همیشه نمیشود زد به بیخیالی و گفت تنها آمده ام ،تنها می روم...یک وقتهایی،شاید
حتی برای ساعتی یا دقیقه ای، کم میاوری!...دل وامانده ات یک نفر را میخواهد....!
راستش را بخواهی ،فاجعه ی رفتن "او" چیزی را تکان نداد! من هنوز هم چای میخورم،قدم میزنم،هستم.! اما...
تلخ تر
تنهاتر
بی اعتمادتر...