میگفتند بهنود روی پای مادر مقتول افتاد و التماس کرد. میگفتند خواهر مقتول هم روی پای مادرش افتاد تا نگذارد بهنود اعدام شود. میگفتند برادر مقتول لحظه ی آخر رضایت داد ، میگفتند پدرش ساکت بود.
و گفتند مادر مقتول یک نه محکم گفت و صندلی را از پای بهنود کشید و بهنود در هوا رها شد ، با طنابی دور گردن.
زیر سرش کیف مادرش و اون دستم دسته مادرشه
منبع:زنانهها
و گفتند مادر مقتول یک نه محکم گفت و صندلی را از پای بهنود کشید و بهنود در هوا رها شد ، با طنابی دور گردن.
زیر سرش کیف مادرش و اون دستم دسته مادرشه
منبع:زنانهها
