دست‌نوشته‌ها

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺑـَﻌﻀـﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﺎ ﻋﯿﻦ ﺑـﺎﺭﻭﻥ ﻣـﯽ ﻣـﻮﻧﻦ
ﺍﻭﻟﺶ ﮐـﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻬﺖ ﻃﺮﺍﻭﺕ ﻣﯿﺪﻥ ﺷﺎﺩﯼ ﻣﯿﺪﻥ
ﻭﻟﯽ ﺁﺧﺮﺵ …
ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﻮ ﺑﺎ ﮔِﻞ ﻭ ﺷﻞ ﯾﮑﯿﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻣﯿﺮﻥ
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺻﻔﺖ ﺑﺎﺵ
ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺁﺧﺮﺵ ﮔِﻞ ﺑﺸﯽ …!
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
موتورمو فرستادم واسه چک آپ و فردا بی موتورم :w05:

هیییییییییییییییییییی
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نام حق و عدالت
اصل مطلب:
طرف خدا تومن سرمایشو بزاره وسط.(من از فوتبال متنفرم)
هزینه موتورو نگهداری و سرویس و تعمیر موتور....(من از فوتبال متنفرم)
اونم موتور ریس که همه میدونن یکی از رشته های پر هزینه موتورسواریه........(من از فوتبال متنفرم)
با هزار تا ترسو لرز واسه بردن موتور تا پیست و بلعکس
به پلیس اگاهی و مامور کلانتری و افسر راهنمایی رانندگی جواب پس بده............(من از فوتبال متنفرم)
کم مونده همسایه بغلیمون بیاد بچسبه که موتورت مدارک نداره میخوابونمشاااااا.(من از فوتبال متنفرم)
هزارتا بد بختی و کوفت و زهر مار دیگه.............(من از فوتبال متنفرم)


سوال من اینه :چرا داریم ادامه میدیم!؟جرا دارین ادامه میدین!؟(من از فوتبال متنفرم)


((((واسه ما موتور سوارا یه دل پر میمونه با یه جیب خالی)))))
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
هیس
اینجا
کسی به خواب رفته
خوابی طولانی
خوابی که دیگر
صدایی را نمیشنود
اگر کسی سراغش را گرفت
بگویید
سالهاست مرده
فقط بی دلیل
کنارتان میاید
قدم میزند
و به شما حس زنده بودنش را نشان میدهد
ولی سالهاست مرده
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بـه خـودم میـگویـم: قـوی بــاش …

بـه خـودم میـگویـم : مهـم نیستــــ …

بـه خـودم شـکـ کـردن را مـی آمـوزمـ …

آیــا واقعـا ارزشـش را داشتــ یــا دارد ؟!

بـه خـودم میـگویـم : همیــشه وقتــ هستــ بـرای فرامـوش کـردن …

حداقـل بـه انـدازه بــاقـی مـانـده ی عــمرم …

ولـی تــه همـه ی ایــن هـا ایـن استـــ …

مـن غمگیـــنم …

و دلـــتـــنــگ تـویــی کـه نیستـــی …
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی ادمها را
انچنان دوست میداریم
که یادمان میرود
گاهی
خودمان نیز
نیاز به
محبت و عشق و دوست داشتن هستیم
اگر کسی که تمام محبت و عشق و دوست داشتنمان را
تقدیمش میکنیم در جواب
فقط فکر کند وظیفه مان هست
واقعا بی انصافیست
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از خودم مي نويسم شما را نمي دانم! من آباني ام! با همه راحتم و باهاشون خيلي دوستانه صحبت مي كنم حتي با جنس مخالف اما خيلي كم از صحبت كردن با كسي لذت مي برم! اونقدر مغرور نيستم كه به كسي محل نذارم اما اونقدر مغرور هستم كه به ناكس محل نذارم! اونقدر بلبل زبونم كه كسي حريفم نيست اما جلوي اوني كه دوسش دارم لام تا كام حرف نمي زنم! فقط گوش مي دم! تا اون حرف بزنه! اونقدر تنهام كه گاهي جلوي آينه مي رم، اما بغض نمي كنم بلكه به خودم چشمك مي زنم! توي جمع شيطوني مي كنم و يكه تازم ... اما اونقدر به نوشتن علاقه دارم كه گاهي يادم ميره بلدم حرف بزنم!
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من يه (آباني) ام!
يه آباني شيطون
يه آباني لجباز
يه آباني كه حرف زور تو كله اش نميره
يه آباني كه خندش واسه بقيه است و گريه هاش واسه خودش..
يه آباني كه هرچي اراده كنه ،هرچي بخواد به دست مياره
يه آباني كه جواب بديتو با خوبي ميده،تا بلكه شرمنده شي و با بقيه اين رفتارو نكني
يه آباني كه با تمام احساسي بودنش،ميتونه با منطقش خلع صلاحت كنه..
يه آباني كه با بغض بقيه،، اشكاش صورتشو ميشوره!دلش طاقت ناراحتي بقيه رو نداره..
يه آباني كه عاشق خيس شدن زير بارونه بدون ذره اي احساس سرما..
اما تو حواست باشه.اگه از چشم يه آباني بيوفتي ديگه بايد بارتو ببندي و بري..
شايد از دوست داشتن زيادش گاهي اذيت شي اما اگه نباشه ميفهمي كه زندگي بدون يه ابانیه شروشيطون جهنمه ..!!♥
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


این روزها حال دلم خوب است
شاد و خرم قدم می زند با زمستان!
گوش شنوای دلهایی است گرم محبت...
کفش های غصه را جلوی در آماده کرده است و با دستمال نوازش گرد و خاک کدورت از رُخش پاک می کند...
سادگی پنهان در گنجه قدیمی را به تن کرده و به زیرکی گوشه گیر عقلش نهیب زده!
حتی تب و تابش هم دوست داشتنی تر شده...
شاید بزرگ تر شده باشد که اینچنین کودکانه مهربانی می کند با خودش!


smart student
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
دلگیر است ،
روز های بی تو بودن دلگیر است ،
اتفاقات شاد بی تو بودن دلگیر است ،
دلگیر است ، با تمام وجود پر از شادی می شوم ،
و نبود تو مرا سرشار از تهی می کند....
من با آن یگانه آرام میشوم ، تو هم آرام باش!
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
لحظات نبودنت
را با تیک تاک ساعت به صبح میکنم
انگاه که نیستی هر بار چشمانم را میبندم به خیالم
ساعتها گذشته و دوباره لحظه دیدار فرا میرسد
اما تا چشم باز میکنم میبینم عقربه های ساعت
از جایشان تکان نخورده اند انگار زمان در لحظات نبودنت
هیچ حرکتی ندارد
انگار تمام دنیایم متوقف شده
کاش میدانستی چقدر دلتنگتم
و چقدر دلم برای بودنت تنگ شده
چشم به راهت میمانم
تا بازگردی
اینبار در سکوت چشم به راهت میمانم تا بازگردی
و هرگاه برگشتی خودت سکوتم را دوباره بشکنی
 

زیربارون

عضو جدید
نمیدونم چطور شد که اینطور شد. آخرین دفعه که همدیگه رو دیدیم 2 هفته پیش بود که بعد از محل کارش رفتیم یه چیز خوردیم و رسوندمش خونه. بعدش بهش پیام دادم که "امروز خیلی خوب بود." مثه همیشه منتظر بودم که جواب بده : آره خیلی خوب بود. اما جوابی نداد. گفتم حتما بعدا جواب میده. ولی 2 روز گذشت و جوابی نداد. بهش دوبارم پیام دادم ولی باز هم جواب نداد. بهش تلفن زدم, چندین بار ولی جواب نداد. نگرانش بودم که نکنه براش اتفاقی افتاده باشه اما دیدم که تو فیسبوک فعال هست و پستهای جدید میذاره. از تو فیسبوک هم بارها بهش پیام دادم ولی جواب نداد. الان 2 هفته میگذره که به تماس ها و پیامهام جوابی نداده, اصلا هم نمیدونم چرا. خیلی داغونم خیلی.
 
آخرین ویرایش:

دختربارونی

عضو جدید
ری اینجا با اغاز پرواز پرستوها تا طلوع چشمه خورشید بهانه ایست برای اندیشه ایی زیبا هم پیمان با بهار ارزوها تا بیداری دلها از لهیب اتش میسرایم شعر بلبل را ای همای مهربانیها بر شانه های بی تکان ما لحظه ای بنشین تا بیابیم روز ارزومندی را ای بیکران رحمت وی جاودانه ی تنها کویر خشک ما هر سو و یا هر جا در حسرت ابریست با اهنگی از باران اکنون اینه دلها زین زایش ناپاک زین جهان مبهم اندوه گریزان است جان ما بی تاب از این گردون بی پایان افسانه است مرهمی اشکار از کوهر امید میخواهد تا زند بر زخم کهنه پریشانی اینک نیرنگ ... این جادوی بی هماورد روزگار تنگ بی شرمانه رخت افکنده بر پیکر دلها تا بسوزاند تنها کاشانه ما را در این شامگاه تیره یا سیاهی جدائی ها حیله و کینه ... این دو خصم دیرینه انسان پیا پی می جویند خیال روشنایی را می جویند گرمای عشق و دوستی را می جویند جویبار پاکی و صداقت را تا بریزند تخم بی پیوند ناکامی بر نهال تازه بشکفته ی انسان تا بنشانند کابوس وحشتناک خاکستری مرده در چشمان زلال اندیشه انسان دریغا !!! چشمان ما خواب الود و هم خسته است نمیبیند اختری در اسمان خلوت و خاموش غبار خار و خاشاک هم درهر سو پراکنده است اری این چنین است ای برادر جان اینجا در این خانه در این کاشانه زیبا پیمان و یا عهدی است تا سحر با ما تا طلوع سپیده خورشید تا رسیدن فردا تا فرود امدن سفینه امید شعله اتش را باید نگه داریم اتشدان خیمه را تا بهار به پا داریم
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید برای تو هم پیش آمده باشد
وقت هایی که می دانی باید چه کنی و با همه دانستنش کاری نمی کنی...
خسته نیستی ولی انرژی هم نداری
اطمینان داری که باید برخیزی اما خب نشستن هم بد نیست...
حداقل نباید برای هر قدمت جوابگو باشی
غمگین نیستی و شادی هم مهمان لحظه هایت نیست!
که من نام این حال را بلاتکلیفی مزمن گذاشته ام
و راهکاری هم برای خودم یافتم
با کمی فاصله از خودم
زندگی ام را ورق می زنم...
اهداف و انگیزه های گم شده ام
که پیدا شدند
پر کارترین لحظه ها هم رنگ عشق و آرامش می گیرند!

smart student

 

nafis...

مدیر بازنشسته
گاهی اوقات از خدا میخوای که بهت یه نشونه بده! یه نشونه که اگه اشتباه فکر میکنی زیاد امیدوار نشی
نشونه رو بهت میگه اما بازم گیج و مات و مبهوتی و با خودت میگی نه من اشتباه فکر میکنم
و بازم امیدواریُ امیدوار
از هر چیزی و هر نشونه ای دلت قرص میشه که داری درست فکر میکنی
و باز امیدواری
اما امیدواری به چی؟؟ به هیچ و پوچ!!
اونوقت امان از روزی که بفهمی همه محاسباتت غلط بوده
و فقط تو این مدت داشتی یه راه غلط رو تجربه میکردی
و چه چیزهای ارزشمندی رو از دست ندادی!!
و از اون موقع زمان میبره تا دوباره بشی همون ادم با همون روحیه 6 ماه پیش
گاهی اوقات دوست داری برگردی به همون نقطه قبلی
پیش خودت میگی اگه دوباره برگردم دیگه اشتباه تصمیم نمی گیرم
اما ادم فراموش کاره!
و باز هم همون اشتباه رو میکنه...
اما این بار تاوان این اشتباه سنگین تر از همیشه بوده
و داروی اون، فراموشی در گذر زمان هست!
پس فراموش می کنم!
من از امشب به خودم قول میدم که همه چی رو فراموش میکنم!!
92/11/13
پ.ن: امشب عجیب دوست دارم کنارم باشی....!!

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی اشتباه میکنیم
تو زندگیمون هی دنبال نشونه ایم
تا بفهمیمم راهمون اشتباه نیست
هی دوست داریم بگیم راه من اشتباه نیست
اما میدونی
گاهی اشتباهی کارهایی میکنی که
تا بتونی خودت اروم کنی
تا بتونی خودت درست کنی
خیلی طول میکشه انوقت هست که
تاوان میدی به زندگیت
مدیون خودت میشی
 

70arezu

عضو جدید
گل من
اینجا بدون تو خزونه
اینجا بدون تو آرزو فقط لباش خندونه,دلش قد یه دنیا خونه
اونقدر بی طاقتم کرده زمونه که حتی موقع نوشتن حرفای خودم هم اشکام بند نمیاد
آرزویی که تا دیروز صبرش صبر زلیخا رو حریفش می طلبید
امروز موقع نوشتن حرفای خودش اشکش در میاد
نیستی که ببینی داغون شدم
داغونتر از اونی که فکرشو میکنی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میدونی کلی حرف دارم بزنم ولی
نه بذار وقتی برگشتی
همشون برات تعریف میکنم
تنها بدون دوستت دارم
و سلطان قلبم تا همیشه تو هستی
 

samineh.s

عضو جدید
از یه جایی به بعد،بارم و جمع کردم و از پیش جمع کثیری از دوستام رفتم.
گم گور گم گور...
اونا آدمای بدی نبودن،منم آدم خوبی،فقط غربتی که بینشون داشتم،خفم کرد...
از این غصه ای که برا همه خوردم و کسی برام نخورد،دق کردم...
از اشکایی که پاک نشده،دلم شکست...
از یه جایی به بعد،دیدم جام خالی نیست...
و رفتم...
رفتم.
..
 
بالا