[FONT="]من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]کودکان را دوست دارم ولی از آئینه می[/FONT][FONT="] ترسم[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]من می ترسم پس هستم[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]این چنین می گذرد روز و روزگار من[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]در سرزمینی که سایه آدمهای کوچک بزرگ شد[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]در آن سرزمین آفتاب در حال غروب است[/FONT][FONT="]![/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا،[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را…[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی![/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] باید آدمش پیدا شود![/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد![/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند![/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش…[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] شروع میکنی به خرج کردنشان![/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] توی رقص اگر پابهپایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر زیبایی یک با من میمانی؟[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی… به مخزدن به اعتماد آدمها![/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] سواستفاده کردن به پیری و معرکهگیری…[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] اما بگذار به سن تو برسند![/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] بگذار صندوقچهشان لبریز شود آنوقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] غریب است دوست داشتن.[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] تقصیر از ما نیست؛[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] [/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]نویسندشو نمیدونم کیه. ولی دلمو تکون داد[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="] [/FONT]