قرارهاي بي قرار...

pepper

کاربر فعال
چه رفت بر زبان مرا؟
که شرم باد از آن مرا!
به یک دل و به یک زبان،
دوگانگی چرا کنم؟
ز عمر، سهم بیشتر
ریا نکرده شد به سر
بدین که مانده مختصر،
دگر چرا ریا کنم؟

زنده یاد سیمین بهبهانی
 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببار ای باران ، ببار که غم از دلم رفتنی نیست

اشک های روی گونه ام دیدنی نیست

ببار ای باران که این تنهایی تمام شدنی نیست

آن لحظه های زیبا تکرار شدنی نیست

ببار ای باران که شعر تلخ جدایی خواندنی نیست

غم تلخی که در سینه دارم فراموش شدنی نیست

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گرگ

گرگ

این روزها ﺩﻭﺭﻩ ﺩﻭﺭﻩ ﻯ ﮔﺮﮒ ﻫﺎﺳﺖ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ ﺩﺷﻤﻨﯽ
ﮔﺮﮒ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺧﻴﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻧﯽ
ﻣﺎ تاوان ﮔﺮﮒ ﻧﺒﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﻫﻴﻢ
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست
در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست
با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم
بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شمعدانی ها هم که بشکفند
هیچ اتقاق تازه ای نمی افتد
نه تو می آیی
و نه من راه را پیدا میکنم
در این سکوت فصل ها
شمعدانی ها
زودتر از موعد گل داده اند انگار!
 

pepper

کاربر فعال
نیمی در سایه ، نیمی در آفتاب​
کجا آسمان به پایان میرسد ؟​
! انگشت اشاره ما رو به بالاست یقین​
طلوع میکندانسان​

با دفتر هزار برگش​
 
آخرین ویرایش:

pepper

کاربر فعال
زنبور زهر آگین خیانت متورم میکند هیکل ها را
و ما با خون فاسد به سفرهای بزرگ میرویم
پیراهن بزرگ میپوشیم
خانه های بزرگ می سازیم
حرفهای بزرگ می زنیم
وخرد مندانه طنین گریه های بزرگ خود را
!به هق هق آرام تخفیف میدهیم در مناسبت های بزرگ
و پاهای بزرگ خود را به زمین میکوبیم
تا تنها صدای موجود ،عبور حجم بزرگ ما
،در کوچه ها باشد
کوچه های که بارها در آن ها گم شده بودیم .
 
آخرین ویرایش:

pepper

کاربر فعال
وقتی ما آمدیم
اتفاق ، اتفاق افتاده بود !
حال
هرکس
به سلیقه خود چیزی می گوید
و در تاریکی گم میشود .
 
آخرین ویرایش:

pepper

کاربر فعال
ما تماشا چیانی هستیم
که پشت درهای بسته مانده ایم !
دیر امدیم !
خیلی دیر...
پس به ناچارش
حدس می زنیم ،
شرط میبندیم ،
شک میکنیم ...
و آن سوتر
در صحنه

بازی به گونه ای دیگر در جریان است
 
آخرین ویرایش:

pepper

کاربر فعال
عشق به انسان
هر قدرتی را از پای در خواهد آورد
خوشا روزگارانی که چشمها بر لبها حق اولویت داشتند !
حقیقتا چندش آور است
هیس هیس مارهای تک دندان !


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه روزها که
دیر گذشتند
چه روزها که اصلا نگذشتند
راستی
در کدامین روز
مانده ای
من در همان روزی مانده ام که
دیگر گذشت و
تمامش مرا
محصور خود کرده
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من
دیوانه ی احوال این ثانیه هام
این احساس پاک
این شور کوتاه اما پایدار
ماه من
سایه ات از تنهائی من کم نشود
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
آرامش را معنا باید کرد
اما خنده ها
گریه ها
معنای آرامش
را بی معنا میکنند
اینجا
در زندگی
ارام بمان
بگذار
زندگی بازیت بدهد
شاید خستگی
داشته باشد
ولی
خدا هست
به او توکل کن
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آرامش را معنا باید کرد
اما خنده ها
گریه ها
معنای آرامش
را بی معنا میکنند
اینجا
در زندگی
ارام بمان
بگذار
زندگی بازیت بدهد
شاید خستگی
داشته باشد
ولی
خدا هست
به او توکل کن
گاهي وقت ها توي زندگي هست
که فقط يه گريه ي سير
خستگي رو از دل مي گيره
يه لبخند نمکين آرامش رو به قلب مي رسونه...
گاهي وقت ها توي زندگي هست
که خدا لبخند پس از اشکت مي شه که آرومت کنه...
ممنون اين خدا باش!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزی می شود که به جایی می رسی ادمها را نمی شناسی ...
باورشان نمی کنی ....صدایشان نمی زنی ...
دیگر نجواهای عاشقانه سر نمی دهی ....
دیگر عشق را ...زندگی را ...
در دهکده ی سبز خدا کنار سبزه و سفره ی مادر بزرگ ...نون و پنیرو کمی ریحان نمی بینی ...
وقتی احساس می کنی بره ای درمیان عالمی گرگ محبت جستجو می کنی ....
وقتی احساس می کنی ...
محبت در دلها مرده و جز افسانه چیزی نمانده ...
وقتی احساس می کنی ...
دیگر جایت انجا نیست می میری ....
از دنیای واقعی زیبایشان فرار می کنی ....
می روی می روی ...تا می رسی به دنیای دیگر ...
که اسمش هست دنیای مجازی ....
پر موسیقی ...پر عشق ...پر از خواهشهای غیر نفسانی ...
پر دوستت دارم های بی ریا ....
بدون تیغ ..بدون خنجر ...بدون نامردمی ...
اینجا فقط روح ها زندگی می کنند ....
از مادرم شنیده بودم روح پاره ای از تن خداست ....
پس خانه ای میسازی پر از حرف ...
حرفهای دلتنگی ...حرفهای تنهایی و حرفهای عاشقانه ....خانه ی نو ...زندگی جدید مبارک.
 

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی احساس می کنی ...
محبت در دلها مرده و جز افسانه چیزی نمانده ...
وقتی احساس می کنی ...
دیگر جایت انجا نیست می میری ....
از دنیای واقعی زیبایشان فرار می کنی ....
می روی می روی ...تا می رسی به دنیای دیگر ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهي وقت ها توي زندگي هست
که فقط يه گريه ي سير
خستگي رو از دل مي گيره
يه لبخند نمکين آرامش رو به قلب مي رسونه...
گاهي وقت ها توي زندگي هست
که خدا لبخند پس از اشکت مي شه که آرومت کنه...
ممنون اين خدا باش!

گاهی بعد از
اشکها
کمی لبخند
چه زیبا ارام میکند دلمان را
خدای که گاهی یادمان میود بگویمش دوستش داریم و شکرش را بگوییم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدی دلم شکست؟

دیدی دلم شکست؟

دیدی دلم شکست

دیدی که این بلور درخشان عمر من

بازیچه بود؟

دیدی چه بی صدا دل پر ارزوی من

از دست کودکی که ندانست قدر ان

افتاد بر زمین

دیدی دلم شکست؟
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از سر عادت نیست که وقتی می ­روی تا دم در همراهی­ ات می ­کنم

و بعد تا آخرین چشم ­انداز تا جایی که سر می­ چرخانی،
لبخند می ­زنی،
مبهوت رفتنت می ­شوم باز؛
آخر چیزی از دلم کنده می­ شود که می­ خواهم با چشمهام نگهش دارم.
لعنت به رفتنت که قشنگ می­ روی!

از سر عادت نیست که هیچوقت باهات خداحافظی نمی ­کنم، عشق من!
رفتنت همیشه یعنی برگشتن.

از سر عادت نیست که وقتی برمی­ گردی،
حتی موهای سرم می­ خندد؛
هیچ چیزی دل­ انگیزتر از برگشتنت نیست.
نارنجی! تو که نمی ­دانی،
وقتی برمی ­گردی،
دنیا پشت سرت بی­رنگ می ­شود.
(عباس معروفی)



 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سیب ها از چشم درخت اُفتاده اند...
درخت از چشم باغ می اُفتد...
باغ از چشم باغبان...
و باغبان از چشم دنیا...
پس جاي نگرانی نیست، این یک امر عادیست،
اگر من هم از چشم تو افتادم...!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
داروی روان گردان نيستی
تارخ مصرف داشته باشی
يا ميوه ای کال!
طعم گس و شيرين خرمای تازه ای
کھنه شرابی در شيشه ای کدر
و من
قطره-قطره
روی شعرھايم می چکانمت
 

pepper

کاربر فعال
و عشق
صداي فاصله هاست.
صداي فاصله هايي كه
- غرق ابهامند
- نه ،
صداي فاصله هايي كه مثل نقره تميزند
و با شنيدن يك هيچ مي شوند كدر.
 

pepper

کاربر فعال
سیب ها از چشم درخت اُفتاده اند...
درخت از چشم باغ می اُفتد...
باغ از چشم باغبان...
و باغبان از چشم دنیا...
پس جاي نگرانی نیست، این یک امر عادیست،
اگر من هم از چشم تو افتادم...!

چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب،
اسب در حسرت خوابیدن گاری چی ،
مرد گاری چی در حسرت مرگ.
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از آتش از نفرت زاده شدم
گل پژمرده بی زمان شدم
به خاطر کمی پول بنده شدم
میخواهم در کوهها بمیرم
دلم تنهاست اي تنها ترینم
زداغ عشق تو رسوا ترینم
گرفتار غمم هر روز و هر شب
پس از تو تا ابد تنها ترینم
 
بالا