[FONT="] راست است که می گویند: آدمی زاده ی " تغییر " و " تکامل " است .[/FONT] [FONT="] آن روزها دنبال دلیلی بودم برای " نبودن " و حال ...[/FONT] [FONT="] برای " بودن " !!![/FONT] [FONT="]یک سوال : من تغییر کرده ام یا تکامل یافته ام ؟[/FONT] [FONT="] [/FONT]
[FONT="]سخت تر از هر چیزی میدانی چیست؟[/FONT] [FONT="]اینکه پر از حرف باشی و حرفها با چنگال های تیزشان درونت را خراش بدهند و بدنبال مجرایی برای خروج بگردند ولی تو نتوانی با زبانت و یا قلمت آزادشان کنی...[/FONT]
دل آدم ...چه گرم می شود گاهی ساده... به یک دلخوشی کوچک...
به یک احوالپرسی ساده...
به یک دلداری کوتاه ...
به یک "تکان سر"...یعنی...تو را می فهمم...
... به یک گوش دادن خالی ...بدون داوری!
به یک همراهی شدن کوچک ...
به حتی یک همراهی کردن ممتد آرام ...
به یک پرسش :"روزگارت چگونه است ؟"
به یک دعوت کوچک به صرف یک فنجان چای !
... به یک وقت گذاشتن برای تو...
به شنیدن یک "من کنارت هستم "...
به یک هدیه ی بی مناسبت ...
به یک" دوستت دارم "بی دلیل ...
به یک غافلگیری:به یک خوشحال کردن کوچک ...
به یک نگاه ...
به یک شاخه گل...
دل آدم گاهی ...چه شاد است ...
به یک فهمیده شدن ...درست !
به لبخند!
به یک سلام !
به یک تعریف به یک تایید به یک تبریک ...!!!
و ما چه بی رحمانه این دلخوشی های کوچک و ساده را از هم هم دریغ میکنیم و تمام محبت و دوست داشتن مان را گذاشته ایم کنار تا به یک باره همه آنها را پس از مرگ نثار هم کنیم
پیش از آنکه از کنارِ هم رَد شویم
در خلوت هامان چیزی را خاک می کنیم
تا ادامه ای برای رفتن داشته باشیم.
باید با هم تقسیم کنیم
همان یک ذره ای که از ما در جهانمان پیداست
دغدغه هایی که به کار نمی آیند
تا فریاد بزنی:
ایستاده ام یا دویده ام!
آنها که می مانند وُ
آنهایی که می گذرند...
فقط خودت خواهی فهمید
تنها ایستاده بودی یا تنها رفته ای..
-سید محمد مرکبیان
[FONT="]همیشه فکر میکردم غم انگیز ترین رنگ[/FONT] [FONT="] [/FONT] [FONT="]زرد شدن برگ ها در فصل پاییز هست ![/FONT] [FONT="] [/FONT] [FONT="]تا اینکه ناگهان سفیدی موهای مادرم را دیدم...[/FONT] [FONT="] [/FONT]
گاهی آنقدر دلم برایت تنگ می شود آنقدر تنگ می شود که واژه هایم به گریه می افتند پنجره ماتش می برد باران دلش می گیرد و گلدان اطلسی دهانش باز می ماند و این دیگر یک شعر نیست ! [COLOR=#eseses] [/COLOR]