آری من از پشت کوه آمده ام! چه می دانستم این طرف کوه باید برای ثروت حرام خورد... برای عشق خیانت کرد... برای خوب دیده شدن دیگران را بد نشان داد... برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشید... وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم می گویند از پشت کوه آمده!!! می خواهم به پشت کوه برگردم وتنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگ باشد تا اینکه این طرف کوه باشم و گرگ...
گـاه دلم می گیرد…
گـاه زندگی سخت می شود…
گـاه تنها , تنهایی آرامـش می آورد
گـاه گـذشته اذیتم می کند
این`گـاه هـا`… گـهـگـاه تـمـام روز و شـب من
میشوند …
آنوقت بـغـض گـلـویـم را میگیرد
درست مـثـل هـمین روزها………..
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد
من نه عاشق هستم نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی هستم که مرا از پس دیوانگیم می فهمد
به خاطر روی زیبای تو بود که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود که دست هیچ کس را در هم نفشردم به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم به خاطر دل پاک تو بود که پاکی باران را درک نکردم به خاطر عشق بی ریای تو بود که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم به خاطر صدای دلنشین تو بود که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست و به خاطر خود تو بود فقط به خاطر تو
لحظه شیرینی که به تو دل بستم از تو پرسیدم: من تو منی با من تو؟ و تو گفتی هر دو من به تو پیوستم گفتم :ای کاش پناهم باشی،دست تو دستم تکیه گاهم باشی و تو گفتی هستم،تا نفس هست کنارت هستم،تا نفس هست کنارت هستم...
روزها میگذرد
و چه
با لبخند به اینه زندگی نگاه میکنم
انجا که
دیگر
نه لبخندی زندگی میزند
و نه ارام به سوی خویش صدایم میکند
تنها میکویم
ارام بگیر
دختر
تو بلد نبودی بجنگی
تنها
بلد بودی
صادق باشی
بلد بودی وفا کنی همین
اما دیگر کافیست
زندگی با تو نمیسازد پس تو با زندگی برقص بگذار دیگران قضاوتت کنند
و تا میتوانند تحقیرت کنند
انان که اینگونه با تو میکنند خیلی زودتر از انچه فکر کنی
تحمل دیدن
قدرتت را ندارند
شاید عشق تنها قدرت من باشد همین
و دیگر هیچ ندارم
هیچ فایده ای ندارد هر چقدر هم که بنشینی بجای این سیگار در دستانت هیچ گل نرگسی نخواهد رویید حالا خیال کن بغل بغل نرگس چه اهمیت دارد وقتی تو به طرز دیوانه واری
تنهایی صادقترین دوست و همزبانم هست
لبخند ارزوی محالی نیست اما دیگر دلیلی ندارد تا لبخند بزنم
ارامش تنها در خواب به سراغم میاید
در بیداری انقدر خودم را غرق کار میکنم تا یادم برود روزی کسی بود که میگفت دوستت دارم
و حال دوستش دارم ولی دیگر اویی وجود ندارد
مخاطب خاص همیشه به این معنی نیست که بهترین مخاطبته
گاهی به این معنیه که :
میتونه خیلی خاص حالتو بگیره
میتونه خیلی خاص تنهات بزاره
میتونه خیلی خاص بگه دوست ندارم
میتونه خیلی خاص بهت بگه تو دیگه کهنه شدی
میتونه خیلی خاص با یکی غیر توام دوست باشه
میتونه خیلی خاص . . . .
.
مهربان که میشوی نگرانم میکنی! موعد نارنج و شکوفه، دلم میلرزد. آب و آیینه می آوری و رد میشوی از کنار خاطره هایم در سکوتی محو مهربان که میشوی بوی رفتن می آید...