کاش یک لحظه به جایم بودی
تا بفهمی که چه دردی دارد:
باغبانی که تبر می سازد
و درختی که به اندیشه هیزم شدن از سبز شدن دل کنده
و اجاقی که از آتش خالیست
کاش یک لحظه به جایم بودی
تا بدانی که چه دردی دارد
وقتی سهمی از عشق نداری
و در آنجا که دلی هست وسیع
نیست حتی یک ذره برایت جایی
تا بفهمی که چه دردی دارد:
باغبانی که تبر می سازد
و درختی که به اندیشه هیزم شدن از سبز شدن دل کنده
و اجاقی که از آتش خالیست
کاش یک لحظه به جایم بودی
تا بدانی که چه دردی دارد
وقتی سهمی از عشق نداری
و در آنجا که دلی هست وسیع
نیست حتی یک ذره برایت جایی