aly
عضو جدید
يادش بخير
سال اول دبيرستان بوديم كه يه معلم رياضي بد اخلاق داشتيم كه همه بچه ها ازش نفرت داشتن
روز معلم كه فرا رسيده بود يكي از بچه ها يه گل مصنوعي تو كيفش بود اومد و كيفشو گذاشت و خودش رفت بيرون بقيه ي بچه هام كه فكر ميكرديم اين گلو واسه معلم رياضي اورده دست به كارشديم (اخه زنگ اول رياضي داشتيم) خلاصه اقا گلو از تو كيفش برداشتيم و تا جايي كه تونستيم ريز پا لگدش كرديم و گلاب به رو تون اب دهنيش هم كرديم و گذ اشتيم رو ميز معلم منتظر وايستاديم تا معلم بياد . دركلاس باز شد از شانس بد ما كه هيچ وقت مدير سر كلاس ما نميومد يه هو سرو كلش پيدا شد گلو ديد و اومد برداشت و يه نگاهي به ماها كردو رفت بعد از پنچ دقيقه ديديم با يه شلاق باحال اومد سر كلاس گفت كدوم يكيتون اين كارو كردين بچه ها هم كه همه با هم متحد هيچي نگفتن . اقاي مدير هم عصباني شد و گفت باشه از اول شروع ميكنم به زدن نفر اول رو دو تاشلاق زد كه يكي از بچه ها فدا كاريش گل كرد و بلند شد و گفت اقاي مدير ما اين كارو كرديم مديرم گفت حالا كه دير شده يكي تون خوردين بايد همتون بخوريد خلاصه اقا اون روز نفري هشت تا شلاق ابدار از مدير خورديم كه هنوز دردش يادمه.
سال اول دبيرستان بوديم كه يه معلم رياضي بد اخلاق داشتيم كه همه بچه ها ازش نفرت داشتن
روز معلم كه فرا رسيده بود يكي از بچه ها يه گل مصنوعي تو كيفش بود اومد و كيفشو گذاشت و خودش رفت بيرون بقيه ي بچه هام كه فكر ميكرديم اين گلو واسه معلم رياضي اورده دست به كارشديم (اخه زنگ اول رياضي داشتيم) خلاصه اقا گلو از تو كيفش برداشتيم و تا جايي كه تونستيم ريز پا لگدش كرديم و گلاب به رو تون اب دهنيش هم كرديم و گذ اشتيم رو ميز معلم منتظر وايستاديم تا معلم بياد . دركلاس باز شد از شانس بد ما كه هيچ وقت مدير سر كلاس ما نميومد يه هو سرو كلش پيدا شد گلو ديد و اومد برداشت و يه نگاهي به ماها كردو رفت بعد از پنچ دقيقه ديديم با يه شلاق باحال اومد سر كلاس گفت كدوم يكيتون اين كارو كردين بچه ها هم كه همه با هم متحد هيچي نگفتن . اقاي مدير هم عصباني شد و گفت باشه از اول شروع ميكنم به زدن نفر اول رو دو تاشلاق زد كه يكي از بچه ها فدا كاريش گل كرد و بلند شد و گفت اقاي مدير ما اين كارو كرديم مديرم گفت حالا كه دير شده يكي تون خوردين بايد همتون بخوريد خلاصه اقا اون روز نفري هشت تا شلاق ابدار از مدير خورديم كه هنوز دردش يادمه.