كوي دوست

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی .....

همت کن ....

و بگو ماهی ها حوض شان بی آب است ....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گـل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلـطان جهانـم بـه چـنین روز غلام است
گو شـمـع میارید در این جمع که امـشـب
در مـجـلـس ما ماه رخ دوست تمام اسـت
در مذهـب ما باده حـلال اسـت ولیکـن
بی روی تو ای سرو گـل اندام حرام اسـت
گوشـم هـمـه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمـم همـه بر لعل لب و گردش جام است
در مـجـلـس ما عـطر میامیز کـه ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام اسـت
از چاشـنی قـند مـگو هیچ و ز شـکر
زان رو کـه مرا از لـب شیرین تو کام اسـت
تا گـنـج غـمـت در دل ویرانه مقیم اسـت
هـمواره مرا کوی خرابات مـقام اسـت
از نـنـگ چـه گویی که مرا نام ز ننگ اسـت
وز نام چـه پرسی که مرا ننـگ ز نام اسـت
میخواره و سرگـشـتـه و رندیم و نـظرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
با محـتـسـبـم عیب مـگویید کـه او نیز
پیوسـتـه چو ما در طلب عیش مدام اسـت
حافـظ مـنـشین بی می و معشوق زمانی
کایام گـل و یاسـمـن و عید صیام اسـت
 

mina_srk

کاربر فعال
بببببببببببببببببببببببببباااااااااااااااااااااااااااااااااااابببببببببببببببببببببببببببباااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییی؟
کسی بابایی منو ندیده؟
دلم واسش تنگیده اخه!:crying:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
به دنبال هر رويا ،
لحظاتي پيش مي آيد ،
كه گويي آن را از دست داده اي ،
درست در همان لحظه است كه بايد خود را باور كني ،
باور به اين كه قادر به هموار ساختن هر مانعي در راهي.
و آن گاه كه روياهايت به حقيقت پيوست ،
در خواهي يافت كه چقدر نيرومند شده اي.
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
دردهای من
جامه نیستند تا زتن در آورم
چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن در آورم
نعره نیستند
تا ز نای جان برآورم
دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است


دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه‌ ی شناسنامه‌هایشان
درد می‌کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده‌ی سرودنم

درد می کند
انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟

درد دوستی کجا؟


این سماجت عجیب ، پافشاری شگفت دردهاست

دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج
اولین قلم
حرف درد را
در دلم نوشته است

دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است

پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟

درد

رنگ و بوی غنچه ی دل است

پس چگونه من

رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن
جدا کنم؟
دفتر مرا
دست درد می زند ورق

شعر تازه ی مرا درد گفته است

درد هم شنفته است

پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟
درد، حرف نیست

درد، نام دیگر من است

من چگونه خویش را صدا کنم؟
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
جمعه ی ساكت
جمعه ی متروك
جمعه ی چون كوچه های كهنه ، غم انگیز
جمعه ی اندیشه های تنبل بیمار
جمعه ی خمیازه های موذی كشدار
جمعه ی بی انتظار
جمعه ی تسلیم

خانه ی خالی
خانه ی دلگیر
خانه ی دربسته بر هجوم جوانی
خانه ی تاریكی و تصور خورشید
خانه ی تنهایی و تفال و تردید
خانه ی پرده ، كتاب ، گنجه ، تصاویر

آه ... چه آرام و پر غرور گذر داشت
زندگی من چو جویبار غریبی
در دل این جمعه های ساكت متروك
در دل این خانه های خالی دلگیر
آه ...چه آرام و پر غرور گذر داشت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای دوست غم تو سربه سر سوخت مرا

چون شمع به بزم درد افروخت مرا

من گریه و سوز دل نمی‌دانستم

استاد تغافل تو آموخت مرا


"خاقانی"
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مرا پرسي كه چوني ، چونم اي دوست
جگــــــر پر درد و دل پر خــونم اي دوست
حديـــث عـاشقي بر مــن رهـــــــــا كـن
تو ليلـي شو كه من مجنـونم اي دوست
به فــريــادم ز تــو هــر روز ، فـــــــــــــرياد
ازيــن فريــــــــــاد روز افـزونم اي دوست
شنيــــدم عــاشقـــــــــان را مي نــوازي
مگر مــن زان مــيان بيـرونم اي دوست؟
نگفتــي گـــر بيفتي گيــــــرمت دست؟
ازيـــن افــــــتــاده تر كاكنونم اي دوست؟
غـــزلهـــــاي نظامي بر تـــو خوانم.....
نگيرد در تو هيچ افسونم اي دوست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اي دلِ مــن ترا بشــارت باد
كه ترا من به دوست خواهم داد
دوســت از من ترا همي طلبد
رو، برِ دوســت هر چه بـادا بـاد
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بود آيا كه خرامان به درم باز آيي
گره از كار فرو بسته ما بگشايي
نظري كن كه به جان آمدم از دل تنگي
گذري كن كه خيالي شدم از تنهايي
گفته بودي كه بيايي چو به جان آيي تو
من به جان آمدم اينك تو چرا مي نايي
بسكه سوداي سر زلف تو پختم به خيال
عاقبت چون سر زلف تو شدم شيدايي
همه عالم به تو مي بينم و اين نيست عجب
به كه بينم كه تويي چشم مرا بينايي
پيش از اين گرد گري در دل من مي گنجيد
جز تو را نيست كنون در دل من گنجايي
جز تو اندر نظرم هيچكسي مي نايد
وين عجب تر كه تو خود روي به كس ننمايي
گفتي از لب بدهم كام عراقي روزي
وقت آن است كه به آن وعده وفا فرمايي
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عاشقــان را خـــــــــداي صبــر دهــاد ............ هـيــــچ كس را بلاي عشــــق مباد
هر كه را عشق نيست اندوه نيست ............ دل به عشــق از چــه روي بـايد داد
عشــــق بر مــن در نشــــاط ببست ............ عشـــــق بر مـــــــن در بلـــا بگشاد
واي عشقـــا چه آفــــتي كه ز تــــــو ............ هيـــچ عــــــاشق همــــي نيابد داد
با بـــلاهاي تـــــو و با غـــم تــــــــو ............ تـــــــــن ز كــُــه بايد و دل از فـــــولاد
فرخي سيستاني

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
طــاعت از دســت نيـــايـد گنهــي بــايد كــرد ... در دل دوست به هر حيله رهي بايد كرد

روشـنـــان فلكـــي را اثـــري در مـــا نيـــست ... حذر از گـردش چشــم سيـــهي بايد كرد

شب كه خورشيد جهان تاب نهان از نظر است ... قطـع اين مرحله با نـــور مهـــي بايد كرد

نه همين صـف زده مژگـان سيـه بايد داشت ... در صــف دلشــدگان هم نگهــي بايد كرد

نشاط اصفهاني
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به دوستان گل و گلاب به دليل مشكلات كامپيوتر و به سر بردن طولاني اون در تعميرگاه و سوزوندن چند چيز مهم سيستم يه 5 روزي خدمتتون نبودم شرمنده
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام به دوستان گل و گلاب به دليل مشكلات كامپيوتر و به سر بردن طولاني اون در تعميرگاه و سوزوندن چند چيز مهم سيستم يه 5 روزي خدمتتون نبودم شرمنده
سلام افشين جان خوبي
عجب مصيبتي اين رو ميگن بد بياري
انشالله كه رفع شده
 

beti12

عضو جدید
[FONT=&quot]پروردگارابه من بياموز دوست بدارم کساني راکه دوستم ندارند ..[/FONT]
[FONT=&quot]عشق بورزم به کساني که عاشقم نيستند...[/FONT]
[FONT=&quot]بگريم براي کساني که هرگز غمم را نخوردند...[/FONT]
[FONT=&quot]به من بياموز لبخند بزنم به کساني که هرگز تبسمي به صورتم ننواختند...[/FONT]
[FONT=&quot]و محبت کنم به کساني که محبتي درحقم نکردند [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
حــامد عضویت در گروه دوست داران حافظ ادبیات 0
yanic بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟ ادبیات 3654

Similar threads

بالا