كوي دوست

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سر سبز ترین بهار تقدیمِ تو باد
آوایِ خوشِ هزار تقدیمِ تو باد
گویند که لحظه ایست روییدنِ گل
آن لحظه هزار بار ، تقدیمِ تو باد
"تقدیم به همۀ دوستانِ عزیزم"
 

* فریبا *

عضو جدید
کاربر ممتاز
1000 امین پستم تقدیم به شما ...
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
محسنی بهنام و معصوم دارن به من یاد میدن یه سر به پروفایلم بزن;)
بابا افشین خیلی کارت درسته
خب تو هم میشی استاد
استاد که 3تا بشه چی میشه:confused:


الهه اون تركي هم واسه قديما بود:D:D:Dولي دور از شوخي من كه زبانم تركي نيست فقط بلدم خوب نمي تونم حرف بزنم ولي مي فهمم و دست و پا شكسته حرف هم مي زنم البته قبلا بهتر بودم الان حرف زدنم ضعيف تر شده
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
حريصه خرمگس لابدان صبوره
هميشه خرمگس لابدان توره
پيله زر زن،دوشابه جا ديميره
اگر مجال بدي انگور به غوره

خرمگس حريص و عنكبوت صبوره
هميشه خرمگس در دام عنكبوته
زنبور بزرگ و زرد هميشه در شيره ي انگور ميميره
اگر فرصت بدي غوره انگور ميشه
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
کوچه ها

كوچه ها باريكن دكونا بسته ست
خونه ها تاريكن طاقاشكسته ست
ازصداافتاده تاروكمونچه
مرده مي برن كوچه به كوچه
نگا كن مرده ها به مرده نمي رن
حتي به شمع جون سپرده نمي رن
شكل فانوسين كه اگه خاموشه
واسه نفت نيست،هنوز،يه عالم نفت توشه
جماعت من ديگه حوصله ندارم
به خوب اميدوازبد گله ندارم
گرچه از ديگرون فاصله ندارم
كاري باكاراين قافله ندارم
كوچه ها باريكن دكونا بسته ست
خونه ها تاريكن طاقاشكسته ست
ازصداافتاده تاروكمونچه
مرده مي برن كوچه به كوچه
كوچه ها باريكن دكونا بسته ست
خونه ها تاريكن طاقاشكسته ست
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
کودکانه

بوي عيدي بوي توپ بوي كاغذرنگي
بوي تندماهي دودي وسط سفره ي نو
بوي ياس جانمازترمه ي مادربزرگ
بااينا زمستون وسر مي كنم
بااينا خستگي مودرمي كنم
شادي شكستن قلك پول
وحشت كم شدن سكه ي عيدي از شمردن زياد
بوي اسكناس تا نخورده ي لاي كتاب
بااينا زمستون وسر مي كنم
بااينا خستگي مودرمي كنم
فكرقاشق زدن دخترناز چشم سياه
شوق يك خيز بلنداز روي بته هاي نور
برق كفش جفت شده تو گنجه ها
بااينا زمستون وسر مي كنم
بااينا خستگي مودرمي كنم
عشق يك ستاره ساختن با دولك
ترس ناتموم گذاشتن جريمه هاي عيدمدرسه
بوي گل محمدي كه خشك شده لاي كتاب
بااينا زمستون وسر مي كنم
بااينا خستگي مودرمي كنم
بوي باغچه بوي حوض عطرخوب نذري
شب جمعه پي فانوس توي كوچه گم شدن
توي جوي لاجوردي هوس يه آب تني
بااينا زمستون وسر مي كنم
بااينا خستگي مودرمي كنم
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سحرگاه است و من در جاده های باران زده می دوم. نگاهم پر از سکوت و دلم پر از درد است.
می دوم تا به انتهای جاده برسم به دور دستها خیره می مانم تا سوسوی چراغ امید را ببینم.
با دست هایی خسته ولی امیدوار ابرهای بغض گرفته را کنار می زنم.
نور هستی بخش دوست تنم را گرم می کند و از لابه لای شب بوها عطر وجودش سرمستم می کند.
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا به كي شعر كه هيچش نخرند
تا به كي ذوق كه تحقير كنند
تا به كي عشق كه حسرت بكشيم
تا به كي مهر كه تزوير كنند

تا به كي رنج كه پنهان ماند
تا به كي درد كه بي درمان است
تا به كي سوز كه ايمان سوزد
تا به كي عمر كه بي پايان است

تا به كي نام كه بار است به دوش
تا به كي دانه كه دامش از پي
تا به كي اين همه تا كي گفتن
تا به كي اين همه تا كي تا كي

تا به كي چنگ به گيسو بردن
كه بدلخواه سرودن سخني
تا به كي نغمه غم سر دادن
بدل افسردگي اندر چمن

تا به كي در طلب جامه و نان
سر به هر بي سرو پا خم كردن
تا به كي سجده حاجتمندي
در بر زاده آدم كردن

از تو اي زندگي محنت بار
به خدا سير شدم سير شدم
مردم از رنج تملق مردم
بسكه از بهر تو تحقير شدم

اين منم من كه زكوي همت
به زبوني شده ام چون كاهي
وه كه در چنگ نيازت اي عمر
شير بودم شده ام روباهي

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

پرنده در صدای خوشش رنج و درد و ماتم نیست

پرنده اهل شکوه و اهل گلایه و غم نیست

و خوش به حال هوایش

و خوش به حال دلش

و خوش به حال پرنده

که مثل آدم نیست

جبران خلیل جبران


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
"مولوی"
 

saeed99

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود


خواهی به لطفم گو بخوان خواهی به قهرم گو بران

طوعا و کرها بنده‌ام ناچار فرمان می‌برم

درمان درد عاشقان صبرست و من دیوانه‌ام

نه درد ساکن می‌شود نه ره به درمان می‌برم

ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن

تو بار جانان می‌بری من بار هجران می‌برم

ای روزگار عافیت شکرت نکردم لاجرم

دستی که در آغوش بود اکنون به دندان می‌برم
سعدی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تاثير پذيري حافظ از خواجو

تاثير پذيري حافظ از خواجو

خواجو كرماني(متوفاي 753ق)

ابوالعطاء کمال الدين محمود معروف به خواجوي کرماني (689- 753 ق) از شعراي بزرگ قرن هشتم است که در قصيده و مثنوي و غزل طبع توانائي داشته است. گرايش حافظ به شيوه سخنوري خواجو و تتبعي که در اشعار او مي کرده و شباهت شيوه سخنش با او مشهور است ( براي تفصيل مقدمه مصحح ديوان خواجو آقاي احمد سهيلي خوانساري، بويژه صفحات 47- 55).
سخن خواجو هم پايه کلام کمال الدين اسماعيل است که با حافظ – که وامدار هر دوي آنان است- هر سه در حسن تشبيه و حسن تعليل و ابهام مهارتي به سزا دارند. چنانکه مکرر گفته ايم درميان همه ي شعراي متقدم سه شاعر بيشترين تأثير را بر حافظ داشته اند که عبارتند از کمال الدين اسماعيل اصفهاني، سعدي، و خواجو. طرز سخن پردازي و ايهام ورزي و باريک اندشي و ظرافت لفظ و مضمون خواجو با حافظ ،شباهت فوق العاده اي دارد و اين بيت که يکي از معاصران حافظ درباره ي آن دو گفته است دقيقاً درست است:
استاد غزل سعدي است نزد همه کس اما دارد سخن حافظ طرز غزل خواجو
مقايسه ها تضمين و شباهتهاي لفظي و معنوي:
1) خواجو: همچنين رفتست در عهد ازل تقدير ما
حافظ: کاينچنين رفتست در عهد ازل تقدير ما

2) خواجو: خرقه رهن خانه ي خمار دارد پير ما
حافظ: روي سوي خانه ي خمار دارد پير ما

3) خواجو: اي بسا عاقل که شد ديوانه ي زنجير ما
حافظ: عاقلان ديوانه گردند از پي زنجير ما

4) خواجو:خرم آن روز که از خطه ي کرمان بروم دل و دين داده ز دست از پي جانان بروم
حافظ:خرم آن روز کزين منزل ويران بروم راحت جان طلبم و ز پي جانان بروم

5) خواجو: دل صنوبريم همچو بيد مي لرزد
حافظ: دل صنوبريم همچو بيد لرزانست

6) خواجو: خوش خبر باش اي نسيم شمال
حافظ: خوش خبر باشي از نسيم شمال

7) خواجو: هزار يوسف مصري اسير چاه زنخدان
حافظ: هزار يوسف مصري فتاده درچه ماست

8) خواجو: آتش از چشمه ي خورشيد درخشان طلبند
حافظ: تا لب چشمه ي خورشيد درخشان بروم

9) خواجو: نسيم صبح سعادت به خون دل يابي
حافظ: نسيم صبح سعادت بدان نشان که تو داني

10) خواجو: مکن به چشم حقارت نظر به مردم از آنک ...
حافظ: مکن به چشم حقارت نگاه در من مست

11) خواجو: چون کميت اشک را بر قطره کردم گرم رو
حافظ:گر کميت اشک گلگونم نبودي گرم رو

12) خواجو: بوي روح از دم جانبخش سحر مي شنوم
حافظ:بوي جاي از لب خندان قدح مي شنوم

13) خواجو: گويي بت من چون ز شبستان به در آيد حوريست که از روضه ي رضوان به در آيد
حافظ:هشدار که گر وسوسه ي عقل کني گوش آدم صفت از روضه ي رضوان به در آيي


14) خواجو: ولوله از جان شيخ و شاب برآمد
حافظ: خروش و ولوله در جان شيخ و شاب انداز

15) خواجو: خيز تا رخت تصوف به خرابات کشيم
حافظ: خيز تا خرقه ي صوفي به خرابات بريم

16) خواجو: همچو موسي ارني گوي به ميقات آيند
حافظ: همچو موسي ازرني گوي به ميقات بريم

17) خواجو: بگو که اي مه نامهربان مهر گسل
حافظ: فغان که آن مه نامهربان مهر گسل

18) خواجو: که جز به زر نتوان کرد دست در کمرش
حافظ: که دست در کمرش جز به سيم و زر نرود

19) خواجو:گرم به هر سر مويي هزار جان بودي فداي جان و سرش کردمي به جان و سرش
حافظ:بگفتمي که چه ارزد نسيم طره ي دوست گرم به هر سر مويي هزا جان بودي

20) خواجو: نه من سوخته خون مي خوردم و خاموشم
حافظ: مُهر بر لب زده خون مي خورم و خاموشم

21) خواجو: زمين ببوس و بيان کن بدان زبان که تو داني
حافظ: حديث عشق بيان کن بدان زبان که تو داني

22) خواجو: جان بي جمال جانان پيوند جان نجويد
حافظ: جان بي جمال جانان ميل جهان ندارد

23) خواجو: عَلَم چگونه زني بر فضاي عالم قدس
حافظ: چگونه طوف کنم در فضاي عالم قدس

24) خواجو: چو از رخش گل صد برگ مي توان چيدن
حافظ: به دست مردم چشم از رخ تو گل چيدن
منبع : حافظ نامه(جلد1)- بهاءالدين خرمشاهي
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی می پرسد : اندوه تو از چیست ؟

سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟

برایش صادقانه می نویسم :

برای آنکه باید باشد و نیست ......
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بی دوست
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم ز سربرآمد زین آتش نهانی
خون هزار وامق خوردی به دلفریبی
دست از هزار عذرا بردی به دلستانی
صورت نگار چینی بی خویشتن بماند
گر صورتت ببیند سرتا به سر معانی
ای بر در سرایت غوغای عشقبازان
همچون برآب شیرین غوغای کاروانی
توفارغی وعشقت بازیچه می نماید
تاخرمنت نسوزد احوال ما ندانی
می گفتمت که جانی دیگر دریغم آید
گرجوهری به ازجان ممکن بود تو آنی
سروی چودر سماعی بدری چو در حدیثی
صبحی چودر کناری شمعی چو در میانی
اول چنین نبودی باری حقیقتی شد
دی حظ نفس بودی امروز قوت جانی
شهرآن توست وشاهی فرمای هرچه خواهی
گربی عمل ببخشی وربی گنه برانی
روی امید سعدی برخاک آستان است
به ازتوکس ندارد یا غایه الامانی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو بجز سخن دل نشان دوست
حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از دهان آن که شنید از دهان دوست
ای یار آشنا علم کاروان کجاست
تا سر نهیم بر قدم ساربان دوست
گر زر فدای دوست کنند اهل روزگار
ما سر فدای پای رسالت رسان دوست
دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمی‌رسد که بگیرم عنان دوست
رنجور عشق دوست چنانم که هر که دید
رحمت کند مگر دل نامهربان دوست
گر دوست بنده را بکشد یا بپرورد
تسلیم از آن بنده و فرمان از آن دوست
گر آستین دوست بیفتد به دست من
چندان که زنده‌ام سر من آستان دوست
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
بعد از تو هیچ در دل سعدی گذر نکرد
وان کیست در جهان که بگیرد مکان دوست
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مژده بده مژده بده یار پسندید مرا[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]سایه او گشتم و اوبرد به خورشید مرا[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]جان دل و دیده منم گریه خندیده منم[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یار پسندیده منم یار پسندید مرا[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کعبه منم ، قبله منم سوی من آرید نماز[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پرتو دیدار خوشش تافته در دیده من[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آینه در آینه شد دیدمش و دید مرا[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آینه خورشید شود پیش رخ روشن او[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تا به نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گوهر گم کرده نگر تافته در فرق فلک[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گوهری خوب نظر آمد و سنجید مرا[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]رشک سلیمان نگر وعیب جمشید مرا[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چون سر زلفش نکشم سر زهوای رخ او[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا[/FONT]​



[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پرتو بی خویش منم شانه رها کرده تنم[/FONT]

تا نشوم سايه خود باز نيبند مرا


[/FONT]
 

mina_srk

کاربر فعال
هیشکی منو دوست نداره!
من میرم اصلا تو ازادی با کف آسفالت خیابون یکی بشم!
خداحافظ واسه همیشه!
:crying::crying::crying::crying::crying:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بی‌دریغ
دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
حیف نباشد که دوست دوستر از جان ماست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان
گونه زردش دلیل ناله زارش گواست
مایه پرهیزگار قوت صبرست و عقل
عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست
دلشده پای بند گردن جان در کمند
زهره گفتار نه کاین چه سبب وان چراست
مالک ملک وجود حاکم رد و قبول
هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست
تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام
کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر
حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
عهد فرامش کند مدعی بی‌وفاست
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست
 
آخرین ویرایش:

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اگر باده غم دل زياد ما ببرد
نهيب حادثه بنياد ما زجا ببرد
اگر نه عقل به مستي فرو كشد لنگر
چگونه كشتي از اين ورطه بلا ببرد
فغان كه با همه كس غايبانه باخت فلك
كه كس نبود كه دستي از اين دغا ببرد


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زندگی صحنه یكتای هنرمندی ماست،
هر كسی نغمه خود خواند و از صحنه رود.
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه كه مردم بسپارند به یاد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اگر بر جاي من غيري گزيند دوست حاكم اوست
حرامم باد اگر من جان به جاي دوست بگزينم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
حــامد عضویت در گروه دوست داران حافظ ادبیات 0
yanic بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟ ادبیات 3656

Similar threads

بالا