دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی دیر اومدی
من دیدم یاسی ناراحته اومدم کافی نت
پیغاماتو نمیتونم بخونم
میخواستم بهت زنگ بزنم ، پشیمون شدم


اولا که چرا پشیمون شدی؟
دوما چه مهربون شدی
سوما بابا من اومدم خب تو بهم اهمیت ندادی
:mad:
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من رفتم نگین عزیز
از اون دوستت خداحافظی کن
کیو میگی
من سر کار بودم نبودی که فردا بهت اسمس میدم
یه جور میگه نفرین که انگار عشقم بوده دلمو شکونده ولم کرده من گفتم باید احترام بزاری همین
بزرگ شو لطفا 24 سالته
 

turquoise

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه جور میگه نفرین که انگار عشقم بوده دلمو شکونده ولم کرده من گفتم باید احترام بزاری همین
بزرگ شو لطفا 24 سالته

من 23 سال و 7 ماهمه نه 24 سالم اصلا هم تو جرات داری بیا عاشق من شو پوستتو می کنم
هر چه برزگر گوید از سوز جیگر گوید
ها ها :w15:
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرم را سرسري متراش اي استاد سلماني که ما هم در ديار خود سري داريم و ساماني
 

ceaselife

عضو جدید
نگین من رفتم یه چند تا شعر خوشکل بزار تاپیکو خوشکلش کن :w30:


همسفر
بنام او
بارونی ترین احساسم
بی کینه ترین ترانه
یکه تاز اسب سفیدم
افسانه ترین شاهزاده
اسمونی ترین واژه ام
پرنور ترین ستاره
عاشق ترین همسفرم
تا انتهای جاده
همه تقدیم به تو
ای قشنگ ترین خاطره
 

ceaselife

عضو جدید
نگین من رفتم یه چند تا شعر خوشکل بزار تاپیکو خوشکلش کن :w30:



به صليب صدا مصلوبم اي دوست​
تو گمان مبري مغلوبم اي دوست​
شرف نفس من اگه شد قفس من​
به سکوت تن ندادم تا نميرم بي کفن​
وقتي گفتن يه گناه بود مثل ديدن يا شنيدن​
معني اوازم اين بود ته بن بست داد کشيدن​
وقتي حتي توي خلوت فکر ازادي قفس بود​
گفتني ها رو مي گفتيم اگه فرصت يه نفس بود​
به گناه صدا با جرم گفتن​
اگه روي صليب بيرون شدم من​
شرف نفس من اگه شد قفس من​
به سکوت تن ندادم تا نميرم بي کفن​
تو شباي سکوت، فرياد من بود​
توي جنگل خواب، بيداري رود​
از غروب هراس تا صبحمون بود​
تيغ خشم خليل بر قلب نمرود​
در عذاب تشنگي گم حسرت من بوي گندم​
بر دلم داغ شقايق از عذاب تلخ مردم​
از کسي که مثل بختک تو شبام انداخته سايه​
يه سوال ساده کردم نفرت من شد گلايه​
 

ceaselife

عضو جدید
نگین من رفتم یه چند تا شعر خوشکل بزار تاپیکو خوشکلش کن :w30:


به نام خداوندی که عشق را آفرید تا انسانها را به وسیله ی آن به هم پیوند دهد.این مطلب رو از دفتر شبهای تنهاییم مینویسم چون با تمام وجودم لمسش کردم
او چه
غمگین است و ساکت
در سکوت شمعی روشن نمود و نگاهش کرد
شمع اشک ریخ
ت و او اشک ریخت
آخر چرا اشک میریزی؟
مگر اشک شمع را نمیبینی؟
اشک شمع ز کدام درد است؟
درد دوری پروانه
و اشک تو ؟
درد فراق یار
و یارت کجاست؟
همانجا که پروانه است
و پروانه کجاست؟
بزودی خواهی فهمید
باز شمع اشک ریخت و او اشک ریخت
شمع به پایان آمد و سوخت او نیز سکوت کرد. لبخندی بر لب اورد
نگاهم کرد و چشمانش را بست و....... آری او نیز به یار پیوست

 

ceaselife

عضو جدید
نگین من رفتم یه چند تا شعر خوشکل بزار تاپیکو خوشکلش کن :w30:



در خرابات دل هيچكس تنهاييم را حس نكرد
***********
رد پاي اشكهايم را بگير تا ببيني خانه عشقت كجاست
*************
بي تو بايد عشق را بوسيد و مرد
*********
به نام آن كه آفتابه عشقش هرگز در دلم غروب نخواهد كرد
*********
كاش هر شب با دو جرعه نوره ماه عاشقان را مي شدش سيراب كرد
*********
دوست ندارم كه بگويم دوستت دارم دوست دارم كه بداني دوستت دارم
********
خيال نكن كه بي خيال از تو و روزگارتم به فكر تو و حالتم زنده به انتظارتم
********
عشق يعني كه ما باور كنيم يك دل ديگر ارادتمنده ماست
********
به شراب بوسه هايت كه از آن هميشه مستم گل من تو را نه اكنون همه عمر می پرستم
*********
اگر چشمان من درياست تويي فانوس شبهايش اگر حرفي زدم از گل تويي مفهوم و معنايش
*********
گفتند خلايق كه تويي ليلي ثاني چون نيك به ديدم به از آني
************
مرا بردند مكتب خانه عشق معلم آمد و درس غمم داد
 

ceaselife

عضو جدید
گمشده
دیدی سپهر جان ادم را

اشیاء بر نمی تابند

دیدی که هیچ آینه ای

جز دلت

جهان وپشت جهان را

به تو نشان نخواهد داد

چندین و چند قرن

مشتی مهره و پیچ

فکر تو را پیچاند

تصویرهای مجازی اشیاء

خود به خود خورد

صر عالم درون تو را

به غار غار کلاغ داده ای

چهچه قناری را.






امشب
می توانم در حوضچه اب
امشب
چراغ ستاره ای باشم
یا ماه کاهلی
که تن از آب
بر نمی کشد

می توانم در برکه نگاه ساده ای
سنگ پاره ای شوم
یا برگکی
که باد
تا کرانه می راندش
یا دست تو باشم
امشب
با پیاله های پی در پی.









سهم آبم را

به خاک بخشیدم

سهم خاکم را

به باد بخشیدم

سهم بادم را

به آتش شعله ور دادم

اتش شعله ور به جان من افتاد

عشق آمد و پیش پایش

غبار گردیدم.



به باغ نیا

که در مجمر نسیم

خزان وانهاده اند

رو نینداز پیش آب و خاک

که این دو هرزه گرد خالی از ادراک

از ازل

در کاسه آسمان دست و رو شسته

جان را نهاده اند

به عشق تکیه کن ای دل

که در تو و عشق

جهان را نهاده اند.




و سراسر من

نور کاه جهان چرخید

تو دورمی شدی

وابر روشنی را کم می کرد

ابر نور کاه عالم بود

که می چرخید

وچشمهای تو در من خاموش می شد

و سراسر من ابری است.

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا