لطفا مباحث مشاوره ای وشخصی خود را دراین تاپیک مطرح فرمایید

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی منم همین کارا رو میکنم، ولی اون اینقدر زنگ میزنه تا شارژ باتری موبایلم تموم بشه! اس ام اس میده! پیامک میده! انگار من دوست دخترشم! "کجایی؟ چرا گوشیو ور نمیداری؟"
یهو میاد دم خونمون، پیامک میده بیا پایین یه چند لحظه من دم خونتونم!
بیچاره هیشکی رو هم نداره، از طرفی خیلی هم بامرامه و نسبت به من ارادت داره ولی پر رو هم هست. من اصلا حوصلش رو ندارم، خب من هیچ نقطه اشتراکی باهاش ندارم :| دست بردار نیست، هیکلش هم 4 برابر منه. میاد جلو خونمون وای میسته ملت ، در و همسایه نگاهش میکنن می ترسن، میگن این غول بیابونی کیه اینجا هست؟
ها! چه جالب،ببین واسه همه پیش میاد بخصوص توی پسرا اینجور مسائل هست

ببین از یه طرف نمیخوای ناراحتش کنی از طرف دیگه حوصلشو نداری و این صحبتا
یه کار کن
یه بار مستقیم بهش بگو،بگو که من حوصله این صحبتا و مسائل و اینا رو ندارم،یه بار برو باهاش بیرون یکبار به احترام مثلا اون دوستیای قدیم، برو یکم باهاش چرخ بزن بیرون حرفاتو بش بزن بگو "اینجوریه اونجوریه من کار دارم دردسر دارم،صحیح نیست عین دوست دختر پسر هی زنگ بزنیم احوال همو بپرسیم" نمیدونم هر چیزی رو که ناراحتت میکنه خیلی پررو و مستقیم بهش بگو

من که میگم مستقیم بگو


من چنتا دوست خوب دارم ولی یکم این شکلی ان، و خیلی مستقیم بهشون گفتم نیگا فلانی من حوصله ندارم پشت تلفن باهات حرف بزنم،فلانی امروز نیا طرفم نه اینکه وقت ندارم،خداییش حوصله ندارم و خوابم میاد
از این رک گویی من بعضیا ناراحت شدن و از دلشون در آوردم و نشون دادم مدلم اینه ، و خیلی از دوستام قشنگ باهام مچ شدن

مثلا من دوستام اکثر مواقع زنگ میزنن کار کامپیوتری دارن،به محض اینکه زنگ میزنن میگم الو میگه سلام میگم خب بگو کارت چیه،میگه بشعور کصافـــــــــــــط فک کردی ما واسه کار زنگ زدیم!؟:mad: خواستیم حالتو بپرسیم:redface: ،بهش میگم خفه شو بگو کارت چیه خودت که میدونی من رکم و راحتم بگو اشکال نداره با من راحت باش :D خودشم میخنده :D کم هم نمیارن ها! میپرسه میگه مثلا محسن فلان مدل موبایل با رزولوشن فلان...،فلان کامپیوترم که فلان شده... :D
بگذریم :D



سعی کن راحت باشی و تاجاییکه میتونی و به اعصاب و روان کسی صدمه نمیزنی،رُک باش
چون خیلی مواقع با ترحم یا با نگفتن برخی مسائل،آدم رو نگه میداری در مقطعی که هست.یاد نمیگیره و تا آخر عمرش اون اشتباه رو تکرار میکنه.



یجورایی کمکش کن.به طریق خودت.
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام
اقا چند سال پیش ما رفیقی داشتیم که تقریبا هر روز با هم بودیم، الان که فکر میکنم از خودم می پرسم چرا؟
آقا چند سال گذشت مسیر ما دو نفر جدا شد الان یه چند وقت هست دوباره سر و کلش پیدا شده، چطور بپیچونمش؟ خیلی کنه اس،
سلام
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی// یارب ای کاش نیفتد به کسی کار کسی
اول که کنه یعنی چی؟ شاید تنهاست. خیلی وقتا ادم دوست نداره با کسی باشه ولی اون ادم خ بهش نیاز داره. اون آدمم یه خدایی داره بالاخره ی روز کاروبارش جور میشه و میره پی کارش. اما الان شاید به شما نیاز داره به معرفتی که شاید یه روزی ازتون دیده به همدلی که ... یه جورایی خودخواهیه از نظر من که صرفا چون دیگه با هم نقطه مشترکی ندارید ... چون اون حتما یه چیزی دیده ک اومده سراغتون. به قول قدیمیا ارحم ترحم. دست دستو میشوره. شما به ایشون کمک میکنی خدام یه روز دستتو میگیره.
اما اگه واقعا فکر میکنید که قصدش مزاحمت یا اتلاف وقت شماست و صرفا میخاد اوقات فراغتشو با شما باشه خ رک بهش بگید که دیگه دوست ندارید باهاش رابطه داشته باشید. نه که گوشی جواب ندید و این کارها. خ راحت بگید اگه میشه دیگه سراغ من نیا من با تو فرق دارم و نمیتونم همراه خوبی باشم. اگرم بلد نیستید رک باشید که باید جواب ندید تا که خسته بشه دیگه.
در مورد غول بیابونی بودن هم ملت بیجا میکنن بگن. نونشو میدن مگه! فیزیک دیگران ربطی به کسی نداره ک.
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی// یارب ای کاش نیفتد به کسی کار کسی
اول که کنه یعنی چی؟ شاید تنهاست. خیلی وقتا ادم دوست نداره با کسی باشه ولی اون ادم خ بهش نیاز داره. اون آدمم یه خدایی داره بالاخره ی روز کاروبارش جور میشه و میره پی کارش. اما الان شاید به شما نیاز داره به معرفتی که شاید یه روزی ازتون دیده به همدلی که ... یه جورایی خودخواهیه از نظر من که صرفا چون دیگه با هم نقطه مشترکی ندارید ... چون اون حتما یه چیزی دیده ک اومده سراغتون. به قول قدیمیا ارحم ترحم. دست دستو میشوره. شما به ایشون کمک میکنی خدام یه روز دستتو میگیره.
اما اگه واقعا فکر میکنید که قصدش مزاحمت یا اتلاف وقت شماست و صرفا میخاد اوقات فراغتشو با شما باشه خ رک بهش بگید که دیگه دوست ندارید باهاش رابطه داشته باشید. نه که گوشی جواب ندید و این کارها. خ راحت بگید اگه میشه دیگه سراغ من نیا من با تو فرق دارم و نمیتونم همراه خوبی باشم. اگرم بلد نیستید رک باشید که باید جواب ندید تا که خسته بشه دیگه.
در مورد غول بیابونی بودن هم ملت بیجا میکنن بگن. نونشو میدن مگه! فیزیک دیگران ربطی به کسی نداره ک.

علیک سلام،

اون بیت چیه نوشتی؟ خیلی هم پیش خودت حال کردی حتما نه؟ ولی تو از خیلی از چیزا بیخبری. ببین حرفات شعاری هست. احتمالا خودت تا حالا تو همچین موقعیتی نبودی و ضمن اینکه رابطه دوستی بین پسرا و دخترا زمین تا آسمون فرق میکنه رابطه بین دوتا دختر فقط در حد حرف و درد و دل کردن و اینجور چیزاست ولی وسعت دوستی بین دو پسر خیلی بیشتره اینه که پسرا یا معمولا با کسی دوست نمیشن یا اگه بشن تا تهش هستن. والا من بین دوستام دلسوزترین هستم همیشه واسه دیگران وقت میذارم ولی این بابا شورشو در آورده، هر وقت هم باهاش بودم یه ضربه خوردم بس که این آدم دردسرساز هست، به زور میاد دنبالم بعد کاری میکنه خودشو میندازه تو دردسر منم که باهاشم درگیر اون دردسر میشم. آدم پر رویی هم هست. مثلا یه دفعه اصرار کرد بریم بیلیارد گفتم باباجان خسته‌ام، میخوام تو خونه باشم کلی کار دارم، میگه ای بی معرفت، مثه دخترا ناز میکنی؟ خلاصه با اصرار فراوان رفتیم، هی میگم یه دست بازی کردیم بسه بریم دیگه، دو دست، سه دست، چهاردست، بعد که موقع حساب شد آقا پول نداره :| از این دست کارا زیاد کرده. بعد یهو واسم یه کارایی میکنه که من اصلا نمیخوام، مثلا یهو 4 تا 1.5 لیتری آب لیمو میاره، میگم بابا من نمیخوام اینهمه آب لیمو ما میخوایم چیکار، ما اصلا آبلیمو استفاده نمیکنیم، خلاصه این آبلیمو بهانه میشه دو ماه وقتمو میگیره :| یک مصیبتیه! مثلا اصرار که بریم بیرون دور بزنیم، یه سره شروع میکنه چرت و پرت گفتن، اصلا واسم جالب نیست حرفاش. تو ماشین آهنگ میذاره صدا رو زیاد میکنه دابس دابس دابس، میگم بابا کم کن ما آبرو داریم میگه داداش بیخیال، به من میگن فلانی، یهو گاز میده، یهو ترمز، بعد میپره پایین میره بستنی یخی میخره ، منم بدم میاد از بستنی یخی! آقا من از تو بستنی خواستم؟ صحبتاش همش چرنده فلان دختره فلان کار رو کرد، فلان دختره من رو پیچوند، حالش رو میگیرم، فک کرده ما پپه ایم؟ ببین میتونی واسم فلانی رو درست کنی؟ بابا ولمون کن دیگه اه.
فیزیکش به مردم چه ربطی داره؟ یه نفر بیاد دم در خونتون بایسته تو و مامانتو خواهرت سختتون نیست برین بیرون و بیاین ؟ آقای همسایمون یه دفعه بهش تذکر داد دم در خونه نایست برو اون سمت خیابون، با پر رویی میگه مگه خیابون خریده باباته؟ من دوست دارم دقیقا دم درب وایستم. مشکلیه؟
یهو میره دو سه ماه غیبش میزنه، بعد دوباره پیداش میشه.
 

secret11

عضو جدید
علیک سلام،

اون بیت چیه نوشتی؟ خیلی هم پیش خودت حال کردی حتما نه؟ ولی تو از خیلی از چیزا بیخبری. ببین حرفات شعاری هست. احتمالا خودت تا حالا تو همچین موقعیتی نبودی و ضمن اینکه رابطه دوستی بین پسرا و دخترا زمین تا آسمون فرق میکنه رابطه بین دوتا دختر فقط در حد حرف و درد و دل کردن و اینجور چیزاست ولی وسعت دوستی بین دو پسر خیلی بیشتره اینه که پسرا یا معمولا با کسی دوست نمیشن یا اگه بشن تا تهش هستن. والا من بین دوستام دلسوزترین هستم همیشه واسه دیگران وقت میذارم ولی این بابا شورشو در آورده، هر وقت هم باهاش بودم یه ضربه خوردم بس که این آدم دردسرساز هست، به زور میاد دنبالم بعد کاری میکنه خودشو میندازه تو دردسر منم که باهاشم درگیر اون دردسر میشم. آدم پر رویی هم هست. مثلا یه دفعه اصرار کرد بریم بیلیارد گفتم باباجان خسته‌ام، میخوام تو خونه باشم کلی کار دارم، میگه ای بی معرفت، مثه دخترا ناز میکنی؟ خلاصه با اصرار فراوان رفتیم، هی میگم یه دست بازی کردیم بسه بریم دیگه، دو دست، سه دست، چهاردست، بعد که موقع حساب شد آقا پول نداره :| از این دست کارا زیاد کرده. بعد یهو واسم یه کارایی میکنه که من اصلا نمیخوام، مثلا یهو 4 تا 1.5 لیتری آب لیمو میاره، میگم بابا من نمیخوام اینهمه آب لیمو ما میخوایم چیکار، ما اصلا آبلیمو استفاده نمیکنیم، خلاصه این آبلیمو بهانه میشه دو ماه وقتمو میگیره :| یک مصیبتیه! مثلا اصرار که بریم بیرون دور بزنیم، یه سره شروع میکنه چرت و پرت گفتن، اصلا واسم جالب نیست حرفاش. تو ماشین آهنگ میذاره صدا رو زیاد میکنه دابس دابس دابس، میگم بابا کم کن ما آبرو داریم میگه داداش بیخیال، به من میگن فلانی، یهو گاز میده، یهو ترمز، بعد میپره پایین میره بستنی یخی میخره ، منم بدم میاد از بستنی یخی! آقا من از تو بستنی خواستم؟ صحبتاش همش چرنده فلان دختره فلان کار رو کرد، فلان دختره من رو پیچوند، حالش رو میگیرم، فک کرده ما پپه ایم؟ ببین میتونی واسم فلانی رو درست کنی؟ بابا ولمون کن دیگه اه.
فیزیکش به مردم چه ربطی داره؟ یه نفر بیاد دم در خونتون بایسته تو و مامانتو خواهرت سختتون نیست برین بیرون و بیاین ؟ آقای همسایمون یه دفعه بهش تذکر داد دم در خونه نایست برو اون سمت خیابون، با پر رویی میگه مگه خیابون خریده باباته؟ من دوست دارم دقیقا دم درب وایستم. مشکلیه؟
یهو میره دو سه ماه غیبش میزنه، بعد دوباره پیداش میشه.
خوب از یه طرف هم حق داری شمارتو عوض کن . هر وقت هم اومد در خونه یکی از اعضای خانوادت بگن خونه نیست
یا رک و راست بهش بگو من اصلا نمیخوام باهت رفت و امد داشت باشم
یا باهش مدار کن شاید درست شد
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
علیک سلام،

اون بیت چیه نوشتی؟ خیلی هم پیش خودت حال کردی حتما نه؟ ولی تو از خیلی از چیزا بیخبری. ببین حرفات شعاری هست. احتمالا خودت تا حالا تو همچین موقعیتی نبودی و ضمن اینکه رابطه دوستی بین پسرا و دخترا زمین تا آسمون فرق میکنه رابطه بین دوتا دختر فقط در حد حرف و درد و دل کردن و اینجور چیزاست ولی وسعت دوستی بین دو پسر خیلی بیشتره اینه که پسرا یا معمولا با کسی دوست نمیشن یا اگه بشن تا تهش هستن. والا من بین دوستام دلسوزترین هستم همیشه واسه دیگران وقت میذارم ولی این بابا شورشو در آورده، هر وقت هم باهاش بودم یه ضربه خوردم بس که این آدم دردسرساز هست، به زور میاد دنبالم بعد کاری میکنه خودشو میندازه تو دردسر منم که باهاشم درگیر اون دردسر میشم. آدم پر رویی هم هست. مثلا یه دفعه اصرار کرد بریم بیلیارد گفتم باباجان خسته‌ام، میخوام تو خونه باشم کلی کار دارم، میگه ای بی معرفت، مثه دخترا ناز میکنی؟ خلاصه با اصرار فراوان رفتیم، هی میگم یه دست بازی کردیم بسه بریم دیگه، دو دست، سه دست، چهاردست، بعد که موقع حساب شد آقا پول نداره :| از این دست کارا زیاد کرده. بعد یهو واسم یه کارایی میکنه که من اصلا نمیخوام، مثلا یهو 4 تا 1.5 لیتری آب لیمو میاره، میگم بابا من نمیخوام اینهمه آب لیمو ما میخوایم چیکار، ما اصلا آبلیمو استفاده نمیکنیم، خلاصه این آبلیمو بهانه میشه دو ماه وقتمو میگیره :| یک مصیبتیه! مثلا اصرار که بریم بیرون دور بزنیم، یه سره شروع میکنه چرت و پرت گفتن، اصلا واسم جالب نیست حرفاش. تو ماشین آهنگ میذاره صدا رو زیاد میکنه دابس دابس دابس، میگم بابا کم کن ما آبرو داریم میگه داداش بیخیال، به من میگن فلانی، یهو گاز میده، یهو ترمز، بعد میپره پایین میره بستنی یخی میخره ، منم بدم میاد از بستنی یخی! آقا من از تو بستنی خواستم؟ صحبتاش همش چرنده فلان دختره فلان کار رو کرد، فلان دختره من رو پیچوند، حالش رو میگیرم، فک کرده ما پپه ایم؟ ببین میتونی واسم فلانی رو درست کنی؟ بابا ولمون کن دیگه اه.
فیزیکش به مردم چه ربطی داره؟ یه نفر بیاد دم در خونتون بایسته تو و مامانتو خواهرت سختتون نیست برین بیرون و بیاین ؟ آقای همسایمون یه دفعه بهش تذکر داد دم در خونه نایست برو اون سمت خیابون، با پر رویی میگه مگه خیابون خریده باباته؟ من دوست دارم دقیقا دم درب وایستم. مشکلیه؟
یهو میره دو سه ماه غیبش میزنه، بعد دوباره پیداش میشه.
اصولا تو کامل جواب دادن مشکل دارم سعی میکنم جواب بدم ولی.
کجای حرفم شعار دادم واااا. من گفتم درست نیست به خاطر یه سری اختلافات ادم دست رد به سینه کسی که شاید اصرارش بر حضور شما به خاطر تنهایی و بی همزبونی هستش بزنه. چون گاهی ادما فقط به چن دقیقه یا چن ساعت هم زبون نیاز دارن. به همین سادگی.
اول که شعره رو نوشتم چون شما هیچ توضیح واضحی مثه الان نداده بودید و فقط گفته بودید که باهم خط مشیتون فرق داره. و اصلا فک نمیکردم تا این حد دیگه. و خب حس کردم یه جورایی صرفا بخاطر یه سری اختلاف فکری یا سلیقه ای و نه رفتاری از هم دورید نه اینطوری که گفتید. کلا شعر دوست دارم و حال میکنم باهاش. :smile: و خب میخاستم باهاش بگم همینو که تو این دوره که کسی به کسی نیست خدا نکنه کسی بیکس و کار بشه که واویلاست. همین. و اینو با توجه به رویکرد و فرضیه اول صحبتم گفتم که با توضیحاتتون در مورد شما صدق نمیکنه گویا. اما همش ام ظن و گمان زدم و نگفتم مطمئننم شما فلانی یا بهمانی که. توهمات و فرضیات خوودم رو در نظر گرفتم و بعد سعی کردم راه کار بدم که کمک کنم نه که شما رو اذیت کنم و ناراحت کنم.
باز اینکه ایشون دم در سد معبر میکنن به فیزیکشون ربطی نداره به شعور اجتماعیشون ربط داره که احتمالا ضعیفه و اینکه غول هستن یا نه باز بکسی مربوط نیست. و این دو از هم جدائند.
خب دیگه با این فرضیات باید رویکرد دوم توضیحاتم رو استفاده کنید و مخالفت از ادامه با رابطه با ایشون. چون احتمالا سعیتون رو برای تغییر اوضاع هم کردید ولی فایده نداشته.
 
آخرین ویرایش:

مخی گیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
اقا چند سال پیش ما رفیقی داشتیم که تقریبا هر روز با هم بودیم، الان که فکر میکنم از خودم می پرسم چرا؟
آقا چند سال گذشت مسیر ما دو نفر جدا شد الان یه چند وقت هست دوباره سر و کلش پیدا شده، چطور بپیچونمش؟ خیلی کنه اس،

بهش رک و پوست کنده بگو ۱۰ میلیون تومن پول قرضی می‌خوام
 

toraj_reza63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اون قدیم قدیما همیشه این بزرگترا ک نصیحت می کردن قدر عمرو جونیتو بدون، با خودم می گفتم ای بابا ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازه اس این حرفا چیه
دیروز خودم این حرفو ب یکی ک 10 سال پیش از خودم کوچیکتر بود زدم بعد ک این یادم امد حسابی ریخت ما رو ب هم!!
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوستان

میشه منو راهنمایی کنین؟ مخصوصاً متأهلا ..

من 23 سالمه و هر وقت که خواستگار میاد با خودم میگم زوده هنوز! هیچ کس هم ب دلم نمیشینه به کسی نمیتونم دل ببندم .. از طرفیم خانوادم ناراحت میشن از اینکه کسی رو نمیپسندمو رد میکنم .. البته بیشترشونم موقعیتشون خوبه .. من نه اینکه اماده نباشم اما خب میدونین الان زندگیم ن ی روالی داره که خب بعد ازدواج روال زندگی عوض میشه و این برای من سخته .. خیلی زمان میخواد تا عادت کنم .. و البته از اینم میترسم که از انتخابم پشیمون بشم و نتونم تحمل کنم .. شایدم دیدی دل بستم خب هر احتمالی هست ..
اونایی که ازدواج کردن چطور ازدواج کردن بیان و راهنماییم کنن.. ممنونم.
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا فعلا وقت داری عجله نکن
زندگیتو کن;)


میدونم .. عجله نمیکنم ..
اما خوب نمیشه که هی موقعیتا رو از دست بدم .. تا حالا هم کلی خواستگار رو رد کردیم .. البته خب قبلنا به خاطر درس بود و اینکه سنم کوچیک بود ..
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
سلام دوستان

میشه منو راهنمایی کنین؟ مخصوصاً متأهلا ..

من 23 سالمه و هر وقت که خواستگار میاد با خودم میگم زوده هنوز! هیچ کس هم ب دلم نمیشینه به کسی نمیتونم دل ببندم .. از طرفیم خانوادم ناراحت میشن از اینکه کسی رو نمیپسندمو رد میکنم .. البته بیشترشونم موقعیتشون خوبه .. من نه اینکه اماده نباشم اما خب میدونین الان زندگیم ن ی روالی داره که خب بعد ازدواج روال زندگی عوض میشه و این برای من سخته .. خیلی زمان میخواد تا عادت کنم .. و البته از اینم میترسم که از انتخابم پشیمون بشم و نتونم تحمل کنم .. شایدم دیدی دل بستم خب هر احتمالی هست ..
اونایی که ازدواج کردن چطور ازدواج کردن بیان و راهنماییم کنن.. ممنونم.

ازدواج لازمه زندگی هر انسانه.ازدواج میکنی که مستقل شی.زن و مرد هرکدوم یه سری شاخص هایی دارن که طرف مقابلشون ممکنه نداشته باشه و این ارتباط متقابل، باعث رسیدن به یک خود اتکایی و کمال دوطرفه میشه.پوشاندن عیوب همدیگه و هم پوشانی نقاط قوت دو طرف مهمترین موضوعه.واسه همین چه زن و چه مرد ازدواج میکنن برای بهتر شدن و بهتر زندگی کردن.هیچ انسانی همه چیز رو با هم نداره.اینکه چه جوری دو طرف بتونن به این فهم مشترک برسن که با وجود تفاوت هاشون، به آرامش و پیشرفت بیشتری برسن واقعا ارزشمنده.

اینایی که گفتم، اولین قدمه برای هرکسی در حد فهم و نیاز خودش، برای وارد شدن در راه زندگی متاهلی.انتخاب درست و اینکه بدونی چه معیار هایی باید اصل باشن، چیزیه که هر انسانی باید برای خودش تعریف و اولویت بندی کنه.اخلاق مهمتره یا پول.اینکه ارزش آدم ثروتمنده بی اخلاق برات بیشتره، یا آدم اخلاق مدار متوسط یا پایینتر از نظر اقتصادی.اینکه قیافه و ظاهر مهمتره یا اصالت خانوادگی و اینکه به قول ضرب المثل معروف، طرف سر سفره پدر و مادر بزرگ شده باشه.یعنی در خانواده ای بزرگ شده باشه که ادب، احترام و عشق رو درک و تجربه کرده باشه.ارتباط پدر و مادرش با همدیگه ارتباط موثر و صمیمانه باشه یا اینکه در فضای متشنج یا خدای نکرده از نظر فرهنگی سطح پایینتر رشد کرده باشه.اگر خواهر یا برادری داره،طوری تربیت شده که نسبت بهشون بی تفاوت باشه یا اهل خونوادست.شاغل بودن در حال حاضرش با در آمد بالا مهمه یا مومن بودنو خدا ترس بودنش که هر کاری نکنه و هر لقمه ای رو سر سفره خونش نیاره.... و و و ...

جواب این سوال ها چیزیه که هر کسی باید برای خودش داشته باشه تا بتونه بر اساس اون گزینش کنه.برای نداشتن ترس، باید اول خودتو بشناسی و ببینی چی میخوای.بعد ببینی خواسته هات معقوله یا نه.اگر نیاز هست رو خودت کار کنی یا در زمینه هایی تجدید نظر کنی،اینکارو انجام بدی.زندگی متاهلی مقتضیات خودشو داره.باید خودتو آماده کنی که زندگیتو مدیریت کنی.تلاش کنی که بهتر شی و همچنین باعث بهتر شدن و پیشرفت بیشتر یه آدم دیگه بشی.همچین کاری سختی ها و مقتضیات خودشو داره.البته که لذت و آرامش این شریک شدن در کنار سختی ها هم وجود داره.هیچ دختری مادام العمر خواستگار نداره و خواستگار رفته، بر نمیگرده.همینطور هیچ پسری مادام العمر، فرصت انتخاب مورد خوب رو نداره چرا که دختر خوب، نمیمونه و قطعا با یکی دیگه ازدواج میکنه.زندگی هیچکدوم از ما دور برگردون نداره و زمان در حال گذشتن.
 
آخرین ویرایش:

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان

میشه منو راهنمایی کنین؟ مخصوصاً متأهلا ..

من 23 سالمه و هر وقت که خواستگار میاد با خودم میگم زوده هنوز! هیچ کس هم ب دلم نمیشینه به کسی نمیتونم دل ببندم .. از طرفیم خانوادم ناراحت میشن از اینکه کسی رو نمیپسندمو رد میکنم .. البته بیشترشونم موقعیتشون خوبه .. من نه اینکه اماده نباشم اما خب میدونین الان زندگیم ن ی روالی داره که خب بعد ازدواج روال زندگی عوض میشه و این برای من سخته .. خیلی زمان میخواد تا عادت کنم .. و البته از اینم میترسم که از انتخابم پشیمون بشم و نتونم تحمل کنم .. شایدم دیدی دل بستم خب هر احتمالی هست ..
اونایی که ازدواج کردن چطور ازدواج کردن بیان و راهنماییم کنن.. ممنونم.

میدونم .. عجله نمیکنم ..
اما خوب نمیشه که هی موقعیتا رو از دست بدم .. تا حالا هم کلی خواستگار رو رد کردیم .. البته خب قبلنا به خاطر درس بود و اینکه سنم کوچیک بود ..

یه دو دقیقه خواستگار نیاد بزار ببینم این چی میگه...






بنده پیشنهاد میدم تااااااااااا زمانیکه احساس نیاز به جنس مخالف،گرمی و محبت و حتی دیدن چهره ی شخص مورد نظرتون رو پیدا نکردید،بهیچ وجه سمت ازدواج نرید.
تا گرمای قبل از ازدواج نباشه،منظور از گرما یعنی اون حس پر انرژی و پر هیجان از دیدن یک نفر که دوسش داریم،تا این نباشه،و تا زمانیکه به این نگاه و هیجان و انرژی نیاز پیدا نکردید، بهیچ وجه سمت ازدواج نرید.
این رو از بنده و یکی از دوستانم که همزمان با هم شکست عشقی خوردیم (آره جون عممون
) به یاد داشته باشید


راستی، هر مذکری که گفت سلام،نمیگن خواستگار.این کلمه خواستگار یک تعریفی داره، و افزایش تعداد این موجود، همیشه به معنی خوبی تعبیر نمیشه! این رو جدی گفتم و در بین پسرا این جریان تعداد خواستگارا و این صحبتا،از یه حد نرمالی خارج بشه ، یک آیتم بسیار منفی بحساب میاد.
ببخشید رک هستم دیگه ، نظرات من زوری هستن،باید تو هر چیزی من نظر بدم وگرنه شبم روز نمیشه...!
 

mahboobeh

عضو جدید
یه دو دقیقه خواستگار نیاد بزار ببینم این چی میگه...






بنده پیشنهاد میدم تااااااااااا زمانیکه احساس نیاز به جنس مخالف،گرمی و محبت و حتی دیدن چهره ی شخص مورد نظرتون رو پیدا نکردید،بهیچ وجه سمت ازدواج نرید.
تا گرمای قبل از ازدواج نباشه،منظور از گرما یعنی اون حس پر انرژی و پر هیجان از دیدن یک نفر که دوسش داریم،تا این نباشه،و تا زمانیکه به این نگاه و هیجان و انرژی نیاز پیدا نکردید، بهیچ وجه سمت ازدواج نرید.
این رو از بنده و یکی از دوستانم که همزمان با هم شکست عشقی خوردیم (آره جون عممون
) به یاد داشته باشید


راستی، هر مذکری که گفت سلام،نمیگن خواستگار.این کلمه خواستگار یک تعریفی داره، و افزایش تعداد این موجود، همیشه به معنی خوبی تعبیر نمیشه! این رو جدی گفتم و در بین پسرا این جریان تعداد خواستگارا و این صحبتا،از یه حد نرمالی خارج بشه ، یک آیتم بسیار منفی بحساب میاد.
ببخشید رک هستم دیگه ، نظرات من زوری هستن،باید تو هر چیزی من نظر بدم وگرنه شبم روز نمیشه...!

خیلی عالی جواب دادین.. ;)
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه دو دقیقه خواستگار نیاد بزار ببینم این چی میگه... به به! این چیه؟ مگه من اشیام؟ :razz::D





بنده پیشنهاد میدم تااااااااااا زمانیکه احساس نیاز به جنس مخالف،گرمی و محبت و حتی دیدن چهره ی شخص مورد نظرتون رو پیدا نکردید،بهیچ وجه سمت ازدواج نرید.
تا گرمای قبل از ازدواج نباشه،منظور از گرما یعنی اون حس پر انرژی و پر هیجان از دیدن یک نفر که دوسش داریم،تا این نباشه،و تا زمانیکه به این نگاه و هیجان و انرژی نیاز پیدا نکردید، بهیچ وجه سمت ازدواج نرید.
این رو از بنده و یکی از دوستانم که همزمان با هم شکست عشقی خوردیم (آره جون عممون
) به یاد داشته باشید


راستی، هر مذکری که گفت سلام،نمیگن خواستگار.این کلمه خواستگار یک تعریفی داره، و افزایش تعداد این موجود، همیشه به معنی خوبی تعبیر نمیشه! این رو جدی گفتم و در بین پسرا این جریان تعداد خواستگارا و این صحبتا،از یه حد نرمالی خارج بشه ، یک آیتم بسیار منفی بحساب میاد.
ببخشید رک هستم دیگه ، نظرات من زوری هستن،باید تو هر چیزی من نظر بدم وگرنه شبم روز نمیشه...!
من میگم کسی رو دوست ندارم .. اما شما منظورتون از اون جمله دوستش داشتن کسیه ..

ممنونم از اینکه وقت گذاشتین.:gol:

اما اینم بهتون بگم که والا من از اون دخترا نیستم که تا یکی سلام کرد من توهم بزنم که اره این خواستگارمه! ینی چی! تا کسی نیاد جلو و نگه نمیشه همچین فکری کرد .. نمیدونم چرا شما پسرا اینطور فکر میکنین! اتفاقاً برعکسش برام پیش اومده .. راجع به درس حرف زدم آقایون (همکلاسیام )فکرای دیگه کرده بودن برای خودشون در حالی که من اصن تو باغ نبودم .. :|
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ازدواج لازمه زندگی هر انسانه.ازدواج میکنی که مستقل شی.زن و مرد هرکدوم یه سری شاخص هایی دارن که طرف مقابلشون ممکنه نداشته باشه و این ارتباط متقابل، باعث رسیدن به یک خود اتکایی و کمال دوطرفه میشه.پوشاندن عیوب همدیگه و هم پوشانی نقاط قوت دو طرف مهمترین موضوعه.واسه همین چه زن و چه مرد ازدواج میکنن برای بهتر شدن و بهتر زندگی کردن.هیچ انسانی همه چیز رو با هم نداره.اینکه چه جوری دو طرف بتونن به این فهم مشترک برسن که با وجود تفاوت هاشون، به آرامش و پیشرفت بیشتری برسن واقعا ارزشمنده.

اینایی که گفتم، اولین قدمه برای هرکسی در حد فهم و نیاز خودش، برای وارد شدن در راه زندگی متاهلی.انتخاب درست و اینکه بدونی چه معیار هایی باید اصل باشن، چیزیه که هر انسانی باید برای خودش تعریف و اولویت بندی کنه.اخلاق مهمتره یا پول.اینکه ارزش آدم ثروتمنده بی اخلاق برات بیشتره، یا آدم اخلاق مدار متوسط یا پایینتر از نظر اقتصادی.اینکه قیافه و ظاهر مهمتره یا اصالت خانوادگی و اینکه به قول ضرب المثل معروف، طرف سر سفره پدر و مادر بزرگ شده باشه.یعنی در خانواده ای بزرگ شده باشه که ادب، احترام و عشق رو درک و تجربه کرده باشه.ارتباط پدر و مادرش با همدیگه ارتباط موثر و صمیمانه باشه یا اینکه در فضای متشنج یا خدای نکرده از نظر فرهنگی سطح پایینتر رشد کرده باشه.اگر خواهر یا برادری داره،طوری تربیت شده که نسبت بهشون بی تفاوت باشه یا اهل خونوادست.شاغل بودن در حال حاضرش با در آمد بالا مهمه یا مومن بودنو خدا ترس بودنش که هر کاری نکنه و هر لقمه ای رو سر سفره خونش نیاره.... و و و ...

جواب این سوال ها چیزیه که هر کسی باید برای خودش داشته باشه تا بتونه بر اساس اون گزینش کنه.برای نداشتن ترس، باید اول خودتو بشناسی و ببینی چی میخوای.بعد ببینی خواسته هات معقوله یا نه.اگر نیاز هست رو خودت کار کنی یا در زمینه هایی تجدید نظر کنی،اینکارو انجام بدی.زندگی متاهلی مقتضیات خودشو داره.باید خودتو آماده کنی که زندگیتو مدیریت کنی.تلاش کنی که بهتر شی و همچنین باعث بهتر شدن و پیشرفت بیشتر یه آدم دیگه بشی.همچین کاری سختی ها و مقتضیات خودشو داره.البته که لذت و آرامش این شریک شدن در کنار سختی ها هم وجود داره.هیچ دختری مادام العمر خواستگار نداره و خواستگار رفته، بر نمیگرده.همینطور هیچ پسری مادام العمر، فرصت انتخاب مورد خوب رو نداره چرا که دختر خوب، نمیمونه و قطعا با یکی دیگه ازدواج میکنه.زندگی هیچکدوم از ما دور برگردون نداره و زمان در حال گذشتن.
گفتتون خیلی ب جا بود .. ممنون. :gol:
 

EECi

مدیر بازنشسته
سلام دوستان

میشه منو راهنمایی کنین؟ مخصوصاً متأهلا ..

من 23 سالمه و هر وقت که خواستگار میاد با خودم میگم زوده هنوز! هیچ کس هم ب دلم نمیشینه به کسی نمیتونم دل ببندم .. از طرفیم خانوادم ناراحت میشن از اینکه کسی رو نمیپسندمو رد میکنم .. البته بیشترشونم موقعیتشون خوبه .. من نه اینکه اماده نباشم اما خب میدونین الان زندگیم ن ی روالی داره که خب بعد ازدواج روال زندگی عوض میشه و این برای من سخته .. خیلی زمان میخواد تا عادت کنم .. و البته از اینم میترسم که از انتخابم پشیمون بشم و نتونم تحمل کنم .. شایدم دیدی دل بستم خب هر احتمالی هست ..
اونایی که ازدواج کردن چطور ازدواج کردن بیان و راهنماییم کنن.. ممنونم.
سلام
من متاهل نیستم ولی سعی می کنم اون چیزی که به نظرم درسته رو بگم

یک اشتباهی که اکثر دختر خانم ها انجام میدن این هست که اول باید دل ببندن تا تصمیم به ازدواج بگیرن ... در مرحله اول ، فقط کافیه که اون فرد به دل شما بنشینه نه بیشتر . فقط اینکه حس خوبی و متمایز به اون طرف داشته باشید . حسی که بتونه حضور در کنار اون فرد رو برای شما خوشایند بکنه حتی برای ساعات متمادی ( مثلا حرف برای گفتن داشته باشید بدون اینکه فکر کنید )

بعد از این مرحله باید مراحل شناخت رو طی بکنید . صحبت های کلی ، صحبت های ریز تر ، شناخت خانواده ها ، شناخت مشاوره ای ، شناخت های رفتاری و... در طی این مراحل باید بتونید احساسات خودتون رو مدیریت کنید

اگر بخوبی جلو برید احساسات هم اون شکل معقول رشد خودش رو طی می کنه و عشق سالمی شکل میگیره

ناراحتی شما به این خاطر نیست که کسی به دل شما نمیشینه ... من فکر می کنم ناراحتی شما بخشیش بخاطر تحت فشار قرار گرفتن از سمت خانواده هست و بخشیش بخاطر ترس از آینده .

بخش دوم صحبت هاتون هم طبیعیه ... همیشه ترس از مسئولیت پذیری در ذهن همه ما وجود داشته . بخاطر اینکه قراره بُعد جدیدی از مسئولیت ها به زندگی وارد بشه . این ترس ها همیشه بوده ... به نظر من به وقتش به این ترس ها غلبه خواهید کرد ... دقیقا همون لحظه ای که آدم مورد نظر در زندگیتون پیداش بشه

پاینده باشید
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
من متاهل نیستم ولی سعی می کنم اون چیزی که به نظرم درسته رو بگم

یک اشتباهی که اکثر دختر خانم ها انجام میدن این هست که اول باید دل ببندن تا تصمیم به ازدواج بگیرن ... در مرحله اول ، فقط کافیه که اون فرد به دل شما بنشینه نه بیشتر . فقط اینکه حس خوبی و متمایز به اون طرف داشته باشید . حسی که بتونه حضور در کنار اون فرد رو برای شما خوشایند بکنه حتی برای ساعات متمادی ( مثلا حرف برای گفتن داشته باشید بدون اینکه فکر کنید )

بعد از این مرحله باید مراحل شناخت رو طی بکنید . صحبت های کلی ، صحبت های ریز تر ، شناخت خانواده ها ، شناخت مشاوره ای ، شناخت های رفتاری و... در طی این مراحل باید بتونید احساسات خودتون رو مدیریت کنید

اگر بخوبی جلو برید احساسات هم اون شکل معقول رشد خودش رو طی می کنه و عشق سالمی شکل میگیره

ناراحتی شما به این خاطر نیست که کسی به دل شما نمیشینه ... من فکر می کنم ناراحتی شما بخشیش بخاطر تحت فشار قرار گرفتن از سمت خانواده هست و بخشیش بخاطر ترس از آینده .

بخش دوم صحبت هاتون هم طبیعیه ... همیشه ترس از مسئولیت پذیری در ذهن همه ما وجود داشته . بخاطر اینکه قراره بُعد جدیدی از مسئولیت ها به زندگی وارد بشه . این ترس ها همیشه بوده ... به نظر من به وقتش به این ترس ها غلبه خواهید کرد ... دقیقا همون لحظه ای که آدم مورد نظر در زندگیتون پیداش بشه

پاینده باشید

اول از همه ممنونم که وقت گذاشتید :)

من منظورمو خوب نگفتم .. در واقع تو همون وحله اول من میخوام به دلم بشینه شما به نکته خوبی اشاره کردین .. میدونم هیچوقت نمیتونم با یک نگاه دل بسته بشم چون خودمو میشناسم .. منم منظورم بیشتر به گفته شما بود.

گفته هاتون خیلی خوب بود ممنونم :)

و اینم بگم که من اصلاً از طرف خانوادم تحت فشار نیستم ینی اونا منو مجبور به ازدواج نمیکنن .. اونا فقط از این بابت ناراحتن که چرا من کسی رو نمیپسندم ..
اما ترس ازآینده رو درست گفتین! این ترس باعث میشه یکمی از ازدواج وحشت کنم!

بازم ممنونم.. حرفاتون خیلی خوب بودن و منطقی :gol:
 
  • Like
واکنش ها: EECi

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
من میگم کسی رو دوست ندارم .. اما شما منظورتون از اون جمله دوستش داشتن کسیه ..

ممنونم از اینکه وقت گذاشتین.:gol:

اما اینم بهتون بگم که والا من از اون دخترا نیستم که تا یکی سلام کرد من توهم بزنم که اره این خواستگارمه! ینی چی! تا کسی نیاد جلو و نگه نمیشه همچین فکری کرد .. نمیدونم چرا شما پسرا اینطور فکر میکنین! اتفاقاً برعکسش برام پیش اومده .. راجع به درس حرف زدم آقایون (همکلاسیام )فکرای دیگه کرده بودن برای خودشون در حالی که من اصن تو باغ نبودم .. :|
امیدوارم از شوخی های پست قبلیم ناراحت نشی :)

منظورم از اون حس نیاز ، با دوست داشتن فرق داره

ببین بنظرم حس دوست داشتن خیلی فرق داره با اینکه بتونی برای یک نفر سنگ تمام بزاری و فداکاری کنی،و این 2تا با حس نیاز داشتن به یک نفر فرق دارن.مجموعه ای از این احساسات کنار هم میشن "عشق"

یعنی وقتی کسی میاد کار ندارم به اینکه چقدر خوبه یا بده،کار ندارم به اینکه دوسش داری یا آیتم های مهم مرد زندگیت رو داره یا نه.بلکه این مهمه که آیا اصلا به این مرد نیاز داری؟
یه بار بشین به خودت بگو "آیا من در حال حاظر به یک مرد نیاز دارم تا سرپناهم باشه و این صحبتا؟ آیا الآن موقعش هست؟"


نمیدونم تو این خط ها بودی یا نه امیدوارم نبوده باشی،ولی وقتی یک نفر دوستت باشه،قشنگ تفاوتش رو میفهمی با وقتیکه به یک نفر نیاز داری و منتظری فقط صداشو بشنوی.این 2تا واقعا فرق دارن کساییکه بودن تو این مسائل ازشون بپرسی قشنگ تفاوت این 2تا رو متوجهن.
خیلی قشنگه که هر دوتاش باشه! ولی خیلی بده که فقط یکیش باشه.یک نفر رو دوست داشته باشی حالا بخاطر موقعیت و یا حتی چهره یا حتی رفتارش،ولی اصلا بهش هیچ احتیاج عاطفی نداری،هیچ احتیاج مالی نداری،هیچ احتیاج امنیت از اون نداری،یا برعکسش.این بده.


من که واسه خودم قانون گذاشتم مثلا اگر احساس کردم که دیگه تاب تنهایی زندگی کردن رو ندارم یا دیگه توانایی خود خوری و مشکلات رو تو خودم بریزم،نداشتم،یا وقتی احساس کردم واقعا الآن نیاز دارم که کسی بهم محبت کنه،تا اون موقع دنبال هیچکسی نرم و الکی پلکی کسیو دوست (اونطوری) نداشته باشم.


این نظر منه،ببخشید طولانی شد :) خداوکیلی من خیلی کم حرفم عجیبه تو فروما و پستا و کامنتا،زیاد میتایپم.دهنم عقده ای شده از انگشتام میحرفه :D
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امیدوارم از شوخی های پست قبلیم ناراحت نشی :)

منظورم از اون حس نیاز ، با دوست داشتن فرق داره

ببین بنظرم حس دوست داشتن خیلی فرق داره با اینکه بتونی برای یک نفر سنگ تمام بزاری و فداکاری کنی،و این 2تا با حس نیاز داشتن به یک نفر فرق دارن.مجموعه ای از این احساسات کنار هم میشن "عشق"

یعنی وقتی کسی میاد کار ندارم به اینکه چقدر خوبه یا بده،کار ندارم به اینکه دوسش داری یا آیتم های مهم مرد زندگیت رو داره یا نه.بلکه این مهمه که آیا اصلا به این مرد نیاز داری؟
یه بار بشین به خودت بگو "آیا من در حال حاظر به یک مرد نیاز دارم تا سرپناهم باشه و این صحبتا؟ آیا الآن موقعش هست؟"


نمیدونم تو این خط ها بودی یا نه امیدوارم نبوده باشی،ولی وقتی یک نفر دوستت باشه،قشنگ تفاوتش رو میفهمی با وقتیکه به یک نفر نیاز داری و منتظری فقط صداشو بشنوی.این 2تا واقعا فرق دارن کساییکه بودن تو این مسائل ازشون بپرسی قشنگ تفاوت این 2تا رو متوجهن.
خیلی قشنگه که هر دوتاش باشه! ولی خیلی بده که فقط یکیش باشه.یک نفر رو دوست داشته باشی حالا بخاطر موقعیت و یا حتی چهره یا حتی رفتارش،ولی اصلا بهش هیچ احتیاج عاطفی نداری،هیچ احتیاج مالی نداری،هیچ احتیاج امنیت از اون نداری،یا برعکسش.این بده.


من که واسه خودم قانون گذاشتم مثلا اگر احساس کردم که دیگه تاب تنهایی زندگی کردن رو ندارم یا دیگه توانایی خود خوری و مشکلات رو تو خودم بریزم،نداشتم،یا وقتی احساس کردم واقعا الآن نیاز دارم که کسی بهم محبت کنه،تا اون موقع دنبال هیچکسی نرم و الکی پلکی کسیو دوست (اونطوری) نداشته باشم.


این نظر منه،ببخشید طولانی شد :) خداوکیلی من خیلی کم حرفم عجیبه تو فروما و پستا و کامنتا،زیاد میتایپم.دهنم عقده ای شده از انگشتام میحرفه :D


نه .. خواهش میکنم. فقط اون مورد اخر بود که منم توضیح دادم .. :)

متوجه منظورتون هستم ..
منم نمیخوام ب خاطر پول یا .. با کسی باهاش ازدواج کنم اولاً که همچین ادمی نیستم دوماً تحملش سخته .. اما اگه خود طرف ب دلم بشینه و ببینم که میتونم بهش علاقه مند بشم، اونوقت جریان فرق داره! اونوقت میدونم که تا اخرش میتونم باهاش بمونم .. به شرطی که با من مثل خودم با صداقت باشه! این خیلی مهمه!

قانونتون جالبه!

خواهش میکنم .. من ممنونم که وقت گذاشتین برای سؤالم :)
جالبه .. :D

تشکرام تموم شده ببخشید نتونستم تشکر کنم .. :gol:
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدونم .. عجله نمیکنم ..
اما خوب نمیشه که هی موقعیتا رو از دست بدم .. تا حالا هم کلی خواستگار رو رد کردیم .. البته خب قبلنا به خاطر درس بود و اینکه سنم کوچیک بود ..

چرا ردشون میکنی؟
بنظرم ادم خوب از صد کیلومتری مشخصه که خوبه، البته خوب بودن به تنهایی کافی نیست، باید طرف باحال هم باشه. اینه که به دخترا حق میدم خواستگاراشونو رد کنند، چون خیلی از خواستگارا خوب هستند یعنی شفل خوب دارن، اخلاقشون خوبه، کلا شرایطشون خوبه ولی خب باحال نیستن
بعضیا سعی میکنن ادای ادمای باحال رو در بیارن که بعد از یه مدت گندش درمیاد
تا جاییکه میتونی صبر کن و تا وقتی کسی واقعا ازش خوشت اومده رو انتخاب کن. بقول بزرگی قبل از ازدواج چشمات رو خوب باز کن بعدش چشمات رو ببند
 

mahboobeh

عضو جدید
سلام دوستان

میشه منو راهنمایی کنین؟ مخصوصاً متأهلا ..

من 23 سالمه و هر وقت که خواستگار میاد با خودم میگم زوده هنوز! هیچ کس هم ب دلم نمیشینه به کسی نمیتونم دل ببندم .. از طرفیم خانوادم ناراحت میشن از اینکه کسی رو نمیپسندمو رد میکنم .. البته بیشترشونم موقعیتشون خوبه .. من نه اینکه اماده نباشم اما خب میدونین الان زندگیم ن ی روالی داره که خب بعد ازدواج روال زندگی عوض میشه و این برای من سخته .. خیلی زمان میخواد تا عادت کنم .. و البته از اینم میترسم که از انتخابم پشیمون بشم و نتونم تحمل کنم .. شایدم دیدی دل بستم خب هر احتمالی هست ..
اونایی که ازدواج کردن چطور ازدواج کردن بیان و راهنماییم کنن.. ممنونم.

میدونم .. عجله نمیکنم ..
اما خوب نمیشه که هی موقعیتا رو از دست بدم .. تا حالا هم کلی خواستگار رو رد کردیم .. البته خب قبلنا به خاطر درس بود و اینکه سنم کوچیک بود ..

سلام عزیزم.

ببین خانومی.. اقا M.A777 خیلی قشنگ توضیح دادن.
خواستم بیام تو پیجت برات توضیح بدم دیدم بسته ست.. پس همینجا مختصر برات میگم.

ببین من 25 سالمه.. خیلی قشنگ حسایی که میگیو درک میکنم.. خیلی خیلی خوب.. تمام این ترستو از طرف مقابلت.. از اینکه دنیات تغییر میکنه.. از اینکه طول میکشه تا به دنیای دیگه عادت کنی و بقیه چیزا..
اینارو قشنگ درک میکنم.
من خودم تا اونور سال همین حسو داشتم.. اما الان با وجود اینکه چندماه گذشته ولی خیلی عوض شدم. واقعا دیدم تغییر کرده... حالا دیگه به خواستگارام با اون دید شکوار قبلم نگاه نمیکنم.
از بعدش از دنیای اونور نمیترسم.
میدونی چرا؟؟

اینا همش بخاطر اینه که قبلا من همون دنیای الان خودمو دوست داشتم.. هر چیم از خوبیای اونور میگفتن من گوش نمیکردم.. ینی بهتره بگم درکش نمیکردم.
اینم یه مدل بلوغه.. وقتی زمانش برسه اون حس نیاز درت به وجود میاد.. پس اصلا نگرانش نباش.
یکی زودتره. یکی دیرتر... وقتی به بلوغش میرسی دیگه از اونور نمیترسی.. شاید بر حسب تصادف یه سری اتفاقات خیلی ساده تو یهو متوجه این حست بشی.

اول از همه خودتو خوب بشناس.. زندگیه مشترک خیلی مسئولیت داره.. بیشتر از خودت به طرف مقابلت فک کن.. به نیاز هاش.. به مسئولیتی که در قبال داری.. اینطوری متوجه میشی الان وقتش هست یا نه.

نمیدونم خوب گفتم یا نه.. ولی چون عین خودم بودی خواستم حس الانمو بگم.
ایشالا موفق و خوشبخت باشی خانوم گل. :smile:
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چرا ردشون میکنی؟
بنظرم ادم خوب از صد کیلومتری مشخصه که خوبه، البته خوب بودن به تنهایی کافی نیست، باید طرف باحال هم باشه. اینه که به دخترا حق میدم خواستگاراشونو رد کنند، چون خیلی از خواستگارا خوب هستند یعنی شفل خوب دارن، اخلاقشون خوبه، کلا شرایطشون خوبه ولی خب باحال نیستن
بعضیا سعی میکنن ادای ادمای باحال رو در بیارن که بعد از یه مدت گندش درمیاد
تا جاییکه میتونی صبر کن و تا وقتی کسی واقعا ازش خوشت اومده رو انتخاب کن. بقول بزرگی قبل از ازدواج چشمات رو خوب باز کن بعدش چشمات رو ببند
خب ب دلم نمیشینه .. منظورم اینکه لااقل تو وهله اول بدونم که میتونم تحملش کنم .. که اونم میبینم نه هیچکس اونطوری نیست .

خیلی ممکنه خوب باشن اما تو نتونی اونو ب عنوان همسر آیندت ببینیو حس خاصی نداشته باشی بهش.
خب باحال بودن باید تو ذات آدم باشه .. اکتسابی نیستش که .. تازه اونایی هم که بخوان ادای باحالا رو دربیارن جواب معکوس میده مسلماً ..
اما خب من نمیگم که طرف باید حتما باحال باشه تا ب دلم بشینه .. نمیگم نباشه اما خب شرط لازم هم نیست.

اوهوم موافقم ..
ممنونم که وقت گذاشتین برای سؤالم. :gol:
 
آخرین ویرایش:

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام عزیزم.

ببین خانومی.. اقا M.A777 خیلی قشنگ توضیح دادن.
خواستم بیام تو پیجت برات توضیح بدم دیدم بسته ست.. پس همینجا مختصر برات میگم.

ببین من 25 سالمه.. خیلی قشنگ حسایی که میگیو درک میکنم.. خیلی خیلی خوب.. تمام این ترستو از طرف مقابلت.. از اینکه دنیات تغییر میکنه.. از اینکه طول میکشه تا به دنیای دیگه عادت کنی و بقیه چیزا..
اینارو قشنگ درک میکنم.
من خودم تا اونور سال همین حسو داشتم.. اما الان با وجود اینکه چندماه گذشته ولی خیلی عوض شدم. واقعا دیدم تغییر کرده... حالا دیگه به خواستگارام با اون دید شکوار قبلم نگاه نمیکنم.
از بعدش از دنیای اونور نمیترسم.
میدونی چرا؟؟

اینا همش بخاطر اینه که قبلا من همون دنیای الان خودمو دوست داشتم.. هر چیم از خوبیای اونور میگفتن من گوش نمیکردم.. ینی بهتره بگم درکش نمیکردم.
اینم یه مدل بلوغه.. وقتی زمانش برسه اون حس نیاز درت به وجود میاد.. پس اصلا نگرانش نباش.
یکی زودتره. یکی دیرتر... وقتی به بلوغش میرسی دیگه از اونور نمیترسی.. شاید بر حسب تصادف یه سری اتفاقات خیلی ساده تو یهو متوجه این حست بشی.

اول از همه خودتو خوب بشناس.. زندگیه مشترک خیلی مسئولیت داره.. بیشتر از خودت به طرف مقابلت فک کن.. به نیاز هاش.. به مسئولیتی که در قبال داری.. اینطوری متوجه میشی الان وقتش هست یا نه.

نمیدونم خوب گفتم یا نه.. ولی چون عین خودم بودی خواستم حس الانمو بگم.
ایشالا موفق و خوشبخت باشی خانوم گل. :smile:


خوشحالم که منو درک میکنی :)
الان شما متأهل نیستی که ؟
با بالا رفتن سنت خود ب خود طرز فکرت نسبت ب ازدواج عوض شد؟؟ (منظورم این نیست ک سنت بالاستا:redface: خب خودمم طرز فکرم نسبت ب زمانی که 20 سالم بود برا بعضی مسائل فرق کرده .. )

حرفات منطقیه .. ممنونم از راهنماییت ..
مرسی عزیزم .. همچنین :redface:
 
آخرین ویرایش:

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوشحالم که منو درک میکنی :)
الان شما متأهل نیستی که ؟
با بالا رفتن سنت خود ب خود طرز فکرت نسبت ب ازدواج عوض شد؟؟ (منظورم این نیست ک سنت بالاستا:redface: خب خودمم طرز فکرم نسبت ب زمانی که 20 سالم بود برا بعضی مسائل فرق کرده .. )

حرفات منطقیه .. ممنونم از راهنماییت ..
مرسی عزیزم .. همچنین :redface:

گذر زمان نگاه رو عوض میکنه !به نظر من صرف رد شدن زمان و رفتن خواستگار خوب نباید کسیو قبول کرد!باید به این نتیجه برسی که به اون بلوغ رسیدی!به یک حدی باید برسی که خدای نکرده در حق کسی ظلمی رو مرتکب نشی:D
حرفای محبوبه خوب بود!:smile:
البته گذر زمان واگه اهل تفکر هم باشی که قطعا هستی خیلی میتونه موثر باشه!وقتی به بلوف فکری راجع بهش میرسی خودبه خود درست میشه!
واقع بینانه نگاه کن!ایشالا که انتخاب خوبی بکنی و خوشبخت باشی عزیزم:redface:
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گذر زمان نگاه رو عوض میکنه !به نظر من صرف رد شدن زمان و رفتن خواستگار خوب نباید کسیو قبول کرد!باید به این نتیجه برسی که به اون بلوغ رسیدی!به یک حدی باید برسی که خدای نکرده در حق کسی ظلمی رو مرتکب نشی:D
حرفای محبوبه خوب بود!:smile:
البته گذر زمان واگه اهل تفکر هم باشی که قطعا هستی خیلی میتونه موثر باشه!وقتی به بلوف فکری راجع بهش میرسی خودبه خود درست میشه!
واقع بینانه نگاه کن!ایشالا که انتخاب خوبی بکنی و خوشبخت باشی عزیزم:redface:


مرسی عزیزم
متوجهم چی میگی .. :smile:
اتفاقاً ب اون جمله قرمزت خیلی فکر میکنم .. :smile:

حتما :)
مرسی همچنین گلم .. :redface:
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
چرا ردشون میکنی؟
بنظرم ادم خوب از صد کیلومتری مشخصه که خوبه، البته خوب بودن به تنهایی کافی نیست، باید طرف باحال هم باشه. اینه که به دخترا حق میدم خواستگاراشونو رد کنند، چون خیلی از خواستگارا خوب هستند یعنی شفل خوب دارن، اخلاقشون خوبه، کلا شرایطشون خوبه ولی خب باحال نیستن
بعضیا سعی میکنن ادای ادمای باحال رو در بیارن که بعد از یه مدت گندش درمیاد
تا جاییکه میتونی صبر کن و تا وقتی کسی واقعا ازش خوشت اومده رو انتخاب کن. بقول بزرگی قبل از ازدواج چشمات رو خوب باز کن بعدش چشمات رو ببند


بعضی از پسرا هفت خطن.نه باحال.

نمیخوام بگم همه.ولی اینکه یه سری پسرا که بلدن با چرب زبونی یا بعضا قاطیه یه سری دروغ دخترا رو جذب کنن، دال بر باحالیشون نیست.

بله پسری که وقتشو صرف درس یا کار کرده و هیچوقت دوست دختر نداشته، معلومه که در بدو امر شاید یه سری مهارت های ارتباطی رو نداشته باشه.اما این به این معنا نیست که

باحال نیست یا نمیتونه همسر خوبی باشه.چون هم دختر و هم پسر به مرور زمان خیلی چیزا رو میتونن یاد بگیرن.چیزی که مهمه اینه که طرف از نظر فکری و شخصیتی سالم باشه.در اصطلاح شیشه خورده نداشته باشه.به نظر من پسرایی که قبل از ازدواج تجربه خیلی چیزا رو دارن و به ظاهر هم شاید از همون جلسه اول آشنایی خیلی بخوان باحال به نظر برسن،خطرناکترن.
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی از پسرا هفت خطن.نه باحال.

نمیخوام بگم همه.ولی اینکه یه سری پسرا که بلدن با چرب زبونی یا بعضا قاطیه یه سری دروغ دخترا رو جذب کنن، دال بر باحالیشون نیست.

بله پسری که وقتشو صرف درس یا کار کرده و هیچوقت دوست دختر نداشته، معلومه که در بدو امر شاید یه سری مهارت های ارتباطی رو نداشته باشه.اما این به این معنا نیست که

باحال نیست یا نمیتونه همسر خوبی باشه.چون هم دختر و هم پسر به مرور زمان خیلی چیزا رو میتونن یاد بگیرن.چیزی که مهمه اینه که طرف از نظر فکری و شخصیتی سالم باشه.در اصطلاح شیشه خورده نداشته باشه.به نظر من پسرایی که قبل از ازدواج تجربه خیلی چیزا رو دارن و به ظاهر هم شاید از همون جلسه اول آشنایی خیلی بخوان باحال به نظر برسن،خطرناکترن.

نخیر اینطور نیست، باحالی هم بصورت ذاتی و هم از دل خانواده به فرد تزریق میشه. کسی که تو یه محیط پرتنش و خفقان بزرگ شده، کسی که هیچکی تو خونه، مدرسه یا محل کار، آدم حسابش نمیکرده یا مثلا کسی که پخمه باشه، باحال نیست دیگه. چه ربطی به هفت خط بودن داره؟
 
آخرین ویرایش:

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
نخیر اینطور نیست، باحالی هم بصورت ذاتی و هم از دل خانواده به فرد تزریق میشه. کسی که تو یه محیط پرتنش و خفقان بزرگ شده، کسی که هیچکی تو خونه، مدرسه یا محل کار، آدم حسابش نمیکرده یا مثلا کسی که پخمه باشه، باحال نیست دیگه. چه ربطی به هفت خط بودن داره؟

اینی که شما میگین که کاملا درسته.من منظورم افراد فریبکار بود.چون متاسفانه ممکنه دختر تصور کنه که از همون روز اول آشنایی اون پسر باید برخورد خیلی گرم و صمیمانه داشته باشه.در صورتی که شاید طرف خجالتی باشه.شاید خیلی بیان آنچنانی نداشته باشه.شاید اصلا استرس داره، نمیتونه از همون اول خیلی عالی ظاهر شه و ....خواستم بگم بخاطر این مسایل حاشیه ای، از اصل طرف غافل نشیم.اصل خیلی مهمتر از این حرفاست.وگرنه تفاوت های شخصیتی همیشه هست.به قول پدرم میگه من بعد این همه سال زندگی با مادرت، هنوز در یه سری زمینه ها باهاش اختلاف نظر دارم، اونوقت چجوری یه سری جوونا میخوان با همسرشون 100% در همه زمینه ها تفاهم داشته باشن و مثه هم فکر کنن.

وگرنه این نکته ای که شما اشاره کردین(به جز استثنائات که شاید در 100 تا یکی پیدا شه و واقعا در خونوادش متمایز باشه)، اکثریت آدما اعتماد به نفس و موفقیتشون رو مرهون خونوادشونن.الگوشون، سبک زندگیشون، ارتباطات و فرهنگی که دارن، نشات گرفته از خونوادشونه.حداقل 50% یک انتخاب درست در ازدواج خونواده هان.

شاید بهتر باشه اینجوری بگم؛یک خونواده با فهم و شعور همسر، میتونن باعث ثبات و پیشرفت زندگیه بچشون شن، در مقابل خدای نکرده یه خونواده فهم پایین باعث حرفای خاله زنکیو اختلافو دامن زدن به مشکلاتو از هم پاشیدن زندگیه بچشون میشن.
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینی که شما میگین که کاملا درسته.من منظورم افراد فریبکار بود.چون متاسفانه ممکنه دختر تصور کنه که از همون روز اول آشنایی اون پسر باید برخورد خیلی گرم و صمیمانه داشته باشه.در صورتی که شاید طرف خجالتی باشه.شاید خیلی بیان آنچنانی نداشته باشه.شاید اصلا استرس داره، نمیتونه از همون اول خیلی عالی ظاهر شه و ....خواستم بگم بخاطر این مسایل حاشیه ای، از اصل طرف غافل نشیم.اصل خیلی مهمتر از این حرفاست.وگرنه تفاوت های شخصیتی همیشه هست.به قول پدرم میگه من بعد این همه سال زندگی با مادرت، هنوز در یه سری زمینه ها باهاش اختلاف نظر دارم، اونوقت چجوری یه سری جوونا میخوان با همسرشون 100% در همه زمینه ها تفاهم داشته باشن و مثه هم فکر کنن.

وگرنه این نکته ای که شما اشاره کردین(به جز استثنائات که شاید در 100 تا یکی پیدا شه و واقعا در خونوادش متمایز باشه)، اکثریت آدما اعتماد به نفس و موفقیتشون رو مرهون خونوادشونن.الگوشون، سبک زندگیشون، ارتباطات و فرهنگی که دارن، نشات گرفته از خونوادشونه.حداقل 50% یک انتخاب درست در ازدواج خونواده هان.

شاید بهتر باشه اینجوری بگم؛یک خونواده با فهم و شعور همسر، میتونن باعث ثبات و پیشرفت زندگیه بچشون شن، در مقابل خدای نکرده یه خونواده فهم پایین باعث حرفای خاله زنکیو اختلافو دامن زدن به مشکلاتو از هم پاشیدن زندگیه بچشون میشن.

من که از تفاهم و اینا حرف نزدم، گفتم باحال باشه. یه آدم باحال هم ممکنه خجالت بکشه، ممکنه به تته پته بیوفته و ...

منظورم از باحال یعنی آدمی که شاد و بشاش و پر انرژی باشه، عصبی نباشه، خشک نباشه، دقیق باشه، سرمسائل مختلف استرس به همسرش وارد نکنه، جو خونه و رابطه رو گرم و شاد نگه داره، اهل سازش باشه، اهل گفت و گو باشه، با عرضه باشه، اهل کار باشه، یه سری علایق داشته باشه، یه سری افکار داشته باشه و ...
 

zeynab_ghhh

کاربر بیش فعال
من که از تفاهم و اینا حرف نزدم، گفتم باحال باشه. یه آدم باحال هم ممکنه خجالت بکشه، ممکنه به تته پته بیوفته و ...

منظورم از باحال یعنی آدمی که شاد و بشاش و پر انرژی باشه، عصبی نباشه، خشک نباشه، دقیق باشه، سرمسائل مختلف استرس به همسرش وارد نکنه، جو خونه و رابطه رو گرم و شاد نگه داره، اهل سازش باشه، اهل گفت و گو باشه، با عرضه باشه، اهل کار باشه، یه سری علایق داشته باشه، یه سری افکار داشته باشه و ...

پس باید میگفتین همه چی تموم باشه...این یعنی باحال.

همچین موردی با همه این ویژگی های متعالی رو سفارش هم بدیم، نمیتونن بسازن.کدوم دختر یا پسری 100% همه این ویژگی ها رو داره؟
 

Similar threads

بالا