سراپا اگر زرد و پژمرده ايم
ولي دل به پاييز نسپرده ايم
چو گلدان خالي لب پنجره
پر از خاطرات ترك خورده ايم
اگر داغ دل بود ما ديده ايم
اگر خون دل بود ما خورده ايم
اگر دل دليل است ما آورده ايم
اگر داغ شرط است ما برده ايم
اگر دشنه ي دشمنان گردنيم
اگرخنجر دوستان گرده ايم
گواهي بخواهيد اينك گواه
همين زخم هايي كه نشمرده ايم
دلي سربلند و سري سر به زير
از اين دست عمري به سر برده ايم
استاد قيصر امين پور
![]()
سراپا اگر زرد و پژمرده ايم
ولي دل به پاييز نسپرده ايم
چو گلدان خالي لب پنجره
پر از خاطرات ترك خورده ايم
اگر داغ دل بود ما ديده ايم
اگر خون دل بود ما خورده ايم
اگر دل دليل است ما آورده ايم
اگر داغ شرط است ما برده ايم
اگر دشنه ي دشمنان گردنيم
اگرخنجر دوستان گرده ايم
گواهي بخواهيد اينك گواه
همين زخم هايي كه نشمرده ايم
دلي سربلند و سري سر به زير
از اين دست عمري به سر برده ايم
استاد قيصر امين پور
![]()
عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم
اکنون که پیدا کرده ام بنشین تماشایت کنم
الماس اشك شوق را تاجی به گیسویت نهم
گل های باغ شعر را زیب سرا پایت كنم
بنشین كه من با هر نظر با چشم دل با چشم سر
هر لحظه خود را مست تر از روی زیبایت كنم
بنشینم و بنشانمت آنسان كه خواهم خوانمت
وین جان بر لب مانده را مهمان لبهایت كنم
بوسم تو را با هر نفس ای بخت دور از دسترس
ور بانگ برداری كه بس غمگین تماشایت كنم
تا كهكشان تا بی نشان بازو به بازویت دهم
با همزمانی همدلی جان را هم آوایت كنم
ای عطر و نور توامان یك دم اكر یابم امان
در شعری از رنگین كمان بانوی رویایت كنم
بانوی رویاهای من ، خورشید دنیاهای من
امید فرداهای من ، تا كی تمنایت كنم ؟!
فـرض کـن
بـه عـکـاس بـگـویـم
تـارهـای سـپـیـد را سـیـاه کـنـد ..
و چـیـن و چـروک را مـاسـت مـالـی ..
و حـتـی از آن خـنـده هـا کـه دوسـت داری بـرایـم بـکـارد ..
بـاز هـم از نـگـاهـم پـیـداسـت چـقـدر بـه نـبـودنـت خـیـره مـانـده ام ..![]()
دکتر نوار قلبم را با بی تفاوتی دستم داددلم تنگ است
دلم می سوزد از باغی که می سوزدنه دیدارینه بیدارینه دستی از سر یاریمرا آشفته می داردچنین آشفته بازاریتمام عمر بستیم و شکستیمبه جز بار پشیمانی نبستیمجوانی را سفر کردیم تا مرگنفهمیدیم به دنبال چه هستیمعجب آشفته بازاریست دنیاعجب بیهوده تکراریست دنیامیان آنچه باید باشد و نیستعجب فرسوده دیواریست دنیاچه رنجی از محبت ها کشیدیمبرهنه پا به تیغستان دویدیمنگاهی آشنا در این همه چشمندیدیم و ندیدیم و ندیدیمسبک باران ساحل ها ندیدندبه دوش خستگان باریست دنیامرا درموج حسرت ها رها کردعجب یار وفاداریست دنیاعجب خواب پریشانی ست دنیاعجب آشفته بازاریست دنیاعجب بیهوده تکراریست دنیامیان آنچه باید باشد و نیستعجب فرسوده دیواریست دنیا
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
معماری با مصالحی از جنس دل | ادبیات | 18262 | |
![]() |
گریه کن ای دل.......... | ادبیات | 427 | |
![]() |
دل نوشتههاي عرفاني | ادبیات | 430 | |
![]() |
*****حرف دل***** | ادبیات | 117 | |
![]() |
۩ ۞ ۩ جایی برای حرفهای دل فیدل ۩ ۞ ۩ | ادبیات | 13 |