زمان بندی کوتاه مدت مطالعه گروهی ارشد 93 ( روحیه دهی گروهی )

وضعیت
موضوع بسته شده است.

nani_67

عضو جدید
کاربر ممتاز
طوری بغض دارم ک با گریه دارم تایپ میکنم ..
آدما نمیتونن همه زندگیشونو تایپ کنن..اگه یکی از مشکلاتی ک من داشتمو داشتید اونطور راحت نمیگفتید شخصیت تو گالیله ام ک همش میگه من میدونم نمیشه یا تیکه نمینداختین حالا دعوا نشه بازم...شماهم اکه خدایی نکرده هرشب باترس لرز میخابیدی ک نکنه فردا جیزی بشه ب ... یا خبر جدیدی نشنوی ..شماهم اگه در آرزوی ی خواب آروم داشتید مثل من عصبی نمیشدید اره سجاد جان ک سختی کشیدی ک فهمیدی چقد سخته ب زور خودتو شاد پرانرژی نشون بدی اما بازم از تو حرفات فهمیده باشن ک اونروز عصبی مشوش بودی ...من ب کل گذاشتم کنار درس میخام با بابام باشم ...چشام دیگه بیشتر از این باز نمیشه ...برای تک تک تون آرزوی موفقیت میکنم..من میومدم انرژی میگرفتم برای چند لحظه از محیطی ک توش بودم جدا میشدم ...ب شدت خسته ام ..پاک میکنم پستو میدونم اسپم اما خاستم بدونید ن ادم منفیم ن قدر نسناس ک سمانه گفت ن کسی رو باکسی مقایسه کردم طولانیش نمیکنم موفق باشید ب یادتون هستم برام و سلامتی پدرم دعا کنید و ارامش براخودم
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه هااااااااا
چ خبرتونه آخه
چی شده؟؟؟؟؟؟؟
چرا انقده سنسورها حساس شده
بابا کوتاه بیاید
نانی جونم سمانه ی عزیزم .... همه ی اینها بخاطر اینه ک داریم ب روز کنکور نزدیک میشیم
من نمیخوام از کسی طرفداری کنم یا بگم کار کسی غلط بوده
اما خدایی اینا همش میگذره ... تنها حسنی ک داشت این کنکور آشنایی ی سری معمار بود تو کل ایران.. شاید همو نشناسن دیداری اما قلب همه یکی شده با هم
حتی صمیمی تر از دوستای دوران دانشگاه
حداقل واسه من یکی ک اینجور بوده... ک دیگه حسرت داشتن چندتا دوستی ک واسم دل بسوزونن و با ناراحتیام دلشون بلرزه و ندارم
شماها هم هیچ کدومتون حق خداحافظی ندارید
حداقل بخاطر دل کسایی مثه من ک دلم ب بودنتون خوشه
من ک نیستم نتم قطعه و شبا میام پستاتونو میخونم... خدایی خیلی دلم سوخت امروز..... نکنید این کارارو
فکر قلب منم باشید .. همش دوتا باتری قلمیه نیم سوزه ناسیوناله از اونا ک کربن توشم زده بیرون خخخخ
:confused:
وووای ب حالتون فردا بیامو نباشیداااا (بخدا دوستون دارم)
:redface:
 

* Nafise *

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه هااااااااا
چ خبرتونه آخه
چی شده؟؟؟؟؟؟؟
چرا انقده سنسورها حساس شده
بابا کوتاه بیاید
نانی جونم سمانه ی عزیزم .... همه ی اینها بخاطر اینه ک داریم ب روز کنکور نزدیک میشیم
من نمیخوام از کسی طرفداری کنم یا بگم کار کسی غلط بوده
اما خدایی اینا همش میگذره ... تنها حسنی ک داشت این کنکور آشنایی ی سری معمار بود تو کل ایران.. شاید همو نشناسن دیداری اما قلب همه یکی شده با هم
حتی صمیمی تر از دوستای دوران دانشگاه
حداقل واسه من یکی ک اینجور بوده... ک دیگه حسرت داشتن چندتا دوستی ک واسم دل بسوزونن و با ناراحتیام دلشون بلرزه و ندارم
شماها هم هیچ کدومتون حق خداحافظی ندارید
حداقل بخاطر دل کسایی مثه من ک دلم ب بودنتون خوشه
من ک نیستم نتم قطعه و شبا میام پستاتونو میخونم... خدایی خیلی دلم سوخت امروز..... نکنید این کارارو
فکر قلب منم باشید .. همش دوتا باتری قلمیه نیم سوزه ناسیوناله از اونا ک کربن توشم زده بیرون خخخخ
:confused:
وووای ب حالتون فردا بیامو نباشیداااا (بخدا دوستون دارم)
:redface:

سلام ایما جون
عزیزم چه خبر شده؟ دعوا بوده؟
من یه روز نبودما !
دکور اتاقمو به کل عوض کردم روحیه ام بهتر شد امروز 4 ساعت خوندم بگذریم
یکی بگه اینجا چه خبر بوده ! چقد صفحه اضافه شده تا صب باید بشینم بخونم
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام ایما جون
عزیزم چه خبر شده؟ دعوا بوده؟
من یه روز نبودما !
دکور اتاقمو به کل عوض کردم روحیه ام بهتر شد امروز 4 ساعت خوندم بگذریم
یکی بگه اینجا چه خبر بوده ! چقد صفحه اضافه شده تا صب باید بشینم بخونم
سلام عچقم

منم نبودم امروزو
نشستم خوندم پستهارو

دعوا؟؟؟ ما؟؟؟ نداریم ک... اینا همش سوءتفاهمه
بچه ها هم روی منو زمین نمیندازنو دوباره همه جمع میشن همین جا
مگه نه؟؟؟ هوووم؟؟؟

وای ب حالتون بگید نه خخخخخ

منه پیرزن ...منه گیس سفید ... احترام منو داشته باشید و ب باتریام رحم کنید
خب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟میرم معتاد میشمااا
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
خخخخخخخ صبح شد....لنگ ظهر شد
پاااشید دیگه تنبلااااای من


صبحا که تو میخوابی ، من همیشه بیدارم
تو خواب بد میبینی ، من دنبال یه کارم
تو تنبلی و بدحال ، من خوشحالم و سرحال

عااقاا من فولاد و بتن رو خوندم ...تستای فولاد تمومید مونده تستای بتن
برم و برگردم بیدار شدیییییییییییییدااااااااااااااااااا
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
وااااااااااای خدااااااا من درزهاو ملاتهارو هم خوندم شوووماااهااا هنوووز خوابید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:w06:
باشه .... صبحونتونو آماده کردم... بخورید و بعدش با انرژی بخونید
باز نیام ببینم ترکوندین اینجارو هاااااا....شب بهتون سر میزنم
ظرفارو هم بشورید خخخخ
:w07:


 

arefeh

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
وااااااااااای خدااااااا من درزهاو ملاتهارو هم خوندم شوووماااهااا هنوووز خوابید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:w06:
باشه .... صبحونتونو آماده کردم... بخورید و بعدش با انرژی بخونید
باز نیام ببینم ترکوندین اینجارو هاااااا....شب بهتون سر میزنم
ظرفارو هم بشورید خخخخ
:w07:



عزیزم صبحت بخیر....بابا...نزار اینارو آدم دلش میخواد و الان نمیتونه درست کنه به علت ایجاد صدا و اینکه خانواده خوابه....خوووووب
من هم هستم با 1:10 دقیقه مطالعه....
ببینیم امرور چه اتفاق انرژی زایی میوفته....;)
 

arefeh

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
طوری بغض دارم ک با گریه دارم تایپ میکنم ..
آدما نمیتونن همه زندگیشونو تایپ کنن..اگه یکی از مشکلاتی ک من داشتمو داشتید اونطور راحت نمیگفتید شخصیت تو گالیله ام ک همش میگه من میدونم نمیشه یا تیکه نمینداختین حالا دعوا نشه بازم...شماهم اکه خدایی نکرده هرشب باترس لرز میخابیدی ک نکنه فردا جیزی بشه ب ... یا خبر جدیدی نشنوی ..شماهم اگه در آرزوی ی خواب آروم داشتید مثل من عصبی نمیشدید اره سجاد جان ک سختی کشیدی ک فهمیدی چقد سخته ب زور خودتو شاد پرانرژی نشون بدی اما بازم از تو حرفات فهمیده باشن ک اونروز عصبی مشوش بودی ...من ب کل گذاشتم کنار درس میخام با بابام باشم ...چشام دیگه بیشتر از این باز نمیشه ...برای تک تک تون آرزوی موفقیت میکنم..من میومدم انرژی میگرفتم برای چند لحظه از محیطی ک توش بودم جدا میشدم ...ب شدت خسته ام ..پاک میکنم پستو میدونم اسپم اما خاستم بدونید ن ادم منفیم ن قدر نسناس ک سمانه گفت ن کسی رو باکسی مقایسه کردم طولانیش نمیکنم موفق باشید ب یادتون هستم برام و سلامتی پدرم دعا کنید و ارامش براخودم

عزیزم....فکر نکن فقط خودت مشکل داری...من اگه مشکلاتمو بگم به جای اینکه برای خودت بغض کنی برای من شیون میکنی.....عزیزم تو بابات مریضه خدا شفاش میده حتما شک نکن ولی این بیماری هم بدون ک حکمتیه برای صبر تو و تلاشت برای رسیدن به هدفت...نمیدونم بابای شما چند وقته بیمار هستن...اما..
مامان بنده 30 ساله ک مریض هستن...تا زمانی ک بابام زنده بود کل کارها همه چی با بنده خدا بود...نمیزاشت آب تو دلمون تکون بخوره...ولی الان 10 ساله به من اینو ارث داده ک بخوام و نخوام بچه آخرم و باید به دوش بکشم...
هیچکی نمیدونه ک من چجوری سراسری قبول شدم...کاردانی به کارشناسی قبول شدم...و الان دارم به چه نکبتی درس میخونم...اینهاش به کنار بماند ک 2 سالی ک کاردانی یه شهری بودم ک 4 ساعت فاصله بود و من همیشه اول ترم برا انتخاب واحد از ساعت 7 پشت در دانشگاه بودم ک تا قبل اینکه کلاسها پر نشه واحدها رو تو 3 روز فشرده بر دارم ک آخر هفته ها بیام خونه...(شده بود ک ساعت 1:30 شب من رسیدم خوابگاه و پشت در خوایگاه موندم...)اینها کمترین دردیه ک یه دختری ک اون هنوز 20 سالش نشده بود کشیده...تا 1 ماه قبل از اینکه کاردانیم تموم بشه یادم نمیاد ک دریا با اینکه 30 دقیقه با من فاصله داشت کجا بوده...من هیچ وفت یادم نمیاد بچگی کرده باشم یادم نمیاد تا 24 سالگی تولد دوستام رفته باشم یا حتی عروسیشون...
خوب دیگه اینم سرنوشته ما بود...دلم هم به همین درس خوشه ک شاید قبول شم و دوباره 2 سال از زندگیم سرگرم باشم...
خیلی بده ک واسه تحویل پروژه ها هیچ وقت نمیتونستم خودمو خوب اونجور ک میخوام برسونم...
همه اینهایی ک گفتم شاید تنها5% مشکلات من بود...ک شاید اینها رو من مشکل ندونم چون از بچگی عادت کردم...فقط میتونم بگم یه حسرتش مونده برام...بمااند ک اون 70 % ک خیلی حیلی بدتر از این چیزهایی هست ک اینجا گفتم.....پس بازم خدارو شکر کن...چون همه مشکلات دارند...فقط از خدا بخواه ک حالا ک مشکل داده ک ببینه چند مرده حلاجی...صبرشم بهت بده...انرژیشو بهت بده...
والسلام...
نامه ای درد دلانه از منی ک فکر نکنم کسی بفهمه ک چه زیاد گرفتاری دارم....:D
خدایا شکرت...واسه اینکه حداقل به من سلامتی دادی ک از پسش بربیام....
 

سجی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طوری بغض دارم ک با گریه دارم تایپ میکنم ..
آدما نمیتونن همه زندگیشونو تایپ کنن..اگه یکی از مشکلاتی ک من داشتمو داشتید اونطور راحت نمیگفتید شخصیت تو گالیله ام ک همش میگه من میدونم نمیشه یا تیکه نمینداختین حالا دعوا نشه بازم...شماهم اکه خدایی نکرده هرشب باترس لرز میخابیدی ک نکنه فردا جیزی بشه ب ... یا خبر جدیدی نشنوی ..شماهم اگه در آرزوی ی خواب آروم داشتید مثل من عصبی نمیشدید اره سجاد جان ک سختی کشیدی ک فهمیدی چقد سخته ب زور خودتو شاد پرانرژی نشون بدی اما بازم از تو حرفات فهمیده باشن ک اونروز عصبی مشوش بودی ...من ب کل گذاشتم کنار درس میخام با بابام باشم ...چشام دیگه بیشتر از این باز نمیشه ...برای تک تک تون آرزوی موفقیت میکنم..من میومدم انرژی میگرفتم برای چند لحظه از محیطی ک توش بودم جدا میشدم ...ب شدت خسته ام ..پاک میکنم پستو میدونم اسپم اما خاستم بدونید ن ادم منفیم ن قدر نسناس ک سمانه گفت ن کسی رو باکسی مقایسه کردم طولانیش نمیکنم موفق باشید ب یادتون هستم برام و سلامتی پدرم دعا کنید و ارامش براخودم
یعنی آدم شما رو می بینه به تموم کائنات چشمک میزنه بابا این قضیه غم رو تو تاپیک نهادینه نکنین دیگه.....نانی عزیز دلم درکت میکنم.هر کدوم از ما یه سرگذشتی داره........دنیا پستی بلندی زیاد داره همه اینا میشه تجربه واسه تو.................بدترین حالتم که باشه آدم بازم باهاش کنار میاد...... فقط اینو بدون ما همه کنارتیم و تنها کاری که فعلا میتونیم انجام بدیم دعا کردن برای تو و سلامتی پدرت هستش...........زمانی كه تسليم باشی؛ تمام هستی از تو حمایت می كند هيچ چيز با تو مخالف نخواهد بود، زیرا تو با هيچ چيز مخالف نيستی .اشو

سلام ایما جون
عزیزم چه خبر شده؟ دعوا بوده؟
من یه روز نبودما !
دکور اتاقمو به کل عوض کردم روحیه ام بهتر شد امروز 4 ساعت خوندم بگذریم
یکی بگه اینجا چه خبر بوده ! چقد صفحه اضافه شده تا صب باید بشینم بخونم

وااااااااااای خدااااااا من درزهاو ملاتهارو هم خوندم شوووماااهااا هنوووز خوابید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:w06:
باشه .... صبحونتونو آماده کردم... بخورید و بعدش با انرژی بخونید
باز نیام ببینم ترکوندین اینجارو هاااااا....شب بهتون سر میزنم
ظرفارو هم بشورید خخخخ
:w07:


یعنی نمیگی ما الان دلمون بخود چیکار کنیم نامرد.......خووووووووو گووووووووووشنمه

عزیزم....فکر نکن فقط خودت مشکل داری...من اگه مشکلاتمو بگم به جای اینکه برای خودت بغض کنی برای من شیون میکنی.....عزیزم تو بابات مریضه خدا شفاش میده حتما شک نکن ولی این بیماری هم بدون ک حکمتیه برای صبر تو و تلاشت برای رسیدن به هدفت...نمیدونم بابای شما چند وقته بیمار هستن...اما..
مامان بنده 30 ساله ک مریض هستن...تا زمانی ک بابام زنده بود کل کارها همه چی با بنده خدا بود...نمیزاشت آب تو دلمون تکون بخوره...ولی الان 10 ساله به من اینو ارث داده ک بخوام و نخوام بچه آخرم و باید به دوش بکشم...
هیچکی نمیدونه ک من چجوری سراسری قبول شدم...کاردانی به کارشناسی قبول شدم...و الان دارم به چه نکبتی درس میخونم...اینهاش به کنار بماند ک 2 سالی ک کاردانی یه شهری بودم ک 4 ساعت فاصله بود و من همیشه اول ترم برا انتخاب واحد از ساعت 7 پشت در دانشگاه بودم ک تا قبل اینکه کلاسها پر نشه واحدها رو تو 3 روز فشرده بر دارم ک آخر هفته ها بیام خونه...(شده بود ک ساعت 1:30 شب من رسیدم خوابگاه و پشت در خوایگاه موندم...)اینها کمترین دردیه ک یه دختری ک اون هنوز 20 سالش نشده بود کشیده...تا 1 ماه قبل از اینکه کاردانیم تموم بشه یادم نمیاد ک دریا با اینکه 30 دقیقه با من فاصله داشت کجا بوده...من هیچ وفت یادم نمیاد بچگی کرده باشم یادم نمیاد تا 24 سالگی تولد دوستام رفته باشم یا حتی عروسیشون...
خوب دیگه اینم سرنوشته ما بود...دلم هم به همین درس خوشه ک شاید قبول شم و دوباره 2 سال از زندگیم سرگرم باشم...
خیلی بده ک واسه تحویل پروژه ها هیچ وقت نمیتونستم خودمو خوب اونجور ک میخوام برسونم...
همه اینهایی ک گفتم شاید تنها5% مشکلات من بود...ک شاید اینها رو من مشکل ندونم چون از بچگی عادت کردم...فقط میتونم بگم یه حسرتش مونده برام...بمااند ک اون 70 % ک خیلی حیلی بدتر از این چیزهایی هست ک اینجا گفتم.....پس بازم خدارو شکر کن...چون همه مشکلات دارند...فقط از خدا بخواه ک حالا ک مشکل داده ک ببینه چند مرده حلاجی...صبرشم بهت بده...انرژیشو بهت بده...
والسلام...
نامه ای درد دلانه از منی ک فکر نکنم کسی بفهمه ک چه زیاد گرفتاری دارم....:D
خدایا شکرت...واسه اینکه حداقل به من سلامتی دادی ک از پسش بربیام....
:crying::crying::crying:
 

سجی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من فنو بدون مرور تا 47 هم شده که زدم زبانو نتونستم تا حالا بیشتر از 27بیارم درک اوضام به نسبت خوبه هنوز نخوندم چیزی اما حدود 50 میزنم منظر و تاریخو هنوز چون تموم نکردم تستشو نزدم اما تاریخم کمی ضعیفه ...تا اینجا به نظرتون چه طوره؟؟
:w22::w22::w22: شما میرین لالیگا عزیز من...........خوبه که فن رو بدون مرور به 47 رسوندی و مظمئنن با مرور درصدات بالاتر میره

من که متدین 1 تایپ شدشو گذاشتم که :smile:
متدین 2 رو هم سعی می کنم خلاصه کنم
میدونم مریم جان من قبل از اینکه شما زحمتشو بکشی شروع کردم به خوندن.واسه همین به بچه ها حسودیم شد..........

سلام ایما جون
عزیزم چه خبر شده؟ دعوا بوده؟
من یه روز نبودما !
دکور اتاقمو به کل عوض کردم روحیه ام بهتر شد امروز 4 ساعت خوندم بگذریم
یکی بگه اینجا چه خبر بوده ! چقد صفحه اضافه شده تا صب باید بشینم بخونم
شما چقدر با واژه اندرونی غریب شدین؟؟؟؟کجا بودی ؟؟؟؟:mad: بچه ها صبح همتون به خیر..:)
تلاشتون رو بکنبن که دیگه اخراشه.. امروز بهترین روز زندگی خواهد بود..خدااااااااااااا جونم مچکریم
 

* Nafise *

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w22::w22::w22: شما میرین لالیگا عزیز من...........خوبه که فن رو بدون مرور به 47 رسوندی و مظمئنن با مرور درصدات بالاتر میره

میدونم مریم جان من قبل از اینکه شما زحمتشو بکشی شروع کردم به خوندن.واسه همین به بچه ها حسودیم شد..........

شما چقدر با واژه اندرونی غریب شدین؟؟؟؟کجا بودی ؟؟؟؟:mad: بچه ها صبح همتون به خیر..:)
تلاشتون رو بکنبن که دیگه اخراشه.. امروز بهترین روز زندگی خواهد بود..خدااااااااااااا جونم مچکریم

سلام صبح بخیر شما چقد سحر خیزی
منم الان به جمعتون اضافه شدم شروع میکنم به خوندن
 

arefeh

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
تا این ساعت 2:10 مین...استارت مبانی سازه در معماری بود...این 2 فصل اولش ک خیلی چرت بود...کلا این مقدار ساعت رو 100 ص خوندم....ووووییییییییییییییییییییییییژ.......:Dهر دو ساعت اگه 100 ص بخونم تو نهایت 7 ساعت باید تموم بشه....و فکر کنم بتونم تا آخر هفته با روزی 2 ساعت تمومش کنم....;)
بریم سر زبان ک یه هفته از لغت دور موندم:w45:
 

سجی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:biggrin::biggrin:گفتم نانی باید شیون کنی...نه تو سجاد.....چه شیونیم هستم...فکر کنم تا شب یه ساعتم دیگه خوابت نگیره...خوب خوابتو پروندم:D
حالا واقعا تنها مشکلت تحویل پروژه بود یا نرفتن تولد دوستات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تولد من که میای دیگه:D
 

arefeh

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
حالا واقعا تنها مشکلت تحویل پروژه بود یا نرفتن تولد دوستات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تولد من که میای دیگه:D

اونها ماله دوران جاهلیت بود....:biggrin:الان یه نقطه آرامش...یه ساعت زندگی کردن برای فقط و فقط خودم میخوام.....این مسائل باعث شده...عاشق تنهایی بشم...اونم عاشق من...به زودی عروسیم دعوتتون میکنم:D
بابا ما تولد تو شهر خودمون ک 15 مین فاصله مکانی هست نمیریم...بعد تولد تو...اونم کرمانشاه...شیب و بام و تخت میشه اونوقت کههههه:eek:
 

سجی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کسایی که منظر کنکاش خوندن تو سوالای سالای گدشته بخش 4 (شناخت باغ ایرانی) سوال 5 و 9 یه بار گفته تو میان کرتها درختان غیر مثمر کاشته میشود...............یه بار گفته درختان غیر مثمر کاشته نمیشود؟؟؟
کسی میتونه ج صحیحشو بده
 

* Nafise *

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسایی که منظر کنکاش خوندن تو سوالای سالای گدشته بخش 4 (شناخت باغ ایرانی) سوال 5 و 9 یه بار گفته تو میان کرتها درختان غیر مثمر کاشته میشود...............یه بار گفته درختان غیر مثمر کاشته نمیشود؟؟؟
کسی میتونه ج صحیحشو بده
آخه کرت داریم تا کرت ص 119 یه نگاه بنداز
 

سجی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخه کرت داریم تا کرت ص 119 یه نگاه بنداز
یه میان کرت داریم یه کرت دیگه..... حالا اینجا گفته کرتهای دوسوی خیابان اصلی با کرت های دورتر و میان کرت..............یه جا گفته کرتهای دو طرف خیابان اصلی درختای میوه یه جا کفته درختهایی که در معرض دید بودند رو درختان غیر مثمر ........سوال 52 ص 139 یه نگاهی بنداز.به نظرت گزینه 4 نمیشه؟؟؟
 
آخرین ویرایش:

* Nafise *

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه میان کرت داریم یه کرت دیگه..... حالا اینجا گفته کرتهای دوسوی خیابان اصلی با کرت های دورتر و میان کرت......................سوال 52 ص 139 یه نگاهی بنداز.به نظرت گزینه 4 نمیشه؟؟؟
فک کنم حل شد .. ببین ص 36 کتاب نعیما گفته کرت بجای گفته میشه در فاصله میان محورهای موازی باغ تخته زمینی که برای کاشتن گیاهان چهار فصل استفاده میشه که بهش میگن کرت
در میان کرت ها بوته های بلند که چشم انداز ساختمان را بپوشاند کاشته نمیشده حالا جواب سوال 5 میگه کرت های که در معرض دید قرار داشتن درختان غیر مثمر کاشته میشه . ولی کرت هایکه در کنار و عقب بودند درختان مثمر کاشته میشه
به نظر من هر 2تا سوال فقط باید این نکته اش بدونیم و با حذف گزینه جواب بدیم
 

* Nafise *

عضو جدید
کاربر ممتاز
یعنی این کرتهای دو طرف خیابان اصلی در معرض دید نیستند؟؟؟؟؟؟
سوال 52 بله گزینه 4 میشه
خط اول ص 36 نعیما : کرت دو سوی خیابانهای اصلی باغ را با کانالهای میوه (که میشه درختان مثمر) پر میکردند سوال 5 مشکل داره اصلا
در دو سوی خیابانهای فرعی هم توت برگی میکاشتن... گیج ویجی گرفتم ولی درستش همین بود کاریش نمیشه کرد
 
آخرین ویرایش:

* Nafise *

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا این ساعت 2:10 مین...استارت مبانی سازه در معماری بود...این 2 فصل اولش ک خیلی چرت بود...کلا این مقدار ساعت رو 100 ص خوندم....ووووییییییییییییییییییییییییژ.......:Dهر دو ساعت اگه 100 ص بخونم تو نهایت 7 ساعت باید تموم بشه....و فکر کنم بتونم تا آخر هفته با روزی 2 ساعت تمومش کنم....;)
بریم سر زبان ک یه هفته از لغت دور موندم:w45:
عارفه جون روزنامه وار نخون همون 100 اولش کلی نکته داره ها
 

سجی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مابا 2:50 مین در منزل راهیه...کتابخونه میشویم....
تا ساعت 7 خداحافظ دوستان:smile:
صد صفحه اولش که راحته ولی بعدش یه نمه مشکل میشه...فصلهای مهمش 1-4...7-8 اینا تو اولویتت باشه
یه سوال مبتدیانه راجع به زبان......... i.e تو جمله زبان یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:redface:
 

shima jo0on

عضو جدید
من از 6 صبح بیدارم اما تازه 45 مینه که شروع کردم اخه همش دندون درد و خونریزی داشتم :w29: دقیقا همین شکلی ترکیدم!!!!!!میرم که به امید خدا حداقل تا ظهر به 4 ساعت برسونمش.
 

nikky321

عضو جدید
کاربر ممتاز
صد صفحه اولش که راحته ولی بعدش یه نمه مشکل میشه...فصلهای مهمش 1-4...7-8 اینا تو اولویتت باشه
یه سوال مبتدیانه راجع به زبان......... i.e تو جمله زبان یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:redface:
كوتاه شده in example هست. يعني براي مثال يا مثل....
 

mon-@-rchitect

عضو جدید
تا این ساعت 2:10 مین...استارت مبانی سازه در معماری بود...این 2 فصل اولش ک خیلی چرت بود...کلا این مقدار ساعت رو 100 ص خوندم....ووووییییییییییییییییییییییییژ.......:Dهر دو ساعت اگه 100 ص بخونم تو نهایت 7 ساعت باید تموم بشه....و فکر کنم بتونم تا آخر هفته با روزی 2 ساعت تمومش کنم....;)
بریم سر زبان ک یه هفته از لغت دور موندم:w45:


اگه مبانی سازه همونی که بچه خلاصه شو گذاشتن بخونم کافیه یا باید کتابشو حتما بخونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
یعنی نمیگی ما الان دلمون بخود چیکار کنیم نامرد.......خووووووووو گووووووووووشنمه
خووو خودمم گشنم بود اونموقع...همه خواب بودن تو خونه ب عکسش قناعت کردم:cry:
خب بذارید ی آمار بدم بعد از درزو ملات، 42تا لغت مرور شد، سبک شناسی تا سر خراسانی مرور شد(دور سوم)،عایق هم تمومید(دور دوم)....الانم بریم واسه ی سیستمهای نوین (دور سوم:hate:)
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه مبانی سازه همونی که بچه خلاصه شو گذاشتن بخونم کافیه یا باید کتابشو حتما بخونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کافی نیس اما من ب همون قناعت کردم چون ب کل یادم رفته بود مبانیو بخونم و دیگه وقت نبود همونو خوندم و بیشترش تکراری بود واسم ...زیاد وقتتو نمیگیره عزیزم
 

سجی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خووو خودمم گشنم بود اونموقع...همه خواب بودن تو خونه ب عکسش قناعت کردم:cry:
خب بذارید ی آمار بدم بعد از درزو ملات، 42تا لغت مرور شد، سبک شناسی تا سر خراسانی مرور شد(دور سوم)،عایق هم تمومید(دور دوم)....الانم بریم واسه ی سیستمهای نوین (دور سوم:hate:)

کافی نیس اما من ب همون قناعت کردم چون ب کل یادم رفته بود مبانیو بخونم و دیگه وقت نبود همونو خوندم و بیشترش تکراری بود واسم ...زیاد وقتتو نمیگیره عزیزم
عزیزم دورتو کم کن.نمیگی اینقدر دور دور میکنی ما که به دور اول نرسیدم پاک حالمون گرفته میشه:cry:
بچه ها امروز متدین 2 رو شروع کردم..........................اونایی که 1 یا 2 رو هیچکدوم نخوندن توصیه میکنم حتما یک رو بخونن و چون وقت نیست دیگه 2 رو نخونن............چون یک خیلی مهمتره اگه سوالارو بررسی کنین
متوجه میشین. اونایی که یک رو خوندن تو یه نصف روز میتونن 2 رو هم بخونن.من دیروز منظر تموم کردم و متدین یک رو هم خونده بودم تو یه ساعت 30 صفحه خوندم ازش..........و تو یه ساعت دیگه تا 60 میخونم مابقیشم فردا.............آقا این جزوه مبانی سازه خوبه؟؟؟؟من فقط چند فصل اولشو اونم یکی دو ماه پیش خوندم برم سراغ جزوه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بچه ها هر کتابی رو مرور کردیم ببوسیم بزاریم کنار؟؟؟؟؟من حساب کتاب کردم دیدم همون یه دور دیگه بزنم روشون هنر کردم.روزای آخر چه کنیم؟؟؟؟تا کی بخونیم؟؟؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا