راهيست راه عشق كه هيچش كنار نيست
آنجا جز آن كه جان بسپارد چاره نيست
هر گه كه دل به عشق دهي خوش دمي بود
در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست
فرصت شمر طريقه رندي كه اين نشان
چون راه گنج بر همه كس آشكاره نيست
ما را ز منع عقل نترسان و مي بيار
كان شحنه در ولايت ما هيچكاره نيست
او را به چشم پاك توان ديد چون هلال
هر ديده جاي جلوه آن ماه پاره نيست
از چشم خود بپرس كه مارا كه مي كشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نيست
نگرفت در تو جلوه حافظ به هيچ روي
حيران آْن دلم كه كم از سنگ خاره نيست
آنجا جز آن كه جان بسپارد چاره نيست
هر گه كه دل به عشق دهي خوش دمي بود
در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست
فرصت شمر طريقه رندي كه اين نشان
چون راه گنج بر همه كس آشكاره نيست
ما را ز منع عقل نترسان و مي بيار
كان شحنه در ولايت ما هيچكاره نيست
او را به چشم پاك توان ديد چون هلال
هر ديده جاي جلوه آن ماه پاره نيست
از چشم خود بپرس كه مارا كه مي كشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نيست
نگرفت در تو جلوه حافظ به هيچ روي
حيران آْن دلم كه كم از سنگ خاره نيست
