حرف نزنید ...یکم اهسته تر تا همراه بشیم پیشی گرفتن تو بحث همیشه هم خوب نیست

همه چی رو تک تک بررسی کنید مشکلات رو بررسی کنید بعد عنوان کنید که آیا ازدواج با بدبختی صحیح هست یا نه .....ببخشید اینو میگم اما کسی که از شرایط ازدواج 5درصدشو داره 95 درصدشو نداره و بازم میره ازدواج میکنه و نمیتونه مشکلاتو حل کنه و باعث بدبختی زن و بچه میشه کاملا باید به عقلش شک کرد حتی به عقل اونایی که گفتن ازدواج کنه خودشو جمع میکنه اینا یه اصل و میدونن 99تاشو نه هی زوم میکنن رو اون اصل که بشه بشه بشه دریغ از تفکر درست.....

جامعه باید یه جووان رو از نظر کاری ساپورت کنه پول مفتکی نمیخوان که وقتی میگن هر خانوداه باید nتا بچه داشته باشه اول باید به ظرفیت کشورشون دقت کنن بعد اینکه بگیم خدا میرسونه عقلانی نیست دست رو دس بذاریم که خدا روزی رسونه؟یه جوان بیاد بدون پول و کار همینجوری الابختکی ازدواج کنه بگه نون شبو تو خونه بابامم میخوردم اینجام همینجوری...بخشید شما ازدواجو چی معنی میکنید؟اینیکه شما میگید تنها یه بعد ازدواج هست

در مورد حرف آخرتون درسته که اینها یه واقعیت هست اما همیشه گفتن تمام واقعیتها تو جاهایی که لزومی نداره صحیح نیست هرچیزی رو نباید گفت چون در کنارش هزاران فکر غلط و بی اعتمادی تو ذهن ایجاد میکنه که شاید حرف شما باعث اون ذهنیت بد و بی اعتمادی نسبت به دختران و پسران جامعه باشه.....

همه بد نیستن همه خلافکار نیستن همه بی اعتقاد نیستن.....یجور دیگه هم میشه نگاه کرد بانو:gol:
 
آخرین ویرایش:

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
مودب باشین لطفا.

واقعا چه آرامشی دارن از این تنهایی! میبینم.

مشکلات اقتصادی با مجرد موندن، حل نمیشه.بیخودی خودمونو گول نزنیم.پسریم که در اوج جوونیش که باید ازدواج کنه نمیکنه، دو تا حالت براش پیش میاد.یا نیازشو سرکوب میکنه و دچار مشکلات روحی و جسمی میشه، یا به انحراف کشیده میشه.شما خودتون حرفایی که میزنین رو یادتون میره.من معتقدم دختر و پسر متاهل باشن، همون نونی که خونه مامان باباهاشون میخورن رو بخورن، بهتر از اینه که مجرد بمونن و با این مشکلات رو به رو شن.بهتر از اینه که تن به ارتباطات یواشکیه پر استرس بدن و با قطع و وصل شدن هر ارتباطی، بخش مهمی از انرژی و وقتشونو تلف کنن!


وضعیت که بهتر شد، میتونن عروسی کنن یا بچه دار شن.اختیار با خودشونه.

مطمئنا آرامش الانشون از وقتی که گشنگی، حسرت و نداری زن و بچشون رو به چشم ببینن و نتونن کاری بکنن بیشتره.

مشکلات اقتصادی با ازدواج هم حل نمیشه، بیشتر هم میشه، به هر حال هر کاری یه رسم و رسومی داره، ازدواج هم همینطور. دختر و پسر ازدواج کنن بعد دستشون جلو خانوادشون دراز باشه، اصلا تصور این قضیه هم دردآور و خجالت آور هست، مخصوصا واسه یه مرد. فرضا یه دندون عروس خانم خراب بشه نیاز به درمان داشته باشه هزینش رو کی باید بده؟ بابای عروس؟ اون داماد باید خیلی پوست کلفت باشه که از خجالت آب نشه نره تو زمین. یه چیز میگین همینجوریا.
بنظر شخص من ارتباطات خارج از ازدواج که طرفین از رو اختیار انتخابش میکنن سگش شرف داره به ازدواجی که آرامش رو بطور کامل از زندگی دو نفر بگیره و تمام زندگی فرد رو تحت و شعاع قرار بده. از نظر اتلاف وقت هم این ازدواج کمی از اون ارتباطات نداره.
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
زینب خانوم نزنید این حرفارو ......جوری صحبت نکنید که انگار همه تو منجلاب هستن شما پاک و معصوم به عنوان فرشته اومدید از بدی نجات بدید مردمو ...حرفایی نزنید که آدم فکر کنه تو جامعه زندگی نمیکنید ...دور از ذهن و دور از واقعیت حرف نزنید ...یکم اهسته تر تا همراه بشیم پیشی گرفتن تو بحث همیشه هم خوب نیست

همه چی رو تک تک بررسی کنید مشکلات رو بررسی کنید بعد عنوان کنید که آیا ازدواج با بدبختی صحیح هست یا نه .....ببخشید اینو میگم اما کسی که از شرایط ازدواج 5درصدشو داره 95 درصدشو نداره و بازم میره ازدواج میکنه و نمیتونه مشکلاتو حل کنه و باعث بدبختی زن و بچه میشه کاملا باید به عقلش شک کرد حتی به عقل اونایی که گفتن ازدواج کنه خودشو جمع میکنه اینا یه اصل و میدونن 99تاشو نه هی زوم میکنن رو اون اصل که بشه بشه بشه دریغ از تفکر درست.....

جامعه باید یه جووان رو از نظر کاری ساپورت کنه پول مفتکی نمیخوان که وقتی میگن هر خانوداه باید nتا بچه داشته باشه اول باید به ظرفیت کشورشون دقت کنن بعد اینکه بگیم خدا میرسونه عقلانی نیست دست رو دس بذاریم که خدا روزی رسونه؟یه جوان بیاد بدون پول و کار همینجوری الابختکی ازدواج کنه بگه نون شبو تو خونه بابامم میخوردم اینجام همینجوری...بخشید شما ازدواجو چی معنی میکنید؟اینیکه شما میگید تنها یه بعد ازدواج هست

در مورد حرف آخرتون درسته که اینها یه واقعیت هست اما همیشه گفتن تمام واقعیتها تو جاهایی که لزومی نداره صحیح نیست هرچیزی رو نباید گفت چون در کنارش هزاران فکر غلط و بی اعتمادی تو ذهن ایجاد میکنه که شاید حرف شما باعث اون ذهنیت بد و بی اعتمادی نسبت به دختران و پسران جامعه باشه.....

همه بد نیستن همه خلافکار نیستن همه بی اعتقاد نیستن.....یجور دیگه هم میشه نگاه کرد بانو:gol:


من همچین توهینی کردم؟اینکه میگم یه نیاز مهم مثه ازدواج اگر به موقع برآورده نشه، باعث فساد یا سرکوب و مضرات عدیده هم برای پسر و هم برای دختر میشه غیر واقع بینانست؟

نظر من در مورد ازدواج؟

ازدواج بیزینس نیست.ازدواج صرفا زیر یه سقف رفتن نیست.ازدواج خونه و ماشین و امکاناتو مهریه بالا و پول زیاد داشتن نیست.چرا ما دنبال برآورده کردن آرزوهای مالی اقتصادیمون دوران مجردیمون در ازدواج هستیم؟

بله زندگی بدون پول ممکن نیست.اما باید سختی رسیدن به پول با هر پیشرفت دیگه ایو هم زن بکشه و هم مرد.لذت رسیدن رو هم با هم تجربه کنن.اون موقع حس قدرشناسی هم بیشتر خواهد بود.نه اینکه با کوچکترین اتفاق، حاضر شن به راحتی همدیگرو ترک کنن و حرمت همدیگرو زیر پا بزارن.

ازدواج رفاقته، شراکته، همکاریه، همه چیزش 50 50 ست.بله من هم معتقدم در کشور ثروتمندی مثه ایران، همه جوونا باید شغل و امکانات مناسب زندگی داشته باشن.اما وقتی همه ندارن، وقتی همه جوونا بابای پولدار که واسشون در 20 سالگی یا بالاتر خونه و ماشین بخرن ندارن، وقتی جا به جا میرن مصاحبه اما به بهانه های مختلف ممکنه استخدام نشن، ازدواج نکردن و به هدر رفتن انرژی جوونی مشکلات رو حل میکنه؟

اصلا چرا این رفاقت و شراکت نباید حین تحمل سختی ها و پیشرفت گام به گام با همراهی همدیگه صورت بگیره؟چرا بعضی از دخترای ما توقع دارن یه پسر همه این سختی ها رو در دوران مجردیش بکشه، با هیچ دختر دیگه ایم در طی این سال ها ارتباط دوستانه نداشته باشه، دخترا هم در خونه پدرشون بخورنو بخوابن،طرف مقابل هم هروقت حسابی وضعش خوب شد بیاد خواستگاریو ... ؟

شما میدونین چقدر از طلاق ها و خیانت های بعد از ازدواج، بخاطر ارتباطات دوران مجردی اتفاق میفته؟طرف زن داره، بچه داره، شوهر داره، برمیگرده سراغ .... برم نگرده در فکرش که خاطرات پاک نمیشن.مقایسه های ذهنی که (شاید هیچوقت در واقعیت وجود نداشته باشه، یعنی ذهنیت درستی از فرد قبلی نداشته باشن )منجر به دلسرد شدن نسبت به همسر فعلی میشه؟چند سال رابطه و خاطره، از بین رفتنیه؟

جداقل فاصله 10 ساله بین 20 تا 30 که متاسفانه سن مجردای ما بعضا خیلی بیشتر از این هاست، فاصله کمیه؟چیز کم ارزشیه؟

شما وقتی وارد فضای جامعه میشین، این ارتباطات و این مشکلات فرهنگی به نظرتون نمیاد؟به نظرتون جوونای مجرد ما آرامش بیشتری از مجرد بودن بدست آوردن؟واقعا دختران ما از این دیده شدن های موقت و ارتباط های موقت احساس رضایت دارن؟چقدر از پول،عمر و انرژیشونو صرف دیده شدن های موقت میکنن؟آسیبی که دارن میبینن،چحوری قابل جبرانه؟چه پول هنگفتی جبران کننده این مضرات روحیه؟
 
آخرین ویرایش:

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه سری میان کلی حرف قشنگ میزنن که ازدواج فلانه بسازه بهمانه -اره درسته بیشترشون -ولی به چه قیمتی؟ وقتی الان شرایطش جور نیست چرا طرف -چه دختر چه پسر بیاد خودش رو تو دردسر بندازه و بعد به خاطر انگه مطلقه بودن و مشکلاتی که بعدا از طرف همون خونواده خودش براش پیش میاد ( طرف تا از خونه میاد بیرون کجا میری -با کی میری -کل خونواده 4 چشمی مواظبند که دختره طلاق گرفتشون دست ار پا خطا نکنه چون دیگه اون دختر نیست و شرع و ... بهش اجازه خیلی کارها رو میده )

فقط بلدند بگند ازدواج کنید سختی واسه همه هست -همه این مشکلات رو دارند -کی گفته همه این مشکلات رو دارند؟ خیلی ها هم هستند این مشکلات رو ندارن -با گفتن همه این مشکلات رو دارن تو زندگیشون فقط داریم لا پوشونی میکنیم خریت اون طرف رو !!

چرا نمیاد راهکار ارایه بدید واسه مشکلی که الان جوونا دارن -به قول خودتون اسلام یه دینه جامع کامل و فلانه و فکر همه جا رو کرده -چرا به احکامش عمل نمیکنید؟ چرا مثلا فرهنگ سازی نمیکنید تا اگه دو نفر خواستن با هم رابطه داشته باشند برند یه محرمیتی بخونن و دیگه بدون نگرانی ای با هم برن بیرون بدون اینکه طرف مجبور باشه واسه رفتن سره قرار چادر سرش کنه تا احتمال گیر دان بهشون بیاد پایین

عادت کردیم فقط یه سری حرفا رو تکرار کنیم-چرا چون راحت ترین کاره -به جای اینکه بیایم روی مشکل تمرکز کنیم و یه راه کارشناسی ارایه بدیم
با یه روحانی من یه بار سره این قضیه بحث کردم -گفتم شما که میبینید وضع الانه جامعه رو چرا -فرهنگ سازی نمیکنید که حداقل اونایی که مذهبی اند و به خاطر اعتقاداتشون نمیرند دنبال دوستی و ... حداقل هم تو فشار نباشند هم ایمانشون به قول خودتون حفظ بشه

الان مثلا یه روحانی بره یه نفر رو صیغه کنه و کسی اینو بشنوه تعجب نمیکنه -میگه خب ی چیز مرسومیه -گفتم خب همین کار رو تو جامعه رواج بدید -تا مثلا اگه یه نفر قبل ازدواج رفت یکی رو صیغه یا ... کرد و پس فردا اگه رفت خواستگاری و گفت اره یه مدت یکی رو صیغه کرده بودم یا اصلا خونواده طرف فهمیدن چیزه عجیبی نباشه -گفت به ما چه -ما کلاه خودمون رو چسبیدیم باد نبره -و واقعا هم راست میگفت

کسی به فکره تویه جوون نیست -خودت به فکر خودت باش

به هر حال این بحث محرمیت و فلان رو واسه این مطرح کردم تا نگند شما از اون ور نگاه میکنید به قضیه و ...-اره من از اون ور نگاه میکنم -اگه کسی بخواد و اون کسی هم که باهاش رابطه داره همراهش باشه تهران میشه براش نیویورک


هر کی با پستم حال نکرد -دیگه مشکل خودشه -بهشم اگه برخورد بره کنار تا دیگه نخوره !!
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همچین توهینی کردم؟اینکه میگم یه نیاز مهم مثه ازدواج اگر به موقع برآورده نشه، باعث فساد یا سرکوب و مضرات عدیده هم برای پسر و هم برای دختر میشه غیر واقع بینانست؟

نظر من در مورد ازدواج؟

ازدواج بیزینس نیست.ازدواج صرفا زیر یه سقف رفتن نیست.ازدواج خونه و ماشین و امکاناتو مهریه بالا و پول زیاد داشتن نیست.چرا ما دنبال برآورده کردن آرزوهای مالی اقتصادیمون دوران مجردیمون در ازدواج هستیم؟

بله زندگی بدون پول ممکن نیست.اما باید سختی رسیدن به پول با هر پیشرفت دیگه ایو هم زن بکشه و هم مرد.لذت رسیدن رو هم با هم تجربه کنن.اون موقع حس قدرشناسی هم بیشتر خواهد بود.نه اینکه با کوچکترین اتفاق، حاضر شن به راحتی همدیگرو ترک کنن و حرمت همدیگرو زیر پا بزارن.

ازدواج رفاقته، شراکته، همکاریه، همه چیزش 50 50 ست.بله من هم معتقدم در کشور ثروتمندی مثه ایران، همه جوونا باید شغل و امکانات مناسب زندگی داشته باشن.اما وقتی همه ندارن، وقتی همه جوونا بابای پولدار که واسشون در 20 سالگی یا بالاتر خونه و ماشین بخرن ندارن، وقتی جا به جا میرن مصاحبه اما به بهانه های مختلف ممکنه استخدام نشن، ازدواج نکردن و به هدر رفتن انرژی جوونی مشکلات رو حل میکنه؟

اصلا چرا این رفاقت و شراکت نباید حین تحمل سختی ها و پیشرفت گام به گام با همراهی همدیگه صورت بگیره؟چرا بعضی از دخترای ما توقع دارن یه پسر همه این سختی ها رو در دوران مجردیش بکشه، با هیچ دختر دیگه ایم در طی این سال ها ارتباط دوستانه نداشته باشه، دخترا هم در خونه پدرشون بخورنو بخوابن،طرف مقابل هم هروقت حسابی وضعش خوب شد بیاد خواستگاریو ... ؟

شما میدونین چقدر از طلاق ها و خیانت های بعد از ازدواج، بخاطر ارتباطات دوران مجردی اتفاق میفته؟طرف زن داره، بچه داره، شوهر داره، برمیگرده سراغ .... برم نگرده در فکرش که خاطرات پاک نمیشن.مقایسه های ذهنی که (شاید هیچوقت در واقعیت وجود نداشته باشه، یعنی ذهنیت درستی از فرد قبلی نداشته باشن )منجر به دلسرد شدن نسبت به همسر فعلی میشه؟چند سال رابطه و خاطره، از بین رفتنیه؟

جداقل فاصله 10 ساله بین 20 تا 30 که متاسفانه سن مجردای ما بعضا خیلی بیشتر از این هاست، فاصله کمیه؟چیز کم ارزشیه؟

شما وقتی وارد فضای جامعه میشین، این ارتباطات و این مشکلات فرهنگی به نظرتون نمیاد؟به نظرتون جوونای مجرد ما آرامش بیشتری از مجرد بودن بدست آوردن؟واقعا دختران ما از این دیده شدن های موقت و ارتباط های موقت احساس رضایت دارن؟چقدر از پول،عمر و انرژیشونو صرف دیده شدن های موقت میکنن؟آسیبی که دارن میبینن،چحوری قابل جبرانه؟چه پول هنگفتی جبران کننده این مضرات روحیه؟


نمیشه، حرفات رویایی هست، نمیشه خیلی موانع وجود داره، اگه میشد الان این بحث و گفت و گو اینجا شکل نمی گرفت. راستش فعلا حوصله ندارم تایپ کنم، شاید بعدا اومدم کامل جواب دادم
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستای عزیز من کاملاً حرفای هردوتو متوجه شدم .. و هر دوتونم ب نظرم حق دارین و گفته هاتون ب جاست .. باید از دو جهت متفاوت ب موضوع نگاه کرد ، کاری که هردوتون کردین.
اما لطفاً طوری حرف نزنین که کدورتی بینتون پیش بیاد .. چون مبدأ این بحث من بودم نمیخوام مشکلی پیش بیاد ..
و از اینکه راهنماییم میکنین ممنونم :gol:
هر چند از بحث اصلی دور شدیم.. :D
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همچین توهینی کردم؟اینکه میگم یه نیاز مهم مثه ازدواج اگر به موقع برآورده نشه، باعث فساد یا سرکوب و مضرات عدیده هم برای پسر و هم برای دختر میشه غیر واقع بینانست؟

نظر من در مورد ازدواج؟

ازدواج بیزینس نیست.ازدواج صرفا زیر یه سقف رفتن نیست.ازدواج خونه و ماشین و امکاناتو مهریه بالا و پول زیاد داشتن نیست.چرا ما دنبال برآورده کردن آرزوهای مالی اقتصادیمون دوران مجردیمون در ازدواج هستیم؟

بله زندگی بدون پول ممکن نیست.اما باید سختی رسیدن به پول با هر پیشرفت دیگه ایو هم زن بکشه و هم مرد.لذت رسیدن رو هم با هم تجربه کنن.اون موقع حس قدرشناسی هم بیشتر خواهد بود.نه اینکه با کوچکترین اتفاق، حاضر شن به راحتی همدیگرو ترک کنن و حرمت همدیگرو زیر پا بزارن.

ازدواج رفاقته، شراکته، همکاریه، همه چیزش 50 50 ست.بله من هم معتقدم در کشور ثروتمندی مثه ایران، همه جوونا باید شغل و امکانات مناسب زندگی داشته باشن.اما وقتی همه ندارن، وقتی همه جوونا بابای پولدار که واسشون در 20 سالگی یا بالاتر خونه و ماشین بخرن ندارن، وقتی جا به جا میرن مصاحبه اما به بهانه های مختلف ممکنه استخدام نشن، ازدواج نکردن و به هدر رفتن انرژی جوونی مشکلات رو حل میکنه؟

اصلا چرا این رفاقت و شراکت نباید حین تحمل سختی ها و پیشرفت گام به گام با همراهی همدیگه صورت بگیره؟چرا بعضی از دخترای ما توقع دارن یه پسر همه این سختی ها رو در دوران مجردیش بکشه، با هیچ دختر دیگه ایم در طی این سال ها ارتباط دوستانه نداشته باشه، دخترا هم در خونه پدرشون بخورنو بخوابن،طرف مقابل هم هروقت حسابی وضعش خوب شد بیاد خواستگاریو ... ؟

شما میدونین چقدر از طلاق ها و خیانت های بعد از ازدواج، بخاطر ارتباطات دوران مجردی اتفاق میفته؟طرف زن داره، بچه داره، شوهر داره، برمیگرده سراغ .... برم نگرده در فکرش که خاطرات پاک نمیشن.مقایسه های ذهنی که (شاید هیچوقت در واقعیت وجود نداشته باشه، یعنی ذهنیت درستی از فرد قبلی نداشته باشن )منجر به دلسرد شدن نسبت به همسر فعلی میشه؟چند سال رابطه و خاطره، از بین رفتنیه؟

جداقل فاصله 10 ساله بین 20 تا 30 که متاسفانه سن مجردای ما بعضا خیلی بیشتر از این هاست، فاصله کمیه؟چیز کم ارزشیه؟

شما وقتی وارد فضای جامعه میشین، این ارتباطات و این مشکلات فرهنگی به نظرتون نمیاد؟به نظرتون جوونای مجرد ما آرامش بیشتری از مجرد بودن بدست آوردن؟واقعا دختران ما از این دیده شدن های موقت و ارتباط های موقت احساس رضایت دارن؟چقدر از پول،عمر و انرژیشونو صرف دیده شدن های موقت میکنن؟آسیبی که دارن میبینن،چحوری قابل جبرانه؟چه پول هنگفتی جبران کننده این مضرات روحیه؟

جوابت تو این لینک هست پست 51#

دوستای عزیز من کاملاً حرفای هردوتو متوجه شدم .. و هر دوتونم ب نظرم حق دارین و گفته هاتون ب جاست .. باید از دو جهت متفاوت ب موضوع نگاه کرد ، کاری که هردوتون کردین.
اما لطفاً طوری حرف نزنین که کدورتی بینتون پیش بیاد .. چون مبدأ این بحث من بودم نمیخوام مشکلی پیش بیاد ..
و از اینکه راهنماییم میکنین ممنونم :gol:
هر چند از بحث اصلی دور شدیم.. :d


بنظرم از بحث دور نشدیم، به ریشه بحث رسیدیم
 
آخرین ویرایش:

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
یه سری میان کلی حرف قشنگ میزنن که ازدواج فلانه بسازه بهمانه -اره درسته بیشترشون -ولی به چه قیمتی؟ وقتی الان شرایطش جور نیست چرا طرف -چه دختر چه پسر بیاد خودش رو تو دردسر بندازه و بعد به خاطر انگه مطلقه بودن و مشکلاتی که بعدا از طرف همون خونواده خودش براش پیش میاد ( طرف تا از خونه میاد بیرون کجا میری -با کی میری -کل خونواده 4 چشمی مواظبند که دختره طلاق گرفتشون دست ار پا خطا نکنه چون دیگه اون دختر نیست و شرع و ... بهش اجازه خیلی کارها رو میده )

فقط بلدند بگند ازدواج کنید سختی واسه همه هست -همه این مشکلات رو دارند -کی گفته همه این مشکلات رو دارند؟ خیلی ها هم هستند این مشکلات رو ندارن -با گفتن همه این مشکلات رو دارن تو زندگیشون فقط داریم لا پوشونی میکنیم خریت اون طرف رو !!

چرا نمیاد راهکار ارایه بدید واسه مشکلی که الان جوونا دارن -به قول خودتون اسلام یه دینه جامع کامل و فلانه و فکر همه جا رو کرده -چرا به احکامش عمل نمیکنید؟ چرا مثلا فرهنگ سازی نمیکنید تا اگه دو نفر خواستن با هم رابطه داشته باشند برند یه محرمیتی بخونن و دیگه بدون نگرانی ای با هم برن بیرون بدون اینکه طرف مجبور باشه واسه رفتن سره قرار چادر سرش کنه تا احتمال گیر دان بهشون بیاد پایین

عادت کردیم فقط یه سری حرفا رو تکرار کنیم-چرا چون راحت ترین کاره -به جای اینکه بیایم روی مشکل تمرکز کنیم و یه راه کارشناسی ارایه بدیم
با یه روحانی من یه بار سره این قضیه بحث کردم -گفتم شما که میبینید وضع الانه جامعه رو چرا -فرهنگ سازی نمیکنید که حداقل اونایی که مذهبی اند و به خاطر اعتقاداتشون نمیرند دنبال دوستی و ... حداقل هم تو فشار نباشند هم ایمانشون به قول خودتون حفظ بشه

الان مثلا یه روحانی بره یه نفر رو صیغه کنه و کسی اینو بشنوه تعجب نمیکنه -میگه خب ی چیز مرسومیه -گفتم خب همین کار رو تو جامعه رواج بدید -تا مثلا اگه یه نفر قبل ازدواج رفت یکی رو صیغه یا ... کرد و پس فردا اگه رفت خواستگاری و گفت اره یه مدت یکی رو صیغه کرده بودم یا اصلا خونواده طرف فهمیدن چیزه عجیبی نباشه -گفت به ما چه -ما کلاه خودمون رو چسبیدیم باد نبره -و واقعا هم راست میگفت

کسی به فکره تویه جوون نیست -خودت به فکر خودت باش

به هر حال این بحث محرمیت و فلان رو واسه این مطرح کردم تا نگند شما از اون ور نگاه میکنید به قضیه و ...-اره من از اون ور نگاه میکنم -اگه کسی بخواد و اون کسی هم که باهاش رابطه داره همراهش باشه تهران میشه براش نیویورک


هر کی با پستم حال نکرد -دیگه مشکل خودشه -بهشم اگه برخورد بره کنار تا دیگه نخوره !!


متاسفانه همینطوره که اشاره کردین.

واقعا درد آوره که در جامعه اسلامی،یه سری پدر و مادرا حاضر میشن بچشون تن به رابطه حرام بده(حتی همین دوستی های عادی) اما اگر همون بچه به هر دلیلی ازدواج نا موفق داشته باشه و طلاق بگیره، به نظرشون خیلی فاجعه بار میاد! انگار که خدای نکرده مرتکب خلاف شرع شده.

نمیدونم بعضیا میگن لقمه ها انقدر شبهه ناک یا خدای نکرده ناپاک شده که باعث میشه یه وقتایی حرف حق در دل ها اثر نذاره.نشه که ظاهرمون مسلمون باشه.اما دلمون تسلیم خدا نباشه.خدا کنه ماها مصداق اون آدمایی نشیم که خداوند به پیامبرمون گفت ولشون کن!اینا قلبشون مهر خورده.حرص بیخودی نخور.

در مورد صیغه.همونطور که میدونین صیغه دو نوعه.موقت و دائم.ازدواجی که ما داریم در موردش صحبت میکنیم، صیغه دائمه.وگرنه صیغه هم ازدواج از نوع موقته.که البته شرایطش متفاوته.من معتقدم صیغه موقت واقعا برای شرایط خاصه و افرادی که حقیقتا نمیتونن ازدواج دائم داشته باشن.فرضا خانومایی که بیوه شدن و دیگه مثه دخترای جوون خواستگار ندارن.یا خانومایی که همسرشون رو بر اثر سانحه یا هرچیز دیگه ای از دست دادن.بالاخره اینجور افراد هم انسانن و خداوند راه درست ارتباط با جنس مخالف رو براشون قرار داده.وگرنه اینکه یه سری افراد ممکنه از صیغه سو استفاده کنن و برای تنوع طلبی و ظلم به همسر خودشون ازش استفاده کنن، به هیچ عنوان انسانی نیست از نظر من.خودشونم ته دلشون واقفن بر این ظلمشون.

فرهنگ سازی رو دیگران برای ما انجام نمیدن.اگر هم انجام بدن، تا وقتی خودمون نخوایم بپذیریم، هیچ اثری رومون نخواهد داشت.اگر هر کدوم از ما فکر کنیم اندازه خودمون روی خودمون،دوستانمون،خانوادمون و در نهایت جامعمون تاثیرگذاریم، اونوقت خودمونو بسازیم، خود به خود فرهنگ هم ساخته خواهد شد.یه جاهایی ممکنه حتی پدر و مادرامون هم اشتباه کنن.درسته که باید تلاش کنیم هیچوقت احترامشونو زیر پا نذاریم، اما میتونیم تا حدودی با صحبت و رفتار منطقیمون، به خواسته های بر حقمون برسیم یا لااقل تلاش کنیم.

هیچ چیز با ارزشی، به راحتی به دست نمیاد.اگر هم به راحتی به دست بیاد، احتمال از دست دادن راحتش هم زیاده.سختی های ازدواج، تحصیل، سلامت اخلاقی و نگه داشتن نفس از انجام یه سری کار ها و ..... .همشون کارهای واقعا سخت، اما بسیار ارزشمنده.
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بنظرم از بحث دور نشدیم، به ریشه بحث رسیدیم
من مشکلم اینا نبودن که .. البته بحث شماها خیلی خوب هست مشکلات جامعه و جوونا رو میگه .. اما مشکل من این بود که کسی به دلم نمیشینه .. میترسم بعد ازدواج پشیمون بشم .. از ازدواج ی واهمه دارم .. :|
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من مشکلم اینا نبودن که .. البته بحث شماها خیلی خوب هست مشکلات جامعه و جوونا رو میگه .. اما مشکل من این بود که کسی به دلم نمیشینه .. میترسم بعد ازدواج پشیمون بشم .. از ازدواج ی واهمه دارم .. :|
بنظرم هنوز به بلوغ لازمش نرسیدی
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چرا اینو میگی؟؟
منظورم اینه که چطور به این نتیجه رسیدی؟؟ :)
چون ادم وقتی به بلوغ لازمش برسه ناخوداگاه جذب یکسری افراد میشه ولی اگه شرایطش فراهم نباشه این دو دلی همیشه باهاشه
 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من مشکلم اینا نبودن که .. البته بحث شماها خیلی خوب هست مشکلات جامعه و جوونا رو میگه .. اما مشکل من این بود که کسی به دلم نمیشینه .. میترسم بعد ازدواج پشیمون بشم .. از ازدواج ی واهمه دارم .. :|

شما اول باید به خود شناسی برسی و اینی که میگم کار یه روز یا دو روز یا چند مقاله خوندن نیست -ببین خودت چی هستی چی دوست داری بشی و تو راه رسیدن به اونی که دلت میخواد چه نوع مردی میتونی کمکت کنه با چه خصوصیاتی
وقتی خوده واقعیت ( اونی که واقعا هستی نه اونی که دیگران دوست دارن باشی ) رو بشناسی راحت تر میتونی تصمیم بگیری


امضات: لایک
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام
امیدوارم وسط بحث قبلی سوالمو نپرسیده باشم
بچه ها میدونید من یه مشکلی دارم که شاید الان که مطرح کنم اصلا خندتون بگیره یا اصلا بگید نباید مطرحش میکردم ولی خ برای خودم مهمه
من مشکل تاخیر دارم
میدونید این دیگه عادت شده در من به طرز بدی
خیلی هم میدونم بده ها میدونم زشته میدونم خیلی عادت بدیه
مثلا تو دانشگاه دیر میرفتم سر کلاس هشت صبح اگه کلاس داشتیم اونقدی این سروقت بودن برام مهم نبودش که هشت صب سر کلاس باشم. یه وقتایی یه رب به نه میرفتم حتی. اما اصلا بهم برنمیخورد یا ناراحت نمیشدم. اول که چون جذب کلاسا نمشدم و اکثر استادارو دوست نداشتم. و خودم حس میکنم از همون جا این عادت بد در من نهادینه شد. یعنی پیش خودم میگفتم برای چی مثلا دغدغه ی دیر و زودی رو داشته باشم. چه خبره مگه سر کلاس. خیلی حالا خوب درس میدن یا مثلا آپولو هوا میکنن انصافا یونی و استادامو دوست نداشتم. یه استاد بود که دوستش داشتم و همیشه هم سر ثانیه سر کلاسش بودم که اونم سه تا درس داشتم باهاش فقط. اما این اخلاق بد در من ریشه دوونده و الان مثلا سر کلاس هایی که خودم باید تدریسم کنم دیر میرم. نه اینکه برام اهمیتی نداشته باشه ولی دیر میکنم. انگار نمیدونم دیگه چطور باید درآم که سر موقع برسم. انگار دو حالت در من هست یا دیر برسم یا سر ثانیه. اصلا انگار برام مضحکه که زودتر اونجا باشم. شاید باورتون نشه ولی خ درگیرم کرده. مثلا با دوستم که قرار دارم هم یه موقع دیر میرم خ عذرمیخوام ولی حتی یادم میره اولش عذرخواهی کنم. میدونم خ بده بخدا. ولی نمیدونم چطور از این بیخیالی خودمو در بیارم.
اصلا باور کنید که نمیدونم همچین نمونه ای دیدید قبلا یا نه اصلا تجربشو دارید یا نه ولی به طرز عجیبی من تاخیری شدم. جدیدا هم متوجه شدم که این ریشه دوونده توی من و این منو اذیت کرد که چرا انقد عادی شده که من عذرخواهی هم یه موقع یادم میره بکنم و فک میکنم طبیعیه که مثلا تصادف شده بود هفته پیش دم خونمون جاده بسته بود منم دیر کردم. اگه اینطوری نمیشد من سرثانیه سر قرارم بودم ولی ... و بعد اصلا یادم رفت عذرخواهی کنم و این ماجرا رو برای دوستم شرح دادم و گفتم باین دلیل دیر اومدم.
اگه کمکم کنید و یا تجربه ی مشابهی داشته باشید که رفع شده باشه خ خوشحالم میکنید.
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
امیدوارم وسط بحث قبلی سوالمو نپرسیده باشم
بچه ها میدونید من یه مشکلی دارم که شاید الان که مطرح کنم اصلا خندتون بگیره یا اصلا بگید نباید مطرحش میکردم ولی خ برای خودم مهمه
من مشکل تاخیر دارم
میدونید این دیگه عادت شده در من به طرز بدی
خیلی هم میدونم بده ها میدونم زشته میدونم خیلی عادت بدیه
مثلا تو دانشگاه دیر میرفتم سر کلاس هشت صبح اگه کلاس داشتیم اونقدی این سروقت بودن برام مهم نبودش که هشت صب سر کلاس باشم. یه وقتایی یه رب به نه میرفتم حتی. اما اصلا بهم برنمیخورد یا ناراحت نمیشدم. اول که چون جذب کلاسا نمشدم و اکثر استادارو دوست نداشتم. و خودم حس میکنم از همون جا این عادت بد در من نهادینه شد. یعنی پیش خودم میگفتم برای چی مثلا دغدغه ی دیر و زودی رو داشته باشم. چه خبره مگه سر کلاس. خیلی حالا خوب درس میدن یا مثلا آپولو هوا میکنن انصافا یونی و استادامو دوست نداشتم. یه استاد بود که دوستش داشتم و همیشه هم سر ثانیه سر کلاسش بودم که اونم سه تا درس داشتم باهاش فقط. اما این اخلاق بد در من ریشه دوونده و الان مثلا سر کلاس هایی که خودم باید تدریسم کنم دیر میرم. نه اینکه برام اهمیتی نداشته باشه ولی دیر میکنم. انگار نمیدونم دیگه چطور باید درآم که سر موقع برسم. انگار دو حالت در من هست یا دیر برسم یا سر ثانیه. اصلا انگار برام مضحکه که زودتر اونجا باشم. شاید باورتون نشه ولی خ درگیرم کرده. مثلا با دوستم که قرار دارم هم یه موقع دیر میرم خ عذرمیخوام ولی حتی یادم میره اولش عذرخواهی کنم. میدونم خ بده بخدا. ولی نمیدونم چطور از این بیخیالی خودمو در بیارم.
اصلا باور کنید که نمیدونم همچین نمونه ای دیدید قبلا یا نه اصلا تجربشو دارید یا نه ولی به طرز عجیبی من تاخیری شدم. جدیدا هم متوجه شدم که این ریشه دوونده توی من و این منو اذیت کرد که چرا انقد عادی شده که من عذرخواهی هم یه موقع یادم میره بکنم و فک میکنم طبیعیه که مثلا تصادف شده بود هفته پیش دم خونمون جاده بسته بود منم دیر کردم. اگه اینطوری نمیشد من سرثانیه سر قرارم بودم ولی ... و بعد اصلا یادم رفت عذرخواهی کنم و این ماجرا رو برای دوستم شرح دادم و گفتم باین دلیل دیر اومدم.
اگه کمکم کنید و یا تجربه ی مشابهی داشته باشید که رفع شده باشه خ خوشحالم میکنید.
من تمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام زندگیم در تاخیر بودم :D:D:D:D:D
بنده یاد ندارم در طول زندگیم 1بار سر موقع رفته باشم مدرسه یا دانشگاه یا سر کلاس اصولا اینجور کارارو غرتی بازی می بینم :D
یادمه دبستان سر جمع 25قدم با مدرسه فاصله داشتم،بازم در بهترین حالت ساعت 7:30 که صف تشکیل شده بود میرسیدم مدرسه.جالبه ظهر ها حتی دیرتر
بعد یادمه راهنمایی تقریبا تمام مواقع یه قسمتی بود مال تاخیری ها کساییکه دیر میرسن،کلن من تمام 3سال اونجا بودم.
یادمه چندبار زود رسیدم،خودم رفتم سر جای تاخیری ها ایستادم،مدیرمون اینقدر خندید گفت اشکال نداره برو.کلا من همیشه عذر موجه بودم اینقدر دیر میرسیدم (در کل فکر کنم کل راهنمایی سر جمع 50بار نشد تو صف بودم،همش تاخیری بودم)
جالبه نمراتمم همیشه 19-20 بودا ولی اینجوریه دیگه

بعد دبیرستان هم همین اوصاف بود،یه روز هوا مه آلود بود دیر رسیدم مدرسه مدیرمون دیگه میدونست من همیشه تاخیری ام،بهش گفتم مدیر، هوا مه بود راهمون رو گم کردیم،از خنده شکمش پاره شد گفت برو سر کلاس :D

دانشگاه هم همین بود تقریبا،فقط چون سرویس سر موقع میرفت برخی مواقع سر موقع میرسیدم.

کلا عقیده ام اینه چرا الکی وقت اضافی صرف کنم ؟ مثلا زود برم چی بهم میرسه؟




خب حالا راه حل چیه » بتازگی فهمیدم راه حل این مسئله اینه که همیشه در زندگی باید فقط 1کار باشه که به موقع انجامش بدی،سپس تمامی کارهایی که با تاخیر انجام میدی اتوماتیک سر موقع انجام میشن
مثلا اگر شما مجبور باشی که همیشه راس ساعت 7:30 دقیقه بری سر کوچه فلان چیز رو بخری و بیای خونه.همین کافیه که فکر و ذهنت و حتی بدنت رو کاری کنه که قانونی تر بشی

و همیشه یک جمله باعث میشه من تنبلی نکنم و تاخیر نکنم سر قرار رسیدن و اینا، اینکه "بلاخره باید انجامش بدی،تفاوتی نمیکنه کی،بلاخره باید این کار انجام بگیره پس الان که بیکاری و حوصله ات بیشتره انجامش بده نزار برسه به موقعی که واقعا خسته ای یا ناراحتی یا... و نمیتونی،الآن که سالمی و حوصله داری انجامش بده"


خلاصه من نمیگم تنبلی و اینها،ولی خب تاخیر داشتن و بی اهمیت بودن به این مسئله خیلی بده،واقعا بدت میکنه و همینطور هی همیشه تورو اذیت میکنه.
الان من تو دوستام معروفم به اینکه همیشه باید نیم ساعت قبل تر به من بگن،مثلا میخوان برن بیرون میگن محسن تو ساعت 7:30 بیا،درصورتی که قرار ساعت 8:00 هست،منم 8:15 میرم که بسوزونمشون :D

البته خوب نیستا ولی خب الآن دارم یاد میگیرم با گفتن اون جمله به خودم بفهمونم که کار درستی نیست که هی تنبلی کنم و کل عمرم اینجوری باشم :D خداوکیلی خیلی بهتر از 2-3سال پیش شدم قبلن ها اصلا دانشگاه فقط درصورتیکه حضور غیاب میکردن میرفتم،ولی این ترم پیش که ترم آخرم بود خداوکیلی فقط 1کلاسو نرفتم بقیه رو رفتم :D پیشرفت خوبی بود :D همونم افتادم (استاد کصافـــ $#%@$^&!#@!#@$ !) الآن معرفی به استاد گرفتم،همشم به خودم یاد آوری میکنم که تقصیر خودمه.
:cool:

خلاصه خودم یاد این جریانا افتادم الآن اینقدر خندیدم که نگو :biggrin::D
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من تمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام زندگیم در تاخیر بودم :D:D:D:D:D
بنده یاد ندارم در طول زندگیم 1بار سر موقع رفته باشم مدرسه یا دانشگاه یا سر کلاس اصولا اینجور کارارو غرتی بازی می بینم :D
یادمه دبستان سر جمع 25قدم با مدرسه فاصله داشتم،بازم در بهترین حالت ساعت 7:30 که صف تشکیل شده بود میرسیدم مدرسه.جالبه ظهر ها حتی دیرتر
بعد یادمه راهنمایی تقریبا تمام مواقع یه قسمتی بود مال تاخیری ها کساییکه دیر میرسن،کلن من تمام 3سال اونجا بودم.
یادمه چندبار زود رسیدم،خودم رفتم سر جای تاخیری ها ایستادم،مدیرمون اینقدر خندید گفت اشکال نداره برو.کلا من همیشه عذر موجه بودم اینقدر دیر میرسیدم (در کل فکر کنم کل راهنمایی سر جمع 50بار نشد تو صف بودم،همش تاخیری بودم)
جالبه نمراتمم همیشه 19-20 بودا ولی اینجوریه دیگه

بعد دبیرستان هم همین اوصاف بود،یه روز هوا مه آلود بود دیر رسیدم مدرسه مدیرمون دیگه میدونست من همیشه تاخیری ام،بهش گفتم مدیر، هوا مه بود راهمون رو گم کردیم،از خنده شکمش پاره شد گفت برو سر کلاس :D

دانشگاه هم همین بود تقریبا،فقط چون سرویس سر موقع میرفت برخی مواقع سر موقع میرسیدم.

کلا عقیده ام اینه چرا الکی وقت اضافی صرف کنم ؟ مثلا زود برم چی بهم میرسه؟




خب حالا راه حل چیه » بتازگی فهمیدم راه حل این مسئله اینه که همیشه در زندگی باید فقط 1کار باشه که به موقع انجامش بدی،سپس تمامی کارهایی که با تاخیر انجام میدی اتوماتیک سر موقع انجام میشن
مثلا اگر شما مجبور باشی که همیشه راس ساعت 7:30 دقیقه بری سر کوچه فلان چیز رو بخری و بیای خونه.همین کافیه که فکر و ذهنت و حتی بدنت رو کاری کنه که قانونی تر بشی

و همیشه یک جمله باعث میشه من تنبلی نکنم و تاخیر نکنم سر قرار رسیدن و اینا، اینکه "بلاخره باید انجامش بدی،تفاوتی نمیکنه کی،بلاخره باید این کار انجام بگیره پس الان که بیکاری و حوصله ات بیشتره انجامش بده نزار برسه به موقعی که واقعا خسته ای یا ناراحتی یا... و نمیتونی،الآن که سالمی و حوصله داری انجامش بده"


خلاصه من نمیگم تنبلی و اینها،ولی خب تاخیر داشتن و بی اهمیت بودن به این مسئله خیلی بده،واقعا بدت میکنه و همینطور هی همیشه تورو اذیت میکنه.
الان من تو دوستام معروفم به اینکه همیشه باید نیم ساعت قبل تر به من بگن،مثلا میخوان برن بیرون میگن محسن تو ساعت 7:30 بیا،درصورتی که قرار ساعت 8:00 هست،منم 8:15 میرم که بسوزونمشون :D

البته خوب نیستا ولی خب الآن دارم یاد میگیرم با گفتن اون جمله به خودم بفهمونم که کار درستی نیست که هی تنبلی کنم و کل عمرم اینجوری باشم :D خداوکیلی خیلی بهتر از 2-3سال پیش شدم قبلن ها اصلا دانشگاه فقط درصورتیکه حضور غیاب میکردن میرفتم،ولی این ترم پیش که ترم آخرم بود خداوکیلی فقط 1کلاسو نرفتم بقیه رو رفتم :D پیشرفت خوبی بود :D همونم افتادم (استاد کصافـــ $#%@$^&!#@!#@$ !) الآن معرفی به استاد گرفتم،همشم به خودم یاد آوری میکنم که تقصیر خودمه.
:cool:

خلاصه خودم یاد این جریانا افتادم الآن اینقدر خندیدم که نگو :biggrin::D
خب خوبه موجبات خنده و شادی شمام فراهم شد.:D
مرسی ین همه وقت گذاشتیو نوشتین.
اصلا همین که میبینم دیگران هم این مسئله رو دارن باز خودش خیلی خوبه
میدونید موضوع از اون موقع جدی شدش که من خودم که درس میدم ولی دیر میرم. یه جورایی همیشه با سرافکندگی و البته با این خیال که چی شده مثلا یعنی اصلا قبح کار از بین رفته انگار، بس که تکرار شده تو دوران دانشگاه. میرم و دفترنمره رو میبرم سر کلاس. حتی یکی از بچه هام بهم گفت خانوم دیر میاید. البته کلاسام نشده تا الان یه رب دیر برم ها. اصولا پنج ده دقیقه اینا. خ ناراحتم که چرا به این موضوع بی اهمبت شدم یا چرا تا دقیقه نود بیخیالم بعدشم بدو بدو. اصن این شده کارم. مثلا همین فردا باید برم صبح زود پیش دوستم که از شهر دیگه ای میادش ولی من الان بیدارم و خدا میدونه صب بتونم بلند شم یا نه. اصلا این قضیه ذهنمو مشغول نمیکنه که بگم بابا فردا فلان کارو دارم یا دوساعت دیگه میخام برم خرید پس اماده شم فلان چیو اماده کنم. اصلا فکر زمان و دیر و زود رسیدن نیستم دیگه:(
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب خوبه موجبات خنده و شادی شمام فراهم شد.:D
مرسی ین همه وقت گذاشتیو نوشتین.
اصلا همین که میبینم دیگران هم این مسئله رو دارن باز خودش خیلی خوبه
میدونید موضوع از اون موقع جدی شدش که من خودم که درس میدم ولی دیر میرم. یه جورایی همیشه با سرافکندگی و البته با این خیال که چی شده مثلا یعنی اصلا قبح کار از بین رفته انگار، بس که تکرار شده تو دوران دانشگاه. میرم و دفترنمره رو میبرم سر کلاس. حتی یکی از بچه هام بهم گفت خانوم دیر میاید. البته کلاسام نشده تا الان یه رب دیر برم ها. اصولا پنج ده دقیقه اینا. خ ناراحتم که چرا به این موضوع بی اهمبت شدم یا چرا تا دقیقه نود بیخیالم بعدشم بدو بدو. اصن این شده کارم. مثلا همین فردا باید برم صبح زود پیش دوستم که از شهر دیگه ای میادش ولی من الان بیدارم و خدا میدونه صب بتونم بلند شم یا نه. اصلا این قضیه ذهنمو مشغول نمیکنه که بگم بابا فردا فلان کارو دارم یا دوساعت دیگه میخام برم خرید پس اماده شم فلان چیو اماده کنم. اصلا فکر زمان و دیر و زود رسیدن نیستم دیگه:(
خب شاید مدلمونه! نمیدونم آخه بگم خیلی بده یا نه یه چیز طبیعیه
ولی خب حالا 2 دقیقه آدم دیر بره یا 10 دقیقه چی میشه،کسی چیزیش نمیشه که.من که میگم اصلا برنامه ریزی نکن واسه اینکه خیلیییی زودتر بری،اصلا، بنظرم اگر دوست داری ناراحت نباشی و احساس خوبی بهت دست بده و روزهاتو شادتر شروع کنی، فقط سعی کن همون 2-3 دقیقه زودتر بری همونقدر کافیه که خودت حس خوبی بهت دست بده
مثلا ساعت رو از این من بعد 3بار کوک کن مثلا ساعت 7 قراره بیدار شی بزار 6:50 و 6:52 و 6:55 قطعا زودتر بیدار میشی حس بهتری داری.آرامش بیشتری داری.

نمییدونم چی بگم چون خودمم اینجوری ام ولی فکر نمیکنم خیلی ایراد وحشتناکی باشه، همه یجورایی خصوصیات خودشون رو دارن، آره خیلی خوبه کمرنگ تر باشه ولی بنظرم ناراحت نشو اصلا.سعی اتو بکن که بهترش کنی ولی اگر روندت خیلی کند هست و احساس میکنی هیچ پیشرفتی نکردی اصلا ناراحت نشو.من دوستای زیادی داشتم هر کدوم خصوصیت خاص خودشو داشت (بد و خوب) ولی من همونجوری با همون خصوصیت دوسشون داشتم

بهرحال آرامش مهمه،جوری زندگی کن که آرامشت بیشتر باشه شده یه ربع زودتر پاشی مثلا،ربع ساعت با آرامش صبحانه میخوری با آرامش کاراتو کنی،بهتر از اینه در عرض 3دقیقه هل هلی بدو بدو جمع و جور کنی.


ایشالا شاد باشی :) ;)
 

Similar threads

بالا