سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

outlandish_tak

عضو جدید
به شیطان گفتم:"لعنت بر شیطان"


لبخند زد.پرسیدم "چرا میخندی؟" پاسخ داد" از حماقت تو خنده ام میگیرد"


پرسیدم مگر چه کرده ام؟ گفت:مرا لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام


با تعجب پرسیدم: "پس چرا زمین میخورم!؟"


جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است!!!


تو را زمین می زنند.


پرسیدم:"پس تو چه کاره ای؟!


پاسخ داد: "هر وقت سواری اموختی برای رم دادن اسب تو خواهم آمد فعلا برو سواری بیاموز ...
 

outlandish_tak

عضو جدید
درجزیره ای زیبا تمام حواس زندگی می کردند: شادی- غم- غرور-عشق و...
روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت.
همه ساکنین جزیره قایقهایشان را آماده وجزیره را ترک می کردند.
اما عشق می خواست تا آخرین لحظه بماند چون او عاشق جزیره بود.
وقتی جزیره به زیر آب فرومی رفت عشق از ثروت که با قایق با شکوهی جزیره را ترک می کرد کمک خواست و به او گفت:
"آیا می توانم با تو همسفر شوم؟"
ثروت گفت:
"نه من مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم دارم و دیگر جایی برای تو وجود ندارد."
پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود کمک خواست.
غرور گفت:
"نه نمی توانم تو را با خود ببرم چون تمام بدنت خیس و کثیف شده و قایق زیبای مرا کثیف خواهی کرد."
غم در نزدیکی عشق بود.
پس عشق به او گفت:
"اجازه بده تا من با تو بیایم!"
غم با صدای حزن آلود گفت:
"آه عشق من خیلی ناراحت هستم.احتیاج دارم تا تنها باشم."
عشق این بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد.
اما او آنقدر غرق شادی بود که صدای او را نشنید.
آب هر لحظه بالا و بالاتر می آمد و عشق دیگر ناامید شده بود که ناگهان صدایی سالخورده گفت:
"بیا عشق تو را خواهم برد."
عشق آنقدر خوشحال شده بود که حتی فراموش کرد نام پیرمرد را بپرسد و سریع خود را داخل قایق انداخت و جزیره را ترک کرد.
وقتی به خشکی رسیدند پیرمرد به راه خود رفت وعشق تازه متوجه شد کسی که جانش را نجات داده بود چقدر بر گردنش حق دارد.
عشق نزد علم که مشغول حل مسئله ای روی شن های ساحل بود رفت و از او پرسید:
"آن پیر مرد که بود؟"
علم پاسخ داد:
"زمان"
عشق با تعجب پرسید:
"زمان؟ چرا او به من کمک کرد؟"
علم لبخند خردمندانه ای زد و گفت:
"زیرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است...........................


 

outlandish_tak

عضو جدید
به چه میخندی تو؟
به مفهوم غم انگیز جدایی؟
به چه چیز؟
به شكست دلمن، یا به پیروزی خویش؟
به چه میخندی تو؟
به نگاهم كه چه مستانه تو را باوركرد؟
یا به افسونگریه چشمانت كه مرا سوخت و خاكستر كرد؟
به چه میخندی تو؟ به دل ساده من میخندی كه دگر تا به ابد نیز به فكر خود نیست؟
خنده دار است بخند.....
 

atefeh666

عضو جدید
همیشه آرزوهاتو یک جا بنویس و یکی یکی اون ها رو از خدا بخواه
خدا یادش نمیره که اون هارو بهت بده اما تو یادت میره چیزایی که الان
داری ارزوهای دیروزت بوده
 

elyana

عضو جدید
به جز حضور تو هیچ چیز این جهان بیکران را جدی نگرفته ام ، حتی عشق را. (حسین پناهی)
 

raha

مدیر بازنشسته
بزرگترین دشمنان آزادی ، بردگان خرسند و قانع هستند. (ماری فون اشنباخ)
 

outlandish_tak

عضو جدید
بگذاریم تا شیطنت عشق چشمهایمان را به عریانی خویش بگشاید
هر چند در این راه جز رنج و پشیمانی هیچ نباشد !
اما کوری را به خاطر ارامش تحمل نکنیم...!
 

outlandish_tak

عضو جدید
گفت: شنیده ای که فقط انسان ها می خندند؟
گفتم: گمان نکنم، من اتفاق های دیگری دیدم؛
گفت : چه دیدی؟مضحک ترینشان چه بود؟
گفتم: رودهایی دیدم که در حرکت به من لبخند می زدند
ابرهایی که صدای خنده شان بر فراز باران ، گوشِ آسمان را کر کرده بود.
بادهایی که درختان را قلقلک می دادند.
و برگ هایی که صدای قهقه ی مستانه شان، شانه های درخت را نوازش می کرد.
بلبلی دیدم که برای برگ ها ، چه زیبا، فکاهی می گفت.
و سنجاقکی که با دیدن عکس خودش در آب، خنده اش می گرفت.
اما نمی دانم ،چگونه بود که هیچ چیز را خنده دار تر از بغض خودم نیافتم!!!
 

outlandish_tak

عضو جدید
[FONT=&quot]پروردگارا ؛
به من آرامش ده،تا بپذیرم،
آنچه را که نمی توانم تغییر دهم.
دلیری ده،تا تغییر دهم،
آنچه را که می توانم تغییر دهم.
بینش ده، تا تفاوت این دو را بدانم.
مرا فهم ده، تا متوقع نباشم که دنیا
و مردم آن،مطابق میل من، رفتار کنن[/FONT]
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
اگر هنوز زنده ای به خاطر آنست که هنوز به آنجا که باید باشی نرسیده ای.
پائولو کوئلیو
 

outlandish_tak

عضو جدید
گلم عمرم!
حرمت نگه دار که این اشک ها خون بهای عمر من است
ورق بزن مرا
و به افتاب فردا به اندیش که برای تو طلوع میکند
 

outlandish_tak

عضو جدید
کهکشانها کو زمینم؟
زمین کو وطنم؟
وطن کو خانه ام؟
خانه کو مادرم؟
مادر کو کبوتر انه ام؟
معنای این همه سکوت چیست؟
من گم شدم در تو یا تو گم شدی در من ای زمان؟
کاش هرگز ان روز از درخت انجیر پایین نیامده بودم کاش ...
 

outlandish_tak

عضو جدید
[FONT=&quot]ارزو دارم شبی عاشق شوی[/FONT]
[FONT=&quot]ارزو دارم بفهمی درد را[/FONT]
[FONT=&quot]تلخی برخوردهای سرد را[/FONT]
[FONT=&quot]می رسد روزی که بر من لحظه ها را سر کنی[/FONT]
[FONT=&quot]می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی [/FONT]
[FONT=&quot]می رسد روزی که شب ها در کنار عکس من[/FONT]
[FONT=&quot]نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی...[/FONT]
 

آرش رضوی

عضو جدید
چه ساده از كنار هم عبور می‌كنیم و خاطرات رفته را مرور می‌كنیم چه ساده دست ناگزیر مرگ روی شانه‌های ما كشیده می‌شود دوشنبه‌های مختصر، سه‌شنبه‌های خوفناك ، و انتظار و حسرت همیشگی برای آن نگاه‌های پشت مه ، امیدها و دست‌های رفته زیر خاك ، و روزهای رفته‌ای كه رفته‌رفته كم‌شمار می‌شوند در ا...
 

آرش رضوی

عضو جدید
تنهایی من زمانی ولادت یافت که انسانها ، لغزشهای حاصل از پرگویی مرا ستودند و فضایل خاموشی ام را ناچیز شمردند
 

آرش رضوی

عضو جدید
باید گرفتارم شوی تا من گرفتارت شوم ، با جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم ، من نیستم چون دیگران بازیچه ی بازیگران ، اول به دام آرم تو را وانگه گرفتارت شوم
 

آرش رضوی

عضو جدید
زندگی مثل پیانو است ، دکمه های سیاه برای غم ها و دکمه های سفید برای شادی ها . اما زمانی میتوان آهنگ زیبایی نواخت که دکمه های سفید و سیاه را با هم فشار دهی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
SaDaF7 جملات زیبا و انرژی بخش از بزرگان... راز موفقیت 0
Setayesh >>>بزرگان موفقیت<<< راز موفقیت 25

Similar threads

بالا