زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

dalin

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا سعید سلام
کجایی بابا:cool:


خب شیراز الان دماش 42 درجه هست

منم که دائم سفرم توی جهرم که بیشتر از این ها هم هست

دیگه بندر عباس و بوشهر هم که سفر می کنم

واسه این در اوج گرما هستم
 

زهرا فرشید

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

jovhar

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب دوستان شب بخیر
این نگهبان منوکچل کرد برم تا دادش درنیومده دوباره

 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
احساس میکنم اوضاع همه مثل منه...چرا؟ انگار ویروسه..همه گیر شده... با هر کی حرف میزنم بد تر از منه.... اه
 

Mr.Pouyan

عضو جدید
کاربر ممتاز
من و تو چه بی کسیم وقتی تکیمون به باده
بد و خوب زندگی منو دست گریه داده...


 

Mr.Pouyan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو که رفتی توی بارون ، بی تو از عشق نمی خونم . . . الکی دل به تو دادم ، بوسه ی باد خزونم
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
به کجا مي‌رسند!

اين خطوطِ بي سرانجام
از اين شاخه‌هايِ تُهيِ دست‌هام

و ...
کوتاه مي‌شوند شمع‌ها و
شب تمام نمي‌شود از ما و
چه بوسه‌ها که گم مي‌شوند ميانِ حرف‌ها و
صبح،
آفتاب، به شکلِ تو در مي آيد، مثل ماه!

رام کردن آب‌ها
نه به سويِ اين کويرِ تفتيده
که باران و رود
راه خود را مي‌روند و
درخت‌ها، زنجيريِ ريشه‌هايِ تهيدستِ خويش‌اند.
رام کردنِ آب‌ها را نه،
تيزيِ تبرم آرزوست.


فالم را نه...
دستم را بگير!
 

Mr.Pouyan

عضو جدید
کاربر ممتاز
من تکیه دادم به دری تاریک
پیشانی فشرده ز دردم را
میسایم از امید بر این در باز
انگشت های نازک و سردم را



 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا