رهگذر*
کاربر بیش فعال
راه میکده گیرم تا دمی مست شوم
راه میکده گیرم تا دمی مست شوم
عالم هستی را به سان میکده ای یابم که تنها ساقیش هم اوست یکتای بی همتایی که هنوز ندانم کیست اما دانم که هر چه هست از او جدا نیست . اوست که با سرانگشتان تدبیر می نابی آفرید تا عصاره جام جهان باشد و آدمیان این تشنگان جام به دست را هرگز چیزی سیراب نکند مگر آن شراب ناب
و پیام آورانش را آفرید باشد بندگانش تشنه نباشند و آنانرا به عالم عطا کرد باشد جامهایشان تهی نماند . آنان حاملان نور اویند و طبقی از ان می ناب را بر دستان پر مهرشان دارند و در عالم هستی گردانند تا هر که می طلب کند عطایش کنند .آنها هرگز به جور به بنده ای می نخورانند و به قهر جام بنده ای نشکنند ، این بندگانند که جام برگرفتند و روی بتابند آنان می خواهند جام خویش را از آتش لبریز کنند اما نمی دانند که آتش عطش را فرو نمی نشاند و شاید می دانند آما آنقدر در تباهی مدهوشند که دیگر آن می ناب را نمی فهمند
راه میکده همان خلوتی است که با خدای خویش یافته ای
راه میکده گیرم تا دمی مست شوم
عالم هستی را به سان میکده ای یابم که تنها ساقیش هم اوست یکتای بی همتایی که هنوز ندانم کیست اما دانم که هر چه هست از او جدا نیست . اوست که با سرانگشتان تدبیر می نابی آفرید تا عصاره جام جهان باشد و آدمیان این تشنگان جام به دست را هرگز چیزی سیراب نکند مگر آن شراب ناب
و پیام آورانش را آفرید باشد بندگانش تشنه نباشند و آنانرا به عالم عطا کرد باشد جامهایشان تهی نماند . آنان حاملان نور اویند و طبقی از ان می ناب را بر دستان پر مهرشان دارند و در عالم هستی گردانند تا هر که می طلب کند عطایش کنند .آنها هرگز به جور به بنده ای می نخورانند و به قهر جام بنده ای نشکنند ، این بندگانند که جام برگرفتند و روی بتابند آنان می خواهند جام خویش را از آتش لبریز کنند اما نمی دانند که آتش عطش را فرو نمی نشاند و شاید می دانند آما آنقدر در تباهی مدهوشند که دیگر آن می ناب را نمی فهمند
راه میکده همان خلوتی است که با خدای خویش یافته ای