میدونی من چی فکر میکنم؟ عاشق واقعی نطقش کوره البته فقط برای گوشهای بقیه...
عاشق واقعی همه حرفاشو تو خلوت دلش تو کنج دفترش میذاره تو گنجه ی خاطرش تا عتیقه شه برای عشقش...
و وقتی زمانش رسید و یار به کنار اومد با صدای قشنگش تو گوشش آواز میکنه...
من برای کسی که تو رویامه اینطور نوشتم :
باز امشب به رسم حیات هستی
کنار ساحل احساس
نزدیک به ساعت آواز
بر شن های خستگی ام قدم میزنم
و نامت را با ابر تنهایی ترانه میکنم
و در حضوری از هیچ کس همراهت میشوم
و در سرود سکوتت غرق در گوشنوازی ها میگردم
در ساحل چشمانت
صدف کوچکی را
کنار گوش های حضورم میگیرم
و صدای خنده هایت را
ترغیب گری ستودنی
بر این مولودی خوان
ولادت نامت
سازگر میشود...
به آرامشت نزدیکتر میشوم
امواج تردیدهای آینه ای آبی ها
گونه هایت را سخت و لبهایم را سست میکند
پس فانوس افکارم را
در سپیده دم پیشانی ات خاموش
و لباس احساسم را
بر دستانت وامیگذارم
تا به جنگ تردید های اینه ای آبی ها
یکّه تازان بتازیم
و در این ساعت از قلب ....
با هم یکی میشویم/.
"ناتانائیل"
تقدیم به احساس نگاهت
متنای ازین دستمو هیچوقت تو نت نمیذارم چون قراره عتیقه شه ولی اینو برای حریر دل شما میذارم