شهید مورد علاقه تو کیه؟+عکس

[علی رضا1111]

دوستان سلام
جمعه ی دو هفته پیش رفتم مزاره شهید کاوه خدایی شهیدی با اون عظمتو برزگی و خدمات حیفه یه سنگه قبر خالی و...داشته باشه
حالا بریم سر اصله مطلب
جلوی مزار شهید کاوه چند رکعت نماز خوندم که خدایی فقط و فقط مخصوصه بچه های باشگاه مخصوصا بچه های تاپیک شهدا بود
خداوکیلی از یارضا مسئوله تاپیک وفاطمه زهرا و زاد شفق و فاطمه ای ان وادمین ومدیر تالار ...وتک تک اسم بردم و دعا کردم بجاشون.چون خیییییییییلی ها ازقبر شهید کاوه و برونسی حاجت میگیرند
البته اگه دعای این عبد گنه کار اثری داشته باشه
دوستان درکل خیییییییییییلی به یادتون بودم مزار شهدا
یاعلی

 

[علی رضا1111]

وا حسرتا جا مونده ام از شهدا...

 

[fatam]

جلوی مزار شهید کاوه چند رکعت نماز خوندم که خدایی فقط و فقط مخصوصه بچه های باشگاه مخصوصا بچه های تاپیک شهدا بود
خداوکیلی از یارضا مسئوله تاپیک وفاطمه زهرا و زاد شفق و فاطمه ای ان وادمین ومدیر تالار ...وتک تک اسم بردم و دعا کردم بجاشون.
یاعلی

سلام.

علي آقامنم التماس دعا ...

يا حق

 

[علی رضا1111]

بچه ها یه چیزو چند وقته میخوام بگم
چرا حرفی از اینا نیست؟؟؟؟؟؟؟؟

مگر اینا شهید نیستند؟

 

[خيبر]

بچه ها یه چیزو چند وقته میخوام بگم
چرا حرفی از اینا نیست؟؟؟؟؟؟؟؟

مگر اینا شهید نیستند؟

حاجي چشما و حنجره ي ما توان نداره..
ميشنوه راجع به مظلوميت اين شهدا چشما اشك مياره و حنجره ناله..
توروخدا فكر اين چشم و حنجره ي ما باش..

 

[yareza2006]

همین بس از مظلومیت شهدای گمنام که برای دفنشان در دانشگاه ها و یا اماکن دیگر محل دفن آنها را قبرستان می گویند و مانع می شوند.

 

[الهام مجهول]

يه شهيد هست تو بهشت ثامن علاقه عجيبي بهش دارم ولي نميشناسمش
شهيد كاخكي

 

[علی رضا1111]

رفقا روزی که شهیدای گمنام رو توی دانشگاته ازاد مشهد دفن کردند
ماهم بادوستام از طرف دانشگاهه خودمون رفتیم
فقط همین قدر بگم که خیییییییییلی ها اون روز مرگشونو از خدا خواستند و از ته دل گریه کردند
بعضی از جونا خیلی بی حرمتی کردندو...

 

[فرزاد1367]

دوستان سلام
جمعه ی دو هفته پیش رفتم مزاره شهید کاوه خدایی شهیدی با اون عظمتو برزگی و خدمات حیفه یه سنگه قبر خالی و...داشته باشه
حالا بریم سر اصله مطلب
جلوی مزار شهید کاوه چند رکعت نماز خوندم که خدایی فقط و فقط مخصوصه بچه های باشگاه مخصوصا بچه های تاپیک شهدا بود
خداوکیلی از یارضا مسئوله تاپیک وفاطمه زهرا و زاد شفق و فاطمه ای ان وادمین ومدیر تالار ...وتک تک اسم بردم و دعا کردم بجاشون.چون خیییییییییلی ها ازقبر شهید کاوه و برونسی حاجت میگیرند
البته اگه دعای این عبد گنه کار اثری داشته باشه
دوستان درکل خیییییییییییلی به یادتون بودم مزار شهدا
یاعلی

بچه ها اینو راست گفت
منم دیدم داشت نماز میخوند باهم بودیم
هفته ی دفاع مقدس بود

 

[خيبر]

رفقا روزی که شهیدای گمنام رو توی دانشگاته ازاد مشهد دفن کردند
ماهم بادوستام از طرف دانشگاهه خودمون رفتیم
فقط همین قدر بگم که خیییییییییلی ها اون روز مرگشونو از خدا خواستند و از ته دل گریه کردند
بعضی از جونا خیلی بی حرمتی کردندو...

علي جون دانشگاه ما كاري نداشتن..
اتفاقا هر وقت ميرم برا نماز ميرم زيارت شهدا هم ميكنم..
هر كي اعتراض بكنه واقعا كم لطفه..
نميدونم چي بگم..

 

[علی رضا1111]

علي جون دانشگاه ما كاري نداشتن..
اتفاقا هر وقت ميرم برا نماز ميرم زيارت شهدا هم ميكنم..
هر كي اعتراض بكنه واقعا كم لطفه..
نميدونم چي بگم..

ارش جان تو کارت درسته
مرسی
مزار شهدای هرجایی که از شهرتون رفتی منو باقیه بچه هاروهم دعا کن

 

[shadmehrbaz]

 

[علی رضا1111]

خدایا تو فیق شهادت در راه خودت را که ناب ترین شهادت است نصیبم بفرما

 

[علی رضا1111]

عکس شهید حجاب

 

[علی رضا1111]

 

[yareza2006]

دوستان سلام
جمعه ی دو هفته پیش رفتم مزاره شهید کاوه خدایی شهیدی با اون عظمتو برزگی و خدمات حیفه یه سنگه قبر خالی و...داشته باشه
حالا بریم سر اصله مطلب
جلوی مزار شهید کاوه چند رکعت نماز خوندم که خدایی فقط و فقط مخصوصه بچه های باشگاه مخصوصا بچه های تاپیک شهدا بود
خداوکیلی از یارضا مسئوله تاپیک وفاطمه زهرا و زاد شفق و فاطمه ای ان وادمین ومدیر تالار ...وتک تک اسم بردم و دعا کردم بجاشون.چون خیییییییییلی ها ازقبر شهید کاوه و برونسی حاجت میگیرند
البته اگه دعای این عبد گنه کار اثری داشته باشه
دوستان درکل خیییییییییییلی به یادتون بودم مزار شهدا
یاعلی

ممنون.
هر وقت ،هر جا یاد شهیدی افتادی دعایم کن

 

[shadmehrbaz]

شهيد راه آزادي

 

[الهام مجهول]

دلم براي بهشت زهرا تنگ شده براي قبر شهيد چمران
دلم ميخواد سرم بزار رو قبرش و تموم دلتنگي هامو سكوت كنم
هر كي رفت تورو خدابه جاي من هم سلام برسونه احساس ميكنم از دستم ناراحته

 

[fatam]

دلم براي بهشت زهرا تنگ شده براي قبر شهيد چمران
دلم ميخواد سرم بزار رو قبرش و تموم دلتنگي هامو سكوت كنم
هر كي رفت تورو خدابه جاي من هم سلام برسونه احساس ميكنم از دستم ناراحته

انشاالله پنجشنبه قراره من برم...
شما هم همت كن، بيا...
اين مترو هم كار ما رو خيلي راحت كرده، فقط همت ميخواد...

راستي از خود شهدا هم اگه بخواي، دعوتت ميكنن... شك نكن به اين دعوت...


التماس دعا - يا حق

 

[علی رضا1111]

انشاالله پنجشنبه قراره من برم...
شما هم همت كن، بيا...
اين مترو هم كار ما رو خيلي راحت كرده، فقط همت ميخواد...

راستي از خود شهدا هم اگه بخواي، دعوتت ميكنن... شك نكن به اين دعوت...


التماس دعا - يا حق

مهندس منم دعا کن
اگه شد دورگعتی هم نماز زیارت قبور شهدا رو بخون
یاعلی

 

[zadshafagh]

سلام دوستان
شرمنده یه چند وقت نتونستم ادای وظیفه کنم...........

در بیت امام‌، مهدی را دیدم و گفتم‌: "آقا مهدی‌! خوابهای خوشی برایت دیده‌اند ...‌مثل اینکه شما هم ... بله ..." تبسمی کرد و با تعجب پرسید: "چه خبر شده است‌؟" گفتم‌: همه خبرها که پیش شماست‌. یکی از فرماندهان گردان که یک ماه پیش شهید شد، خواب دیده بود، در بهشت منزلی زیبا می‌سازند‌. پرسیده بود: "این خانه را برای چه کسی آماده می‌کنید؟" گفتند: "قرار است شخصی به جمع بهشتیان بپیوندد‌." باز پرسیده بود: "او کیست‌؟" بعد سکوت کردم‌. مهدی مشتاقانه سر تکان داد و گفت‌: "خوب ...‌ادامه بده‌." گفتم‌: "پاسخ دادند: قرار است مهدی باکری به اینجا بیاید‌. خلاصه آقا ملائکه را خیلی به زحمت انداختی‌." سرش را پایین انداخت و رنگ رخسارش به سرخی گرایید و به آرامی گفت‌: "بنده خدا! با این کارهایی که ما انجام می‌دهیم‌، مگر بسیجیها اجازه دهند که به بهشت برویم‌! جلو در بهشت می‌ایستند و راهمان نمی‌دهند‌." سپس فرو رفت و از من دور شد‌. دیگر مطمئن بودم که مهدی آخرین روزهای فراغ از یار را سپری می‌کند‌.

​

 

[zadshafagh]

حقوق شهرداري

حقوق شهرداري


شهردار كه بود به كارگزيني گفته بود از حقوقش بگذارند روي پول كارگرهاي دفتر، بي‌سروصدا، طوري كه خودشان نفهمند.
2هزار و 800 تومان حقوق مي‌گرفت، يك روز بهم گفت بيا اين ماه هر چي خرجيداريم رو كاغذ بنويسيم تا اگر آخرش چيزي اضافه اومد بديم به يه فقير، همهچي را نوشتم از واكس كفش گرفته تا گوشت، نان و تخم‌مرغ. آخر ماه كه حسابكرديم شد 2 هزار و 650 تومان، بقيه پول را داد لوازم‌التحرير خريد، داد به يكي از كساني كه شناسايي كرده بود و مي‌دانست محتاجند، گفت اينم كفاره‌گناهاي اين ماه.

​

 

[zadshafagh]

هديه عروسي

هديه عروسي

هر چه به عنوان هديه‌ عروسي به ما داده بودند، جمع كرديم كنار هم، بهم گفت ما كه اينها رو لازم نداريم، حاضري يه كار خير باآنها بكني؟ گفتم مثلا چي؟ گفت، كمك كنيم به جبهه، گفتم قبول، همه را بردم مغازه‌ لوازم منزل فروشي و 10 ـ 15 تا كلمن گرفتم براي ارسال به جبهه.

​

 

[zadshafagh]

مهدی باکری

مهدی باکری

​

 

[علی رضا1111]

به نام خوده شهدا قسم
قبلی که بیام تو تاپیک شهدا و پست های جدید زادشفق رو بخونم
تو گوگل سرچ زدم شهید باکری
تاپیک رو که باز کردم دیدم زادشفق هم پستاش ماله شهید باکریه مو توی بدنم سیخ شد
موندم از تعجب
رفقا خدایی یه خبرایی تو تاپیک شهدا هست
شک نکنید خودشون نظری دارن به اینجا
حلا بریم سر اصله
بسم رب الشهدا

اللهم رزقنا توفیق شهادة فی سبیل لله

 

[علی رضا1111]

باکری که بود؟

باکری که بود؟

این نوشته ها آخرین گفتگو هایی است که لحظاتی قبل از شهادت مهدی باکری از پشت بی سیم بین شهید احمد

کاظمی و شهید مهدی باکری صورت گرفته، در شرایطی که مهدی باکری در جزایر مجنون در محاطره و زیر آتش شدید دشمن است و علی رغم اصرار شدید قرار گاه ، به مهدی مبنی براینکه تو فرمانده هستی و برگرد به عقب او همچنان میگوید بچه هایم را رها نمیکنم برگردم.

به نقل از شهید احمد کاظمی:

...مهدی تماس گرفت گفت می آیی؟

گفتم: با سر

گفت:زودتر

آمدم خود را رساندم به ساحل دجله دیدم همه چیز متلاشی شده و قایق ها را آتش زده اند. با مهدی تماس گرفتم گفتم چه خبرشده، مهدی؟

نمی توانست حرف بزند. وقتی هم زد با همان رمز خودمان حرف زد گفت: اینجا اشغال زیاد است. نمیتوانم.

از آن طرف از قرار گاه مرتب تماس می گرفتند می گفتند: هر طور شده به مهدی بگو بیاید عقب

مهدی می گفت نمیتواند. من اصرار کردم.به قرار گاه هم گفتم.گفتند: پس برو خودت برش دار بیاورش.

نشد نتوانستم. وسیله نبود. آتش هم آنقدر زیاد بود که هیچ چاره یی جز اصرار برایم نماند.

گفتم((تو را خدا،تو را به جان هر کس دوست داری،هر جوری هست خودت را بیا برسان به ساحل، بیا این طرف))

گفت: ((پاشو تو بیا، احمد! اگر بیایی، دیگر برای همیشه پیش هم هستیم))

گفتم: این جا،با این آتش، نمیتوانم. تو لااقل...

گفت(اگر بدانی این جا چه جای خوبی شده، احمد. پاشو بیا!بچه ها این جا خیلی تنها هستند))

فاصله ما هفتصد متری می شد. راهی نبود.آن محاصره و آن آتش نمیگذاشت من بروم برسم به مهدی و مهدی مرتب می گفت: پاشو بیا ،احمد!

صداش مثل همیشه نبود .احساس کردم زخمی شده.حتی صدای تیر های کلاش از توی بی سیم می آمد.بارها التماس کردم.بارها تماس گرفتم.تا اینکه دیگر جواب نداد.بی سیم چی اش گوشی را برداشت گفت: آقا مهدی نمی خواهد، یعنی نمیتواند حرف بزند...

ارتباط قطع شد. تماس گرفتم،باز هم وباز هم، ونشد...

......

شهید مهدی باکری را بعد از اصابت گلوله به پیشانیش، در قایقی گذاشتند و قایق به سمت عقبه خودی حرکت کرد. اما یک گلوله سر گردان آر پی جی به قایق اصابت کرده و مهدی برای همیشه به دریا پیوست و طبق وصیتش پیکرش وجبی از خاک زمین را اشغال نکرد.

 

[علی رضا1111]

باکری واخلاق

باکری واخلاق

يکي از خصوصيات بارز ايشان اين بود که ايشان مسئوليت سنگيني که در لشکر داشتند و به خانه خيلي کم سر مي‌زدند، ولي با تمام اينها و عليرغم آن‌ همه خستگي وقتي که وارد خانه مي‌شدند با روحيه شاد و بشّاش و خيلي متواضعانه برخورد مي‌کردند. شهيد آيت‌الله محلاتي در خصوص ايشان فرموده بودند که مهدي مظهر غضب خدا است عليه دشمنان. واقعاً اينطور بود با وجود اينکه در مقابل دشمن با خشم و غضب برخورد مي‌کردند ولي در خانه خيلي رئوف، مهربان، متواضع و فروتن بود و هيچ‌گونه اظهار خستگي نمي‌کرد. با روحيه شاد وارد خانه مي‌شد و با نشاط از خانه خارج مي‌شد.

 

[علی رضا1111]

همواره در کنار شهيد باکري بوديد ؟ <\/h2>

- ازدواج ما مصادف با شروع جنگ تحميلي بود يعني سال 1359 که جنگ در شهريور ماه تازه شروع شده بود. شهيد باکري بلافاصله بعد از عقدمان، فردايش به جبهه تشريف بردند تا 3 ماه و بعد از 3 ماه که تشريف آوردند زندگي مشترکمان را شروع کرديم، مهدي مدت کوتاهي در جهاد سازندگي خدمت کرد بعد از آن فرمانده عمليات سپاه (شهيد مهدي اميني) که شهيد شد، وارد سپاه شد البته مدتي که در جهادسازندگي خدمت مي‌کردند هميشه با سپاه هم در ارتباط بودند و در هرگونه عملياتي که پيش مي‌آمد يا نياز مي‌شد، شرکت مي‌کردند. چند مدت در سپاه در پاکسازي مناطق کردستان از کومله و دموکرات، خدمات ارزنده‌اي به آذربايجان غربي کردند. برگرديم به قضيه ازدواج. شهيد باکري پيشنهاد کردند که من به اهواز مي‌روم با من مي‌آيي؟ بعد از موافقت با هم راهي اهواز شديم. چند ماه قبل از شروع عمليات فتح‌المبين به اهواز رفتيم و اولين عمليات که ما در اهواز بوديم عمليات فتح‌المبين بود. از عمليات فتح‌المبين تا عمليات بدر که آن عزيز شهيد شد من در تمامي مناطقي که لشکر عاشورا عمليات داشت من از اين شهر به آن شهر، اسلام‌آباد، اهواز، يا دزفول همواره همراه اين شهيد بودم.






همسر شهيد مهدي باکري، در گفت‌وگويي اظهار داشت که طي زندگي مشترکش، يقين داشته که همسرش روزي به مقام و درجه رفيع شهادت خواهد رسيد

 

[علی رضا1111]

یاعلی
انشالله شهید باکری واسه همه ی بچه های تاپیک شهدا دعا کنه و روزیه همه ی ما شهادت بشه
ایام شهادت مولای بی حرم بر همه ی بچه های تاپیک تسلیت

 

[bamboo]

شهيد سيد مجتبي هاشمي:
فرمانده فدائیان اسلام در ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران
مزارش در قطعه سرداران گلزار بهشت زهراست.

​