دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دل تنگت که میشوم زمین و اسمان بخواهند دلداریم بدهند باز دل تنگ تو هستم تنها خودت میتوانی دل تنگیم را تمام کنی
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]کـمـــے تـحــقیــق کـافـــے نیــســت
تـا بـدانـــے
زن یـعــنـــے چــﮧ . . .
اما ذره ای اصـــالــــت اگـر داشــتــﮧ بـاشـــے
مـیــفـهــمـــے ؛
زن را بـا تـــن نـمـــے سـنــجـنـد ...![/h]
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی سمفونی زندگی غمگین ترین آهنگ ها رو می نوازد
اما ماه من
تو سعی کن بتوانی با ساز زندگی ات برقصی
چرا که خداوند عاشقان را دوست دارد
پس اینقدر بیتابی نکن!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی سمفونی زندگی غمگین ترین آهنگ ها رو می نوازد
اما ماه من
تو سعی کن بتوانی با ساز زندگی ات برقصی
چرا که خداوند عاشقان را دوست دارد
پس اینقدر بیتابی نکن!
تو این دنیای هیشکی به هیشکی ،
این یکی دستت باید آن یکی دستت ُ بگیره
ورنه خلاصی ....
خلاص !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کبریت می‌کشی به خودت خاطرات را
شسته‌اند
موج‌های جنون
جای
پات را...
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلـتنگی‌هایـم را زیـر دوش حمّــام می‌بَـرم،
بُـغـضـم را …میـان شُـرشُـر آبِ داغ می‌تـرکـانـم،
تا همـه فـکـر کننـد
قرمـزیِ چشمـانـم
از دم کـردنِ حمّـام است
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه شبهایی نخوابیدم ؛
به یاد تو دلم ترسید . . . تا باد در ؛ رو تکون میداد
به یاد تو تنم لرزید . . . کنار جسم بی جونم هنوز خالی جای “تو”
تو رفتی اما رو قلبم میمونه رد پای تو ………………
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ناشناخته تر از قطب جنوب ...
پیچیده ترین نقشه ی دنیاست کشف اندام تو ؛
هربار جایی گم میشوم ؛ از جایی دیگر سر در میاورم .
 

DOZI

اخراجی موقت
به دیدارت نمی آیم

که هر دیدار


بهانه ای می شود برای دلتنگی


وقتی من آن قدر عاشقم


که در تلاقی با چشم های تو


تمام سلول هایم به حرف می آیند


وتو آن قدر خسته ای از شنیدن


که من از چشم های پر ستاره ات احساس شرم می کنم


مگر حرارت کوره انتظار


چند هزار درجه است ؟


که من وقتی به دست های تو می رسم


بریان بریانم


وتو همیشه فکر می کنی


شاعری با دل تب زده


هذیان می گوید
 

DOZI

اخراجی موقت
زانوهامو بغل كرده بودمو نشته بودم كنار ديوار

ديدم يه سايه افتاد روم

سرم رو آوردم بالا

نگاه كرد تو چشمام، از خجالت آب شدم

تمام صورتم عرق شرمندگي پر كرد



گفت:تنهايي

گفتم:آره



گفت:دوستات كوشن؟

گفتم: همشون گذاشتن رفتن



گفتي: تو كه مي گفتي بهترين هستن!

گفتم:اشتباه كردم



گفتي: منو واسه اونا تنها گذاشتي

گفتم:نه



گفتي:اگه نه،پس چرا ياد من نبودي؟

گفتم:بودم



گفتي:اگه بودي،پس چرا اسمم رو نبردي ؟

گفتم:بردم، همين الان بردم



گفتي:آره،الان كه تنهايي،وقت سختي

گفتم:.....(گر گرفتم از شرم-حرفي واسه جواب نداشتم)

-سرمو اينداختم پايين-گفتم:آره



گفتم:تو رفاقتت كم آوردم،منو بخش

گفتي:ببخشم؟



گفتم:اينقدر ناراحتي كه نمي بخشي منو؟ حق داري

گفتي:نه! ازت ناراحت نبودم! چيو بايد مي بخشيدم؟

تو عزيز تريني واسم،تو تنهام گذاشتي اما تنهات نذاشته بودمو نمي ذارم



گفتم:فقط شرمندتم



گفتي:حالا چرا تنها نشستي؟

گفتم:آخه تنهام



گفتي:پس من چي رفيق؟

من كه گفتم فقط كافيه صدا بزني منو تا بيام پيشت

من كه گفتم داري منو به خاطر كسايي تنها مي ذاري كه تنهات مي ذارن

اما هر موقع تنها شدي غصه نخور،فقط كافيه صدا بزني منو

من هميشه دوست دارم،حتي اگه منو تنها بزاري،

هميشه مواظبت بودم،تو با اونا خوش بودي،منو فراموش كردي تو اين خوشي

اما من مواظبت بودم،آخه رفيقتم،دوست دارم



ديگه طاقت نياوردم،بغض كردمو خودمو اينداختم بغلت،زار زدم،گفتم غلط كردم

گفتم شرمنده ام،گفتم دوست دارم،گفتم دستمو رها نكن كه تو خودم گم بشم

گفتم دوست دارم...



گفتم: داد مي زنم تو بهترين رفيقيييييييييييييييي

بغلت كردم گفتم:تو بن بست رفيقي

يك كلام،خدا تو بهتريني
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش نجابتم رابهانه رفتنت نمیکردی!

تا بادیدن هرهرزه ای بخودم نگویم...

اگرمثل این بودم او نمیرفت...!
گه به حرفاتو خواسته هات گوش کنم

به جرم هرزه بودن ولم می کنی....

اگه بهت بگم نه

به جرم دوست نداشتنت ولم می کنی....

آخه بی انصاف راهی برای موندنت هست ؟
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتی پشیمون ٬خدانگهدار! از تو کتابم ٬عکساتو بردار
گفتم چه جرمی؟ کدوم خیانت؟ گفتی که میرم٬ از ترس عادت

گفتی که عشقها٬ همیشگی نیست به اون قشنگی ٬که تو میگی نیست

گفتم قشنگه٬ عین خیاله گفتم که برگرد٬ گفتی محاله

گفتم یه لحظه! قولت چی میشه؟ اونهمه شعرام ٬مال کی میشه؟

گفتی که قول رو٬ به بادی بسپار از توی شعرات ٬اسمم رو بردار

گفتم بشیم باز٬ لیلی و مجنون گفتی تو راضی٬ لیلی پشیمون

گفتم می میرم٬ گفتی که شاید گفتم با من باش٬ گفتی نباید

گفتی شنا کن٬ دنیا یه دریا عمرت رو نسپار ٬به دست رویا

گفتی صبور باش٬ گفتم چه جوری ؟ گفتم می سوزم٬ از درد دوری

گفتم من مشکی! گفتی نه قرمز گفتم بمون پس٬ گفتی که هرگز

گفتم مگه من ٬عاشق نبودم؟ همیشه با تو٬ صادق نبودم؟

گفتی که بودی ٬همیشه هستی اما چه حیف شد٬ به پام نشستی

گفتی دل من٬ جایی اسیره با تو بمونم ٬دلم می میره

گفتم قبوله٬ تو مال اونی باید همیشه٬ با اون بمونی

فدای چشمات ٬بی تو می میرم از تو دلم رو٬ پس نمی گیرم

با گریه گفتی٬ همیشه ممنون از عشق پاکت ٬نیستم پشیمون

رفتی و رفتی٬ تا بی نهایت اما نرفتم٬ از ترس عادت


[FONT=&quot]دارند عصبی‌اَم می‌کنند کلمات[/FONT]
[FONT=&quot]وقتی به حذفِ نامِ تو[/FONT]
[FONT=&quot]رأی نمی‌دهند[/FONT]!

( [FONT=&quot]رضا کاظمی[/FONT] )


 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
به انتظار فصل ِ تـو ..

تمـام فصـل ها گذشــت...

چه بد گذشتــــــــ تابـــستان ِ بی تـــو !

پاییــز در رآه استــ . . . !

[FONT=&quot]دارد پاییز می رسد[/FONT]

[FONT=&quot]انار نیستم[/FONT]

[FONT=&quot]که برسم به دست های تو[/FONT]

[FONT=&quot]برگم[/FONT]

[FONT=&quot]پر از اضطراب افتادن[/FONT]!



 

DOZI

اخراجی موقت
اين روزها به لحظه اي رسيده ام که با تمام وجود ملتمسانه از اشکهايم مي خواهم که يادت را از ذهن من بشويد... يادت را بشويد تا ديگر به خاطر تو با خود جدال نکنم ...

من تمام فرياد ها را بر سر خود مي کشم چرا مي دانستم که در اين وادي ، عشق و صداقت مدتهاست که پر کشيده اند اما با اين همه تمام بدبيني ها و نفرتها را به تاريک خانه دل سپردم

و در گذرگاهت سرودي ديگر گونه اغاز کردم و تو... چه بي رحمانه اولين تپش هاي عاشقانه قلب مرا در هم کوبيدي ...

تمام غرور و محبت مرا چه ارزان به خود خواهيت فروختي ، اولين مهمان تنهايي هايم بودي...
روزي را که قايقي ساختيم و آنرا از از ساحل سرد سکوت به درياي حوادث رهسپارکرديم دستانم از پارو زدن خسته بود ... دلم گرفته بود...

زخم دستهايم را مرهم شدي و شدي پاروزن قايق تنهايي هايم... به تو تکيه کردم...
هيچ گاه از زخمهاي روحم چيزي نگفتم و چه آرام آنها را در خود مخفي کردم ...
دوست داشتم برق چشمانت را مرهمي کني بر زخمهاي دلم اما لياقتش را نداشتم....

مدتها بود که به راه هاي رفته... به گذشته هاي دور خيره شده بودي ...من تک و تنها پارو مي زدم و دستهايم از فرط رنج و درد به خون اغشته بود... تحمل کردم ... هيچ نگفتم چون زندگي به من اموخته بود صبورانه بايد جنگيد ...

به من اموخته بود که در سرزميني که تنها اشک ها يخ نبسته اند بايد زندگي کرد...
اما امروز دريافتم که حجمي که در قايق من نشسته بود جز مشتي هيچ چيز ديگري نبود...
و اي کاش زود تر قايقم را سبکتر کرده بودم...

هيچ کس اين چنين سحر اميز نمي توانست مرا ببرد آنجايي که مردمانش به هيچ دل مي بندند با هيچ زندگي مي کنند به هيچ اعتقاد دارند و با هيچ مي ميرند!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی وقتا که از هجوم لغات ذهنت پر می شه

اون وقتا که احساس می کنی یه چیزی راه گلوت رو بسته

وقتایی که احساس می کنی هیچ کس نیست که دق و دلیت رو سرش خالی کنیوقتایی که دلت تنگ می شه
زبونت بند می شه


وقتایی که دلت هوای کنج اتاقت رو می کنه و نمی تونی همون وقت بری


اون موقع که حتی نمی دونی چته

بیا اینجا ؛ شروع کن به نوشتن
حتی اگه دلت خواست ؛ خط خطی کن



 

DOZI

اخراجی موقت
من محتاج توام

از عشق که....نه....

اما از عاقبت بي عقوبت! اين همه فاصله،

از انتهاي نامعلوم اين کوچه هاي بي چراغ و چلچله!،

چرا.........مي ترسم!......

من از لحظه اي که چشم هاي تو،

بين آوار اين همه نگاه معنا دار گم شوند!

من از دمي که بازدم تو پاسخش نباشد،

مي ترسم!

اما اگر راستش را بخواهي!

نمي دانم که از عاقبت اين همه ترانه و نامه ي بي جواب!

مي ترسم يا نه؟!

فقط مي دانم که.....محتاجم!

محتاج سکوت ستاره!

محتاج لطافت صبح!

محتاج صبر خدا!

من محتاج ترانه هاي بي قفس ِ پر از کبوترم!

من محتاج واژه هاي ساده و بي تکلفم

واژه هائي که بشود با آب غسلشان داد!

من محتاج نگاهي از جنس آب و لبخندي از جنس صداقتم!

من محتاج عطر يک احساس باران زده ي نمناکم!

من محتاج توام!

محتاج نگاه تو،

محتاج لبخند تو،

محتاج احساس تو،

همين!

از اين ساده تر و بي تکلف تر در کلام من نمي گنجد!

من محتاج توام که بيايي و مرورم کني!

با يک هوا هق هق!

با يک جفت نگاه خيس!

من محتاج يک دنيا آسمان ابريم!

که ببارد،....که براي من بشود،

بهانه اي از جنس معجزه!

تا بگويم تو را به حرمت اين ابرها که مي گريند قسم!....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلم میخواهد گاهی نامم را صدا بزنی
دلم میخواهد گاهی بگویی دلت برایم تنگ شده
دلم میخواهد گاهی از دوست داشتنت برایم بگویی
 

zemestoon

عضو جدید
خـــوبـــم ! ... مـــاننـــد هـــر روز هميشــه خـــوبـــم ! ... گاهی آدم احتیاج داره یکی بیاد بزنه رو شونهش و بگه : هی رفـ ـیـ ـق! از چیزی ناراحتی؟ اونوقت آدم برگرده: آره رفیق،ازهـمه چـی ...!
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]به من فرصت بده بازم تو چشمای تو پیدا شم[/FONT]
[FONT=&quot]یه بار دیگه بیام پیشت دوباره عاشقت باشم[/FONT]
****
[FONT=&quot]کدوم مردی به تو میگه تموم عشق و رویاشی[/FONT]
[FONT=&quot]ببین تا آخرش هستم به شرطی که توام باشی[/FONT]
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بــــاز هـــــم خیال تــــو
مــــرا
“برداشــــت”
کجــــا می بــــرد نمــــی دانــــم!
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای رسیدن به تو ..

سختی هر راهی را به جان میخرم . . .

روی سیــــــــــــــــــــــم ِ خاردار

باله می رقصم

بگذار زخمی شود

پاهایم

من بهانه ای میخواهم

برای نرفتن

حالا که تو راهم را سد نمیکنی

مهسا مجیدی پور
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم

رمآن عاشقانه میخــواهد

که تــــــــو

آن پسرک بالا بلــند سینه ستبرش بـاشی

و مـــن

دختركی سر بـه هـوا

کـه با تمام سر بـه هوابودن هایش

به راه آورد تـــــو و دلـــــت را
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
هيچ كسي در جهان ،.... هيچ كسي در جهان ،.... ارزش اين رو نداره كه انسان زندگي خود را بخاطر او خراب كنه .... بخاطر ديگران مي شود ساخت ،..... اما بخاطر هيچكس نمي شود خراب كرد ...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا