قرارهاي بي قرار...

غمین

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم تازگی ها یادش میرود حرف هایش را باید بگوید
همینطور سکوت میکند و
تمام حرفها میپرند توی چشم هایم
مگر چشم های من چقدر ظرفیت دارند؟
هم ببارند
هم بگویند...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تـــــــــلـــخـــهــــ....
هــمــهـــ فـــکـــــر کــــنــنــ ســـــــــــرتــ شـــلــــوغــــهــ...
و فـــقـــــطـــ خــــــودتـــ بــدونـــــیـــــ کـــهـــ..
چـــــــــــقـــــــــــــــــدر تـــــنـــهــــایــیـ...
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عهد کردم بازم بمانی
تا قیامت باوفا!
اولین و آخرین عشقم بمانی باوفا!
کلبه ای با هم بسازیم با ستونها ی استوار..
اگر کنارم تو نباشی.....
بی قرارم بی قرار....
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
امروز دلم برای داشتنت
پر که نه.....
پر پر میزد!
برای بودنت...
برای آغوشت.....

اینکه سرم رو بزارم روی شانه ات...
با همین شانه ات آرام میشود!
امروز دلم خیلی امنیت ترا میخواد
خیلی.....
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقد سخته وقتی ازت میپرسه “ناراحت شدی ؟”
اشک از چشات بریزه و بگی اشکال نداره …
می روم اما چمدانم را نمی برم …
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شادیهایم را به تو هدیه می کنم
اندک بودنش را برمن خورده مگیر،
این تمام سهم شادیهایم از روزگار است
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من همان دخترک غم زده ی دیروزم

من همان کودک بی تاب برای بودن

که دلش رادراندوه به زنجیرکشید

وبه اندازه ی دل رنج کشید

و به اندازه ی بی معرفتی دردکشید
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه نمیشود زد به بیخیالی و گفت تنها آمده ام ،تنها می روم...یک وقتهایی،شاید
حتی برای ساعتی یا دقیقه ای، کم میاوری!...دل وامانده ات یک نفر را میخواهد....!
راستش را بخواهی ،فاجعه ی رفتن "او" چیزی را تکان نداد! من هنوز هم چای میخورم،قدم میزنم،هستم.! اما...
تلخ تر
تنهاتر
بی اعتمادتر...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد
میگی: نه،هیچی
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خواب ناز بودم شبی ... دیدم کسی در می زند ...

در را گشودم روی او ... دیدم غم است در می زند ...
ای دوستان بی وفا ... از غم بیاموزید وفا ...

غم با آن همه بیگانگی ... هر شب به من سر میزند .

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از یه جایی بــه بعد

دیگه بزرگ نمیشی؛پـیـــر میشی

از یه جایی بــه بعد
دیگه خسته نمیشی؛می بُـــــرّی
از یه جایی بــه بعد
دیـگه تــکراری نیستی؛زیادی ای
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دنیا پر از زیباییه
فقط کافیه چشماتو باز کنی
نمیدونم مشکل چیه
چشمامو باز کردم ولی زیبایی اطرافم
دروغ هایی بود که بهم گفتن..
خیانت هایی کهکردن..
بلاهایی که سرم اوردن...
خیلیم زیبا بودن!
ولی چشمام تحمل این همه زیبایی رو نداره!
چشمامو بستم..
 
بالا