baran-bahari
کاربر بیش فعال
به نام تو
با یک سلام ساده غزل فتح ِباب شد
یک عمر عاقلی همه نقش ِ بر آب شد
چیزی شبیه ِ حادثه در من حلول کرد
وقتی دلم برای نگاهت خراب شد
دیگر کسی حریف ِ من ِ عاشقت نبود
ساعت ، مسیر ِ عقربهء التهاب شد
گاهی تمام ِ ثانیه ها نور بود و شور
گاهی جهان قصیده ای از اضطراب شد
هر لحظه ام بدون ِ تو یک قرن می گذشت
تقویم و روز و ماه و زمان بی حساب شد
با این وجود حال ِ خودم سخت خوب بود
انگار سرنوشت ِ دلم انتخاب شد
احساس می کنم که رسیدن به عشق تو
تنها دعا نبود ، ولی مستجاب شد !...*
با یک سلام ساده غزل فتح ِباب شد
یک عمر عاقلی همه نقش ِ بر آب شد
چیزی شبیه ِ حادثه در من حلول کرد
وقتی دلم برای نگاهت خراب شد
دیگر کسی حریف ِ من ِ عاشقت نبود
ساعت ، مسیر ِ عقربهء التهاب شد
گاهی تمام ِ ثانیه ها نور بود و شور
گاهی جهان قصیده ای از اضطراب شد
هر لحظه ام بدون ِ تو یک قرن می گذشت
تقویم و روز و ماه و زمان بی حساب شد
با این وجود حال ِ خودم سخت خوب بود
انگار سرنوشت ِ دلم انتخاب شد
احساس می کنم که رسیدن به عشق تو
تنها دعا نبود ، ولی مستجاب شد !...*