دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی كه آمد تا روزی كه رفت،انگار در یك خلاء،یك رویا و یك آرزو گذشت،
آرزویی كه به نتیجه نرسید و هدفی كه به نشانه نزد.او رفت و برای ابد یك
نقطه خالی با یك سبد گل رز لیمویی به یادگار گذاشت.او رفت و من آرزو كردم
كه هیچ‌گاه رفتنی بی برگشت تكرار نشه
 

DOZI

اخراجی موقت
می بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من ، با دلم ، با احساسم کردند

و مرا در دور دست خودم تنها گذاردند و من امروز به پایان خودم نزدیکم ،

پروردگارا. به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند
 

دکتر مهدیه

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خاطرات رفته بر باد ياد عشق رفته از ياد تو که بی وفا نبودی نميدونم کی يادت داد
تو رو ديدم می دونستم می دونستم که اسيری تو خداحافظ نگفتی ميدونستم داری ميری
ميرم از زندگی تو گرچه هستی روزگارم ميرم چون عاشقت هستم بايد آزادت بذارم
بذار من بشکنم از عشق بشم بارونو ببارم آخه من طاقت اشکو توی چشم تو ندارم
بيتو سرگشته و تنها مثه برگی روی رودم تو واسم زندگی بودی من واست تجربه بودم
چه آسون چه آسون من از ياد تو رفتم
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]مجنون احمق!! هنوز منتظر ایستاده[/FONT]
[FONT=&quot]لیلیش دیریست زیر دست و پا افتاده[/FONT]

[FONT=&quot]دیوانه....بیدار شو مگر نمیدانی[/FONT]
[FONT=&quot]سکانس عوض شده هنوز نمیدانی[/FONT]

[FONT=&quot]به خیال خود لیلا اندوه تو را دارد؟[/FONT]
[FONT=&quot]گوشه گیر در خانه خیال تو را دارد[/FONT]

[FONT=&quot]یا بی تو!!! هر روز با مرگ هم آغوش است[/FONT]
[FONT=&quot]کجایی که لیلا هر لحظه! با یکی هم آغوش است[/FONT]

[FONT=&quot]میدانم که اصلا باورش سخت است[/FONT]
[FONT=&quot]باشد من دروغ میگویم اینها همه[/FONT]
[FONT=&quot]حرف است[/FONT]
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مجنون احمق!! هنوز منتظر ایستاده
لیلیش دیریست زیر دست و پا افتاده

دیوانه....بیدار شو مگر نمیدانی
سکانس عوض شده هنوز نمیدانی

به خیال خود لیلا اندوه تو را دارد؟
گوشه گیر در خانه خیال تو را دارد

یا بی تو!!! هر روز با مرگ هم آغوش است
کجایی که لیلا هر لحظه! با یکی هم آغوش است

میدانم که اصلا باورش سخت است
باشد من دروغ میگویم اینها همه
حرف است
چهار فصل کامل نیست ! هواــی تو ، هوای دیگریست...می خواهم بِدهم دنیا را برایم تنگ کنند
به اندازه آغوشت !...تــو را که از دلــم کم میکنــم باقیمانده صفــر میشــود
…...حکایت کنگر خوردن و لنگر انداختن است حضور خاطراتت در وجود من …...حواسم را هر
کجا که پرت می کنم باز کنار تو می افتد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
..........

..........

زمانیست میگذرد در این دیارم
ولی هنوز نمیدانم
عشق را با کدامین ع باید بنویسم تا باور کنی دوستت دارم
تا باور کنی دل تنگیهایم را
تا باور کنی ارام
گریستنهایم را
کاش میدانستم تا اینگونه نباشد روزگار همراه با اشکَ، اه، حسرت، غم، تنهایی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

من به تو عشق آموختم
من به تو رسم زندگی کردن آموختم
من به تو دوستی و محبت هدیه کردم
من به تو راز نهفته ی خود گفتم
من هر آنچه که داشتم به تو دادم و آموختم
ولی من فقط آغوش گرم تو را می خواستم
که آن هم از من دریغ شد.
فقط آغوش گرم.......
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگز مگو هرگز

مگو هرگز
هرگز چه دور است

هرگزچه وحشتناک
هرگزچه بی رحم است
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ارام گریستم تا مبادا دلت بگیرد
تا در روز رفتنت بهترین خاطره من در یادت بماند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ارام گریستم تا مبادا دلت بگیرد
تا در روز رفتنت بهترین خاطره من در یادت بماند
برای بيان احساسم به تو

تمام روز ذهنم

به دنبال واژه ها دويد

و شب

وقتی از خستگی جان داد

تنها يک دوستت دارم خالی

ميان انگشتهايش له شده بود

...
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شعر هایم همه
مرده متولد می شوند
همچو نوزادی نارس
که از ضربه ای مرگبار
خاطراتم جنینی مرده رامانند
از اثر شوک غیاب عظیمت
دیگر اکنون
بی حضورت در رویا هایم
زندگی یعنی خلا
عشق یعنی خلا
و من
یعنی
هیچ
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی بود یکی نبود
اون که بود تو نبودی.اون که تو قلب تو نبود من بودم
یکی داشت یکی نداشت
اون که داشت تو بودی .اون که جز تو کسی رو نداشت من بودم.
یکی خواست یکی نخواست
اون که خواست تو بودی . اون که نخواست از تو جدا شه من بودم.
یکی رفت یکی نرفت
اون که رفت تو بودی . اون که به جز تو دنبال هیچکی نرفت من بودم.


دارد باران می بارد!
ومن خیسم از خیال لبخندی.
دارد باران می بارد
اما
مردمان دیار عافیت پنجره ها را بسته اند
و خورشید را در فانوس به تماشا نشسته اند.
دارد باران میبارد و غمی به وسعت نداشتن هایم
مرا پر از وسوسه ی کوچ می کند.
دارد باران می بارد
و زمین عطر خاک را
به خاطراتم پیوند می زند
انگار همین چند لحظه ی پیش بود که بعد از هزاران دروغ و شاید همدیگر را در آغوش کشیدیم
دارد باران می بارد
باران دارد به بیقراری من و نا مهربانی تو می بارد

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
پر شده ام از تو اما تو از من خالی هستی
قلبم هر روز با نام تو میتپد و قلب تو با نام دیگری
نگاه من منتظر توست و نگاه تو منتظر دیگری
کاش گوشه چشمی به من داشتی تا به انکه دوستت ندارد و تنها تظاهر میکند دوستت دارد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدما گاهی لازمه چند وقت کرکره شونو بکشن پایین ،

یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن :

کســـــی نـمــــرده ؛ فـقــــط دلــــم گـــرفتــــه . . . !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اندکی گریه کن
تا اشکهای ترا در کاسه مشت خویش بنوشم

چون اشکهای تو مرگ مرا به صراحت گفته اند

مرگی مضروب زیستن
و من به مناسبت مرگ خویش
عمری سکوت کرده ام


سلام اقا مهدی خوبی

شرمنده نمی تونم به خوبی نوشته هاتون بنویسم وممنون از انتخاب متن های بسیار زیباتون

واقعا به جندین بار خوندنش می ارزه
نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تو را دارد ؛

نمی دانم نداشتن ات سخت تر است یا تحمل اینکه دیگری تـو را داشته باشد . . .


براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 800x533 مي باشد
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز را چطور برایت بنویسم وقتی صدایت آنقدر بالا رفته بود که دیگر نمی شنویدم بیا تا برایت بگویم دلم هنوز کودک است و تا بزرگ شدنش را درازی مانده
بیا تا برایت بگویم زندگی وزن نگاهی است که در خاطر ما می ماند
و تو دیگر مرا نه بخاطر من می خواهی

تو مرا نمی خواهی




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز را چطور برایت بنویسم وقتی صدایت آنقدر بالا رفته بود که دیگر نمی شنویدم بیا تا برایت بگویم دلم هنوز کودک است و تا بزرگ شدنش را درازی مانده
بیا تا برایت بگویم زندگی وزن نگاهی است که در خاطر ما می ماند
و تو دیگر مرا نه بخاطر من می خواهی

تو مرا نمی خواهی




به من تكيه كن!

من تمام هستي ام را دامني مي كنم

تا تو سرت را در آن بنهي

تمام روحم را آغوشي مي سازم

تا تو در آن از هراس بياسايي

تمام نيرويي را كه در دوست داشتن دارم٬

دستي مي كنم تا چهره و گيسوي تو را نوازش كند

تمام بودن خود را زانويي مي كنم تا بر آن به خواب روي

خود را٬

تمام خود را به تو مي سپارم تا هر چه بخواهي از آن

بياشامي ،

از آن برگيري ٬

هر چه بخواهي از آن بسازي ٬

هر گونه بخواهي٬ باشم!!!
 

Esprit watch

عضو جدید
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][SIZE=+0]بهش بگید بی خبرم، بپرسید عشقمون چی شد؟ [/SIZE][/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چشم سیاش، طرز نگاش، حجب و حیاش مال کی شد؟[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اونی که تازه اومد و توی دلم خاطره شد[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بهش بگید با رفتنش کار دلم یکسره شد[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پر زد و رفت حتی برام ، خط و نشون هم نکشید[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]رفت و نشست رو شونه ی اون که به فکرم نرسید[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بهش بگید همین روزا توی دلم میکشمش[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خدا نیاره اون روزو بیفته چشمام تو چشش[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دیوونه بود اما منم دیوونه تر از عشق اون[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]قلبمو زد به نامشو پر زد و رفت از آشیون[/FONT]​
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزهای سختی ست
روز را بی تو به شب سر بردن
ورد من نام تو است
و تو بر سادگیم میخندی . . . . . . گریه ­ام میگیرد
من چرا عاشق دیوانه شدم . ؟؟
 

M@TI$A

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
به من تكيه كن!

من تمام هستي ام را دامني مي كنم

تا تو سرت را در آن بنهي

تمام روحم را آغوشي مي سازم

تا تو در آن از هراس بياسايي

تمام نيرويي را كه در دوست داشتن دارم٬

دستي مي كنم تا چهره و گيسوي تو را نوازش كند

تمام بودن خود را زانويي مي كنم تا بر آن به خواب روي

خود را٬

تمام خود را به تو مي سپارم تا هر چه بخواهي از آن

بياشامي ،

از آن برگيري ٬

هر چه بخواهي از آن بسازي ٬

هر گونه بخواهي٬ باشم!!!
وقتي دل دست هايم
تنگ مي شود براي انگشتانت
آن را مي گذارم برابر خورشيد
تا با تركيتي از كسوف و گرما
دوريت را معنا كنم

 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به من تكيه كن!

من تمام هستي ام را دامني مي كنم

تا تو سرت را در آن بنهي

تمام روحم را آغوشي مي سازم

تا تو در آن از هراس بياسايي

تمام نيرويي را كه در دوست داشتن دارم٬

دستي مي كنم تا چهره و گيسوي تو را نوازش كند

تمام بودن خود را زانويي مي كنم تا بر آن به خواب روي

خود را٬

تمام خود را به تو مي سپارم تا هر چه بخواهي از آن

بياشامي ،

از آن برگيري ٬

هر چه بخواهي از آن بسازي ٬

هر گونه بخواهي٬ باشم!!!
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم


نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم

سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم
به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی تو بودن سخت است . . . .
تو که میدانستی . . . لحظه هایم بی تو . . . . . . میل ماندن دارند . . .
حرکت ثانیه ها . . . . کند و نا فرجامند . . .
تو که میدانستی . . . . . پای ساعت لنگست . . .
 

Esprit watch

عضو جدید
بی تو بودن سخت است . . . .
تو که میدانستی . . . لحظه هایم بی تو . . . . . . میل ماندن دارند . . .
حرکت ثانیه ها . . . . کند و نا فرجامند . . .
تو که میدانستی . . . . . پای ساعت لنگست . . .

خود برسان به شهریار ای که در این محیط غم
بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردن است.....
 

Esprit watch

عضو جدید
یکی از بزرگان گفت: پارسایی را چه گویی در حق فلان عابد که دیگران در حق وی بطعنه سخنها گفته اند؟گفت بر ظاهرش عیب نمی برم و در باطنش غیب نمی دانم.
هر که را، جامه پارسا بینی
پارسا دان و نیک مرد انگار
ور ندانی که در نهانش چیست
محتسب را درون خانه چکار؟


چه قشنگه فکر کنم گلستان سعدیه کیف کردم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا