كوي دوست

R-ALI

عضو جدید
پرستو

ستاره گم شد و خورشید سر زد
پرستویی به بام خانه پر زد
در آن صبحم صفای آرزویی
شب اندیشه را رنگ سحر زد
پرستو باشیم و از دام این خاک
گشایم پر به سوی بام افلاک
ز چشم انداز بی پایان گردون
در آویزم به دنیایی طربناک
پرستو باشم و از بام هستی
بخوانم نغمه های شوق و مستی
سرودی سر کنم با خاطری شاد
سرود عشق و ‌آزادی پرستی
پرستو باشم از بامی به بامی
صفای صبح را گویم سلامی
بهاران را برم هر جا نویدی
جوانان را دهم هر سو پیامی
تو هم روزی اگر پرسی ز حالم
لب بامت ز حال دل بنالم
وگر پروا کنم بر من نگیری
که می ترسم زنی سنگی به بالم
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دو عالم شد ز یاد آن سمن سیما فراموشم
به خاطر آنچه می‌گردید، شد یکجا فراموشم

نمی‌گردد ز خاطر محو، چون مصرع بلند افتد
شدم خاک و نشد آن قامت رعنا فراموشم

چه فارغبال می‌گشتم درین عالم، اگر می‌شد
غم امروز چون اندیشه‌ی فردا فراموشم

ز چشم آن کس که دور افتاد، گردد از فراموشان
من از خواری، به پیش چشم، از دلها فراموشم

سپند او شدم تا از خودی آسان برون آیم
ندانستم شود برخاستن از جا فراموشم

ز من یک ذره تا در سنگ باشد چون شرر باقی
نخواهد شد هوای عالم بالا فراموشم

نه از منزل، نه از ره، نه ز همراهان خبر دارم
من آن کورم که رهبر کرده در صحرا فراموشم

به استغنا توان خون در جگر کردن نکویان را
ولی از دیدنش می گردد استغنا فراموشم

نیم من دانه‌ای صائب بساط آفرینش را
که در خاک فراموشان کند دنیا فراموشم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد دریــــن دیــــر خراب آبــــادم

حافظ

من همان اشرف ِ مخلوقاتم
که در این وادیِ غربت
سرگردانم!
من همان مرغک ِ باغ ِ ملکوتم
که دراین عالم ِ خاکی
سرگردانم!
قفسم دلهره و تشویش است.
کوله بارم خالی ست.
نَفَسم آه ِ ندامت دارد.
من همان اشرف ِ مخلوقاتم!
......................................
نام ِ من " انسان" است
من همانم که ملائک
روزِ خلقت
سجده ام می کردند!
من در آن وادیِ برتر بودم
من " بهشتی" بودم ...
... ولی اکنون
من دراین تبعیدگاه
و ملائک، آزاد.
من همان اشرف ِ مخلوقاتم!
.....................................
پدرم " آدم " بود
مادرم هم " حوّا "
مادرم سیب ِ خیانت بلعید ...
... همه تبعید شدند
ما در این تبعیدگاه
و ملائک، آزاد!

من دراین وادیِ غربت
سرگردانم
من همان اشرف ِ مخلوقاتم!

امیر آروین


 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد دریــــن دیــــر خراب آبــــادم

حافظ

من همان اشرف ِ مخلوقاتم
که در این وادیِ غربت
سرگردانم!
من همان مرغک ِ باغ ِ ملکوتم
که دراین عالم ِ خاکی
سرگردانم!
قفسم دلهره و تشویش است.
کوله بارم خالی ست.
نَفَسم آه ِ ندامت دارد.
من همان اشرف ِ مخلوقاتم!
......................................
نام ِ من " انسان" است
من همانم که ملائک
روزِ خلقت
سجده ام می کردند!
من در آن وادیِ برتر بودم
من " بهشتی" بودم ...
... ولی اکنون
من دراین تبعیدگاه
و ملائک، آزاد.
من همان اشرف ِ مخلوقاتم!
.....................................
پدرم " آدم " بود
مادرم هم " حوّا "
مادرم سیب ِ خیانت بلعید ...
... همه تبعید شدند
ما در این تبعیدگاه
و ملائک، آزاد!

من دراین وادیِ غربت
سرگردانم
من همان اشرف ِ مخلوقاتم!
امیر آروین
سلام
پیداتون کردم
من بازم فال حافظ می خوام:redface:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام
پیداتون کردم
من بازم فال حافظ می خوام:redface:
سلام نگار
مگه گم شده بودم ببخشید چند شب پیش دیدم اومده بودید ولی مشکل سیستم داشتم نتونستم جواب بدم
من در خدمت هستم نیت کنید حتما میگیرم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سهراب نامه

به سراغ ِ تو اگر می آیم
می دانم
پشت ِ هیچستانی ...
... پشت ِ یک آبادی
که در آن سایه ی نارونی
تا ابدیت جاری است ...
... من در این آبادی
پی ِ یک سهرابم!
پی ِ یک وسعت ِ بی واژه
که بگوید : سهراب
................................................
من در این لحظه ی پاک و ابدی
که میان ِ من و این دریاچه
قدمی فاصله است
می نشینم لب ِ آب
تا بپرسم از باد
خانه ی دوست کجاست؟
و در این دریاچه :
موجهایی چه لطیف!
انعکاسی چه قشنگ!
... دخترانی لب آب
آب را گل نکنیم :
روی زیبا دَه برابر شده است!
..................................................
من در این آبادی
می روم تا سرِ کوه
می دوم تا ته ِ دشت ...
... شاید از کوچه ی هجرت که گذشتم
بعد از آن کوچه که از پشت ِ بلوغ
سر به در می آرد
پشت ِ آن هیچستان
بعد از آن کاج ِ بلند
به سرِ تپّه ی معراج ِ شقایق بروم
و در آن تنهایی
در صمیمیت ِ سیّال فضا
دو قدم مانده به گُل
نرم وآهسته صدایش بزنم
مبادا که ترک بردارد
چینی ِ نازک ِ تنهایی او ...
... و بگویم :
آری آری ... سهراب!
تا شقایق هست
زندگی خواهم کرد
زندگی خواهم کرد.

امیر اروین
 
  • Like
واکنش ها: floe

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:gol::gol:
سلام نگار
مگه گم شده بودم ببخشید چند شب پیش دیدم اومده بودید ولی مشکل سیستم داشتم نتونستم جواب بدم
من در خدمت هستم نیت کنید حتما میگیرم
نه
همین جوری گفتم
ممنونننننن
من نیت کردم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
که کشم رخت بمیخانه و خوش بنشینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان پاک دلی بگزینم
جز صراحی وکتابم نبود یار و ندیم
تا حریفان دغا را بجهان کم بینم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گردهد دست که دامن زجهان درچینم
این هم فال شما نگار امیدوارم که خیر باشه
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا قبله‌ی ابروی تو ای یار کج است
محراب دل و قبله‌ی احرار کج است
:gol::gol::gol::gol::gol:
ما جانب قبله‌ی دگر رو نکنیم
آن قبله مراست گر چه بسیار کج است
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام داش محسن :gol:
برای منم فال میگیری
نیت هم کردم.
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زدر درآو شبستان ما منور کن
هوای مجلس رو حانیان معطر کن
اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز
پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن
بچشم و ایروی جانان سپرده ام ای جان
بیا بیا و تما شای طاق منظر کن
اینم خدمت ساسان عزیز
 
  • Like
واکنش ها: floe

R-ALI

عضو جدید
زمزمه ای در بهار
دو شاخه نرگست ای یار دلبند
چه خوش عطری درین ایوان پراکند
اگر صد گونه غم داری چو نرگس
به روی زندگی لبخند لبخند
گل نارنج و تنگ آب و ماهی
صفای آسمان صبحگاهی
بیا تا عیدی از حافظ بگیریم
که از او می ستانی هر چه خواهی
سحر دیدم درخت ارغوانی
کشیده سر به بام خسته جانی
بهارت خوش که فکر دیگرانی
سری از بوی گلها مست داری
کتاب و ساغری در دست داری
دلی را هم اگر خشنود کردی
به گیتی هرچه شادی هست داری
چمن دلکش زمین خرم هوا تر
نشستن پای گندم زار خوشتر
امید تازه را دریاب و دریاب
غم دیرینه را بگذار و بگذر
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هوا چکیده‌ی نورست در شب مهتاب
ستاره خنده‌ی حورست در شب مهتاب
سپهر جام بلوری است پر می روشن
زمین قلمرو نورست در شب مهتاب
زمین زخنده‌ی لبریز مه نمکدانی است
زمانه بر سر شورست در شب مهتاب
رسان به دامن صحرای بیخودی خود را
که خانه دیده‌ی مورست در شب مهتاب
بغیر باده‌ی روشن، نظر به هر چه کنی
غبار چشم شعورست در شب مهتاب
براق راهروان است روشنایی راه
سفر ز خویش ضرورست در شب مهتاب
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
برای چشم خاموشت بمیرم
کنار چشمه نوشت بمیرم
نمی خواهم در آغوشت بگیرم
که می خواهم در آغوشت بمیرم
 

X_shadow

عضو جدید
سلام محسن جان!!خوبی؟؟ببین اسپمرهای معروف و زبده اومدن توی تاپیکت!!ما رو از پنجره بندازی بیرون از در میایم!!از در بندازی از دوباره از در میایم!از سقف بندازی بیرون از در میایم!!خلاصه چشمت به در باشه که ما می آییییییییییییم
سلام آرامش خانوم...شما احیانا اهوازی نیستید؟:biggrin:
آخه خیلی می جوشید و خونگرم هستید...
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
لحظه ديدار نزديك است .
باز من ديوانه ام، مستم .
باز مي لرزد، دلم، دستم .
باز گويي در جهان ديگري هستم .
هاي ! نخراشي به غفلت گونه ام را، تيغ !
هاي ! نپريشي صفاي زلفم را، دست!
آبرويم را نريزي، دل !
- اي نخورده مست -
لحظه ديدار نزديك است .


اخوان ثالث....
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تو بارون كه رفتي شبم زير و رو شد
يه بغض شكسته رفيق گلوم شد
تو بارون كه رفتي
دل باغچه پژمرد
تمام وجودم توي آينه خط خورد
هنوز وقتي بارون تو كوچه ميباره
دلم غصه داره دلم بيقراره
نه شب عاشقانه است نه رويا قشنگه
دلم بي تو خونه دلم بي تو تنگه

يه شب زير بارون كه چشمم به راهه
ميبينم كه كوچه پره نور ماهه
تو ماه مني كه تو بارون رسيدي
اميد مني تو شب نا اميدي


 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خودم بارونو دوت دارم ولی این شعر به نظرم زیبا اومد...

باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسی های
شبانه
می خورد بر مرد تنها
می چکد بر فرش خانه
باز می آید صدای چک چک غم
باز ماتم
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی دانم ، نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست
نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست
نمی فهمم
کجای اشک یک بابا
که سقفی از گِل و آهن به زور چکمه باران
به روی همسرو پروانه های مرده اش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد
نمی دانم
نمی دانم چرا مردم نمی دانند
که باران عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست
کجای مرگ ما زیباست
نمی فهمم
یاد آرم روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مرد
کودکی ده ساله بودم
می دویدم زیر باران ، از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می داد
فقط من بودم و باران و گِل های خیابان بود
نمی دانم
کجــــای این لجـــــن زیباست
بشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردا
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالا دست
و آن باران که عشق دارد فقط جاریست برای عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد
خدا هم خوب می داند
که این عدل زمینی ، عدل کم دارد

 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان خوبين شما بعد از مدتها اومدم اينجا كسي هست مارو تحويل بگيره؟؟؟
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام افشین جان
خوبی بابا تو خودت صابخونه ای کسی نمیخواد تحویلت بگیره قدمت سر چشم:gol:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تصورهای باطل نقش زد اینده ی ما را
به تصویری مجازی خط کشید آیینه ما را
رفاقت ها محبت ها چرا زیبا سرابی بود
گذشته لحظه های عشق ما اشفته خوابی بود
غرورم را لباست می کنم باز التماست میکنم تا وقت دیدار
دو چشمم فرش پایت می کنم جانم فدایت می کنم من را میازار من را میازار
برای خنده هایت بر من و بر اشک خونینم دلم تنگه
برای سر نهادنهای تو بر گوش و بالینم دلم تنگه
برای با تو بودن ها دلم تنگه نفس با تو کشیدن ها دلم تنگه

تصورهای باطل نقش زد اینده ی ما را
به تصویری مجازی خط کشید آیینه ما را
رفاقت ها محبت ها چرا زیبا سرابی بود
گذشته لحظه های عشق ما اشفته خوابی بود
غرورم را لباست می کنم باز التماست میکنم تا وقت دیدار
دو چشمم فرش پایت می کنم جانم فدایت می کنم من را میازار من را میازار

شکستن های قلب پر غرورم تحمل کردن کوه صبورم
شمردن های تکرار شب و روز غم شب تلخی و تنهایی روز
برای آن دو چشم کهربایی که آتش زد مرا با بی وفایی
برای بوسه ی هنگام دیدار وداع تلخمان با چشم غم دار
شکسته قلب من بشکستی و از من نپرسیدی
دم سوزنده آهم دیدی و هرگز نترسیدی
هنوزم آسمانم را فقط تنها تو خورشیدی
کشانیدی به ویرانی مرا از هم تو پاشیدی
غرورم را لباست می کنم باز التماست میکنم تا وقت دیدار
دو چشمم فرش پایت می کنم جانم فدایت می کنم من را میازار من را میازار
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
روبروم بود بغض تو گلوم بود اگه مي گفتم تموم بود
رفت و رفتم هيچي نگفتم فقط از دلم شنفتم
كه خودش بود نيمه ي پنهون فرصت گفتنيا كه رفت آسون
خود من بود من من بود وصله ي جور دل و پاره ي تن بود
بشكنه دستم ولي ناخواسته گلدونو شكستم
نتونستم بگمش يه عمره كه خالي و خستم
زبونم بند اومد و بخت بد و هر چي كه بودش،دست به دست داد
كه نتونم و نتونم و نگم سينمو به نفس نفس داد
همه چي جور شد كه ناجور بشه،من هيچ جور نتونم بگمش
لرزيد دلم عاشق شدم ديوونه وار لال شد زبونم
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمي دونم چمه فقط مي دونم حالم خوب نيست حالم خرابه انگار يه بغض نشكسته داره قلبمو پاره پاره مي كنه انگار غريب افتادم تو اين دنيا انگار هيچ كس جز تو جز من انگار ... اي بابا اينكه دوستت دارم كافيه آره اينكه دوستت دارم كافيه

يه كاري كردي به قلبم كه بدونت حتي مردن
سخته حتي بي تو خوبم لذت از زندگي بردن
يه كاري كردي كه از ياد نميري حتي يه لحظه
درد عشقت كرده پيرم اما باور كن مي ارزه
ديدن تو گرچه از دور واسه من يه جور اميده
يه چيزي مثل يه جادو كه بهم رهايي ميده
اين مهمه كه مي دونم واسه من چقدر عزيزي
من كه جام عشقو دادم چه بنوشي چه بريزي
پيشكشت همه نفسهام نازنين،خوبه هميشه
نيمي از تنم شدي تو كه ازم جدا نميشه
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر سخته كه عشقت روبروت باشه نتوني هم صداش باشي
چقدر سخته كه يك دنيا بها باشي نتوني كه رها باشي
چقدر سخته
چقدر سخته كه باروني بشي هر شب نتوني آسمون باشي
چقدر سخته كه زندوني بموني بي در و ديوار نتوني هم زبون باشي
چقدر سخته
چه بدبخته قناري كه بخونه اما روياش حس بيرونه
چه بدبخته گلي كه مونده تو گلدون غمش يك قطره بارونه
چه بدبخته قناري كه بخونه اما روياش حس بيرونه
چقدر سخته كه چشمات رنگ غم باشه ولي ظاهر پر از خنده
چقدر سخته كه عشقت آسمون باشه ولي آسون بگن چنده
چقدر سخته كلامت ساده پرپر شه نتوني ناجي اش باشي
چقدر سخته كه رفتن راه آخر شه نتوني راهي اش باشي
چقدر سخته تو خونت عين مهمون شي بپوسي خسته ويرون شي
چقدر سخته دلت پر باشه ساكت شي ولي تو سينه داغون شي
چقدر سخته كه يك دنيا صدا باشي ولي از صحنه ي خوندن جدا باشي
چقدر سخته كه نزديك خدا باشي ولي غرق ادا باشي
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
منو تو آغوشت بگیر خدا می خوام بخوابم
آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم
منو تو آغوشت بگیر ، می خوام برات بخونم
روی زمین چه قدر بده ، می خوام پیشت بمونم
کی گفته باید بشکنم تا دستمو بگیری
خسته شدم از عمری غربت و غم و اسیری
کی گفته باید گریه ی شب هامو در بیاری
تا لحظه ای وقت شریفتو واسم بذاری
توی آغوش تو آرامش محضه
من رو با خودت ببر حتی یه لحظه
بغلم کن ، من رو بردار ، ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور

وقتی باید واسه ی رها شدن یه بی فروغ بود
واسه آرامش نسبی ، کلی حرف های دروغ بود
توی دنیا هر چیزی قیمتی داره حتی وجدان
اینارو هیچ جا ندیدم نه تو انجیل ، نه تو قرآن
وقتی دنیا همه حرف پوچ و مفته
صدای هق هقتو پس کی شنفته
تو که می گی پیشمی تا لحظه ی مرگ
این که می گن می شکنی ، رنجم می دی ، بگو کی گفته
توی آغوش تو دیگه تنها نیستم
هر نفس اسیر دست غم ها نیستم
دیگه عاشقانه تر از عاشقانه ام
واسه موندن دیگه با بهار بهانه ام
توی آغوش تو از درد خبری نیست
از دروغ و حرف های زرد اثری نیست
نمی بینی کسی از هراس نونش
جلوی حرف ناصواب بنده زبونش
توی آغوش تو آرامش محضه
منو با خودت ببر حتی یک لحظه
بغلم کن ، من رو بردار ، ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور
توی آغوش تو آرامش محضه
من رو با خودت ببر حتی یک لحظه
بغلم کن ، من رو بردار ، ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناودانها شر شر باران بی صبری است
آسمان بی حوصله ، حجم هوا ابری است
کفشهایی منتظر در چارچوب در
کوله باری مختصر لبریز بی صبری است
پشت شیشه می تپد پیشانی یک مرد
در تب دردی که مثل زندگی جبری است
و سرانگشتی به روی شیشه های مات
بار دیگر می نویسد : " خانه ام ابری است " ...

قیصر امین پور
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من

تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان

تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من

باز آ ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتم
چون لاله تنها ببین بر چهره داغ حسرتم
ای روی تو آیینه ام عشقت غم دیرینه ام
باز آ چو گل در این بهار سر را بنه بر سینه ام
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
مي خوام تورو كه باشي جون بدي تا نميرم
عزيز هم ترانه تو واژه ها اسيرم
مي خوام تورو كه باشي تو دم دم نفسهام
تو لحظه هاي دردم محكم بگيري دستام
مي خوام تورو كه باشي حتي اگه نباشم
حتي اگه تو رويا خيال رفته باشم
مي خوام تورو كه باشي گم بشي تو وجودم
حتي وقتي نبودي من عاشق تو بودم
از من بخوا كه باشم كم نيارم تو دستات
پرپر بشم تو حس خواب لطيف چشمات
از من بخوا كه باشم بودني رنگ موندن
حست كنم تو رگهام عين ترانه خوندن
از تو مي خوام كه باشي باشم و باشه ياور
تو لحظه هام بموني تا دم دماي آخر
از تو مي خوام كه باشي تا كه ترانه باشه
اگه يه روز بميرم اگه يه روز بميرم اگه يه روز بميرم
رو شونه ي تو باشه
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
حــامد عضویت در گروه دوست داران حافظ ادبیات 0
yanic بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟ ادبیات 3656

Similar threads

بالا