به قول خلیل جبران:
زیبایی، نگارهای نیست که ببینیدش یا نوایی که بشنویدش!
زیبایی، نگارهای است که میتوانیدش دید، گرچه چشمانتان بسته باشد
و نوایی است که میتوانیدش شنید، گرچه گوشهاتان بسته باشد.
زیبایی، شیرهی تنهی پرشیار درخت نیست، و نه بالی که به چنگالی بسته باشد،
بلکه باغی است همیشه بهار و فوج فرشتگانی است همیشه در پرواز.
کاش بتوانیم آنقدر به ذهن و جانمان مجال بدهیم که همیشه قادر به صید چنین شکارهای
کهرباگونهای در اطرافمان باشد.
و کاش یادمان باشد که همیشه «زیبایی» میتواند از رگ گردن به ما نزدیکتر باشد!
زیبایی، نگارهای نیست که ببینیدش یا نوایی که بشنویدش!
زیبایی، نگارهای است که میتوانیدش دید، گرچه چشمانتان بسته باشد
و نوایی است که میتوانیدش شنید، گرچه گوشهاتان بسته باشد.
زیبایی، شیرهی تنهی پرشیار درخت نیست، و نه بالی که به چنگالی بسته باشد،
بلکه باغی است همیشه بهار و فوج فرشتگانی است همیشه در پرواز.
کاش بتوانیم آنقدر به ذهن و جانمان مجال بدهیم که همیشه قادر به صید چنین شکارهای
کهرباگونهای در اطرافمان باشد.
و کاش یادمان باشد که همیشه «زیبایی» میتواند از رگ گردن به ما نزدیکتر باشد!