ghisoo_tala
عضو جدید
یک روز رسد غمی به اندازه کوه
یک روز رسد نشاطی به اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است:
در سایه کوه باید از دشت گذشت
کاش تشريف ميآورديد در "غزل و قصيده" کاملش رو مينوشتيد!آمده ام بازت ای بهار ببینم/محو تماشا.به سایه ات بنشینم/گاه چون ابری به دامن تو بگریم/گه چو نسیمی.گلت زشاخه بچینم/از چه گریزی زمن؟ستاره ی تقدیر!/ای که رقم خورده نام تو.به جبینم/
مرحوم حسین منزوی
طولانی بود بقیش ننوشتم
هرگز یادم نمیرود ..
آن روز جدایی را ..
ابتدا در چشمانم نگریست ..
و بعد نگاهش را از نگاهم دزدید ..
تا شاهد فرو چکیدن قطرات اشکم نباشد ..
من ناباورانه دور شدنش را نظاره میکردم ..
او سلانه سلانه میرفت ..
و هق هق گریه ام ..
که بدرقه ی عشقم بود ..
میخواستم فریاد بزنم :
برایم بمان ..
بمان .. تا از نوشتن کلمه ی عشق بروی گلبرگهای گل سرخ بگویم ..
اما گویی بهت وحیرت مرا زنجیر کرده بودند ..
تا صدای خشکیده در گلویم ..
در قلب عاشقم فرو پاشد ..
افسوس که او حتی نیم نگاهی به پشت سرش نکرد ..
تا ببیند چگونه بر زمین خشک ..
با قطرات یادگاری مینویسم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
عشاق ناکام در شعر فارسی | ادبیات | 0 | ||
شعر ویژه محرم | ادبیات | 0 | ||
علی علیه السلام در شعر فارسی | ادبیات | 20 | ||
شعر مازندرانی(طبری) با ترجمه | ادبیات | 1 | ||
••๑۩๑۞๑۩๑ اخبار و تازه های شعر و ادبيات ๑۩๑۞๑۩๑ •• | ادبیات | 570 |