درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
جمعه جمعه می گـذرد

و تنـها به انـدازه ی یـک دعــا،

آن هـم از سـر عــادت!

بـه تــو نـزدیــک می شویـم...

حال اینکـه، تــو جمعه به جمعه منتظـری،

منتظـر رجعـت...!

نه رجعـت خـود از پس غیبت، بلکه رجعـت مــا از

سیئات.

و ما گناه به گناه ز تو دور می شویم...

آن هـم از سـر عــادت
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقاجان
در قصه پرغصه رابطه من وشما
بدترین جای قصه اینجا بود
شما دنبال من بودی
ومن دنبال دیگری...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خانه ات را حلقه بر در مي زنم ... گرد بام خانه ات پر مي زنم

آن قدَر در مي زنم اين خانه را ...


تا ببينم روي صاحب خانه را

تا به عشق خود اسيرم کرده اي ... از علائق جمله سيرم کرده اي

من به غير تو ندارم هيچ کس ... مهدي زهرا به فريادم برس
 

hami99

عضو جدید
السلام علیک یا بقیه الله
اگر با درد هجرت سر نمی کردم چه می کردم؟تحمل بر فراقت گر نمی کردم چه می کردم؟
نوید وعده وصلت همه افسانه بود اما
من این افسانه گر باور نمی کردم چه میکردم؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﺍﻟﻠّﻬُـﻢَّ ﻛُـﻦْ ﻟِـﻮَﻟِﻴِّـﻚَ ﺍﻟْﺤُـﺠَّــــﺔِ ﺑْــﻦِ ﺍﻟْﺤَـﺴَــﻦِ ﺻَﻠَـﻮﺍﺗُـﻚَ ﻋَﻠَﻴْـﻪِ

ﻭَﻋَﻠـﻰ ﺁﺑﺎﺋِـﻪِ ﻓـﻲ ﻫـﺬِﻩِ ﺍﻟـﺴّﺎﻋَـﺔِ ﻭَ ﻓـﻲ ﻛُـﻞِّ ﺳﺎﻋَـﺔٍ ﻭَﻟِـﻴّـﺎً

ﻭَﺣﺎﻓِﻈـﺎً ﻭَ ﻗﺎﺋِـﺪﺍ ﻭَﻧﺎﺻِـﺮﺍً ﻭَﺩَﻟﻴـﻠـﺎً ﻭَﻋَﻴْﻨـﺎً ﺣَﺘّـﻰ ﺗُﺴْﻜِﻨَـﻪُ ﺃَﺭْﺿَـﻚ

ﻃَـﻮْﻋـﺎً ﻭَﺗُـﻤَﺘِّﻌَــﻪُ ﻓﻴﻬـﺎ ﻃَﻮﯾـﻼ
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
* امـــــن یجیب مضطر اذا دعــــاه و یکشف الســـوء *


پشـــت ایـــــن دروازه


کســــــی دعــــا می خــــواند...


گـــــوش کـــــن ...........او منتظــــر اســــت
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهدی جان...آقا جانامروزکه...

زیارت عاشورا میخواندموقتی به این فراز رسیدم

"
والوتر الموتور.../

یادم به تنهایی تو آمد تنهاتر ازحسینی، آقا.../

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
یــا صاحب الزمان ،آقای مـن مــولای مـناز قـدیــم گفته انـد

" خلایـــق هــرچه لایــق " بی راه نگـفـته انــد

اقرار می کنیم هنوز لیاقت حضور در محضر

شما را پیدا نکرده ایم

اگرغیر از این بود

هم اینک در زمان ظهـور و در حضور شمابه سرمی بردیم" از ماست که برماست "آری،ما مستحق بلای غیبتیـم ؛

سزاوار چنیـن سرنوشتی هستیم ؛

تــو را نخواســته ایم ؛ به بی امامی " عــادت " کـرده ایم ؛

هنــوز باورمان نــشــده

تا نیایی گره از کـار بشر وا نــشــود


العجل يا مولاي يا صاحب الزمان (عج)

 

hami99

عضو جدید
بنویس که هرچه نامه دادم نرسید بنویس که یک نفر به دادم نرسید
بنویس قرار من و او هفته بعد
این جمعه که هرچه ایستادم نرسید
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
غروب سه شنبه

به *فرشته ها*می گویند:

بس است دیگر

^پرونده^اش را باید برای *آقایش* ببریم
.
.

واین بار هم پای ^پرونده^ ام خیس میشود از اشک هایت

و

زیرش نوشته می شود

*خـــدایا* به خاطر من *مهـــدی* از این *شــــیعه* بگذر

و

خـــدا

میگذرد

و

من

ایستاده ام

و

نمیگذرم

از این

^نفـــس^

که *نفــــــس* هایت را به هق هق انداخت

*آقــا* بگذر
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا سلام!

به احترام نام بلند تو صبح به صبح به همه ی گلدان ها وگنجشک ها سلام می کنم

و برای بیدهای مجنون دست تکان می دهم

ازتو چه پنهان که چندوقت است اتاق کوچک دلم مه آلود ست

درانتظارمشرق چشمانت٬ لحظه هایم زیرگام های اضطراب له می شوند

دستم از همه جا کوتاه است

حق با آفتاب گردان هاست

که روزهای پرپر شده نیامدنت را

ـ با چرخش چشمان خود ـ

فریاد می کشند...

زودتربیا

ببین لحظه های بی تو بودن چقدرکند میگذرند!

چفدرانتظار...

اللهم عجل لولیک الفرج

بحق محمد وآل محمد
 

hami99

عضو جدید
آقـــا ! ســلام ... باز منــــــــم خـاك پايتان
من ! آنكه سالهاست دلش هست جايتان

آقــــا ... دلـــم گرفته ! چرا دیــر كرده ايد؟
مُــــردم در انتظار ِ شب ِ جمعــــــه هايتان

هر جمعه انتـــــظار ، دعـا ، ندبه ، جانمـــاز
هر شب دو چشم خيس و دلي در هوايتان

من جمعــــه ها عجيب دلــــم شور مي زند
اي كاش رنج و غصــــــــــــه نيايد سراغتـان

يا لااقل خدا كنــــــــــــــد از لحظه هاي تلخ
باشد نصيب ِ من ، همـــــــــه درد و بلايتان


آقــــا ... زمــان ِ بدرقه تـان هيچ كس نبود؟
آبي نريخت مـــــــــــــــادرتان پشت ِ پايتان؟

ديگـــر غريبگي نكــــــــــن و زودتر بيـــــــــــا
آري ، هنوز مانـــــده دو چشمم به راهتــان

باشد صبــــــــــور مي شوم اما تــــو لا اقل
دستـــــي بـــراي من بده از دورهـــــا تكان

حرفــــــي نمانده بين شمـــا و من و خـــدا
جز اينكــــــه باز ميكنـــــم امشب دعايتــــان
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بارها روی تو را دیدم ُ نشناختم .. لاله از باغ ِ رُخت چیدم ُ نشناختم ..


+ امان از لحظه ی غفلت که شاهدم هستی ؛
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
من منتظرم

همه در جست‌وجوی کوی تواند، بی‌ آن‌که خوب تو را شناخته باشند.
همه در هوای روی بهارند؛ بی آن‌که از غصه زمستان، به تنگ آمده باشند.
همه در غربت شب، خوابیده‌اند، بی آن‌که از صدای خروس سحری سراغ بگیرند.
پهنای شهر را وجب به وجب، گام به گام، کاویده‌ام.
از نردبان‌های کوتاه و بلند مذاهب و مکتب‌ها، ایسم‌ها و فلسفه‌ها، از همه عبور کرده‌ام.
رفته‌ام، فرو افتاده‌ام، برخاسته‌ام و خسته‌ام.
می‌گویند تو گشایشی. فرج تویی.
این گشایش باید شبیه یک گلستان باشد، پر از جوانه‌های صداقت.
جایی برای تبسم بی‌دغدغه.
من منتظرم.
قصه شوق، محال است به تقریر آید.
کسی چه می‌داند راز رسیدن، در دل یک مشتاق که مهجور مانده است چیست؟
کسی چه می‌داند جز دل روشن تو؟!
ما از رفتن، تمنای رسیدن داریم و کوی مهدی خدا، انگار نزدیک است؛
زیر پلک یک ندبه، روی آواز یک سجاده و بر بلندای شکفتن یک صبح آدینه.
از رو به روی خانه کعبه، صدایمان زده‌ای که: من گنجینه خدایم؛ اوج آرزوهای دیرینه، با سیرتی شبیه محمد(ص)،
با شوری به وسعت دلتنگی و با جشنی از جنس خوش‌بختی.
عدالت، میوه درخت ظهور است که با دست‌های نیرومند و آسمانی تو غرس می‌شود.
عدالت، یعنی برآمدن و تابیدن ماه برای همه چشم‌ها؛ حتی نابینا‌ها و شب‌پره‌ها.
نزدیک‌تر می‌شوی، قرآن می‌خوانی و لبخند می‌زنی.
من همان رؤیای صادقه‌ام که در قلب خدا تعبیر شد و اینک تعبیر رؤیای خدا در سرزمین سوخته انسان.
از تولد حرف می‌زنی.
تولد دوباره روزی‌‌های معنوی و مادی.
تولد دیگر باره جان‌های عاشق سرفرازی.
مکث دیدار و زیبایی بر دشت خشک بی‌کسی و تنهایی.
حضور پیوسته باران بر کام‌های تشنه ابدی.
از راه می‌رسی، بیدار می‌شویم، راه می‌رویم
و همه سرزمین‌های نرفته دانش و اندیشه، در کنار خاک پای تو، بر ما مکشوف می‌شود.

به جزای ستم‌ها که بر خلایق مظلوم، آوار گشته بود بر سر ظالمان، غضب می‌باری و شیوه نوازش را ترویج می‌کنی.
در انتظار توییم...
 

hami99

عضو جدید
یک روز ز کوی آسمان می آید
بر اسب سپید کهکشان می آید
از بس که زمین ز بیداد پر است
با تیغ علی صاحب زمان می آید
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
جــمـعه یـعنـی یک غـروب غصه دار

جمعه یعنی مهدی چشم انتظار

جمـعه هــا بر ما دعا دارد حبیب

در قــنــوتش یاد ما دارد حبـیــب


ای خوش انروزی بـه دست دلـبـــــرم

ســـایه پـرچم بیفــتـد بــر سرم

اللهم عجل لولیک الفرج

 

hami99

عضو جدید
نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
امّا گِله بی‌شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان
تنها همه «انتظار» داریم از تو...!
***
شد بسته در هر دو جهان، از بس که...
خشکید زمین و آسمان، از بس که...
بد نیست اگر کمی خجالت بکشیم
خون شد دل صاحب‌الزّمان، از بس که...؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
میگویند جمعه می آید....
آری،روزی که بازارتعلقات دنیا را تعطیل کنیم...!!!
او خواهد آمد....
 

hami99

عضو جدید
بیا مهدی بگویم من همه روز
به عادت خوانمت هر روز با سوز
ولی غافل از ان کردارهای نا پسندم
که میگوید نیا مهدی زود است امروز
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش می فهمیدم

مصلحت چیست

مصلحت بود که شیطان

سجده نکرد

یا که آدم

سیب چید

مصلحت هست که من منتظرم

منتظر مصلحت را نمیفهمد

منتظر منتظر است

مصلحت فاصله را کم نکند

مصلحت او را بی غم نکند

مصلحت سر پوشی ست

برسر آلامش

مصلحت مهر سکوت بر لب اوست

مصلحت گفتن خاموش

به فریاد دل منتظر است

مصلحت وهم و خیال است برای دل او

تو نگو مصلحت است

تو اگر منتظری درکش کن

پای حرفش بنشین

درد او را بشنو

منتظر خسته بُوَد

خسته از صبر و شکیبایی خود

خسته از ثانیه های بی او

و تو ای خسته ی راه ،

انتظارت شیرین

و دلت روشن و شاد

سخت خواهد بود

مسیر ره تو

تا امید هست برو

ره بی پایانی ست

مصلحت همراهت
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمان میگذر ولی باز نیامدی و همچنان منتظر امدنت هستم ...........
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر او را ببینم به او می گویم :

جمعه ها صدها نگاه بر اسمان خیره می شوند.جمعه ها هزاران دل منتظرِ از شوق به سرآمدن انتظار در قفس تنگ سینه برایت می تپند.ای صاحب جمعه ها!بیا ودلتنگی غروب جمعه ها را برطرف ساز ...

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
غریب آقام ...
خدایا، با ظهورش غربتش را به پایان رسان...




خدایا! و زبانم را به هدایت گویا کن و بر قلب من تقوا را الهام فرما و بر آن طریقی که پاک تر است
مرا موفق بدار و مرا به عملی مشغول بدار که رضایت تو را بیشتر در پی داشته باشد.

فرازی از دعای بیستم صحیفه سجادیه

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
اللهـــم رب الـنور العظــیـم...
ایـن جمــعـه هــم خـواهـد گــذشــت
نـه نشــانی از تـوسـت
نـه صـدایـت مـی آیــد
یـوســف زهــرابــیا
منتقــم خـون مـادر،بیــا
بیـا و کـربـلـایی دوبــاره بـر پـا کــن
مهــدی جــانبیــا
آقـــابیـــا...

 

hami99

عضو جدید
بیا مهدی شب هجران سفر کن
بیا از پرده ی سیاه گذر کن
بیا ای آفتاب خوب پنهان
بیا شام مرا با خود سحر کن
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا ابا صالح مددی

یا ابا صالح مددی

در دیار ما که هرکالا به هرجا ،درهم است
گرخریدار کند ،کالای خوب از برجدا
با تشر گوید فروشنده:که آقا درهم است!

یا مهدی،
یاران خوبت را مکن از بد جدا;
رو سیاه و رو سفیدش ،جان مولا درهم است.
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزگاری شهر ما ویران نبود
دین فروشی این قدر ارزان نبود

صحبت از موسیقی و عرفان نبود
هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود

حکم او را عالمی تسلیم بود ... اینک اما...

پشت پا بر دین زدن آزادگی ست
حرف حق گفتن عقب افتادگی ست

آخر ای پرده نشین فاطمه (س)
کی رسی بر داد دین فاطمه (س)

اللهم عجل لولیک الفرج
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
يـہ لحظه هايـے هست کـہ من در خوابم ... خواب غفلت...
يـہ لحظه هايـے هست کـہ من بـہ کل فراموش ميکنم وظايفم رو...
يـہ لحظه هايـے هست کـہ اصلا انگار نـہ انگار کـہ يـہ امام "زنده" و "ناظر" داره در زمان من زندگـے ميکنـہ
يـہ لحظه هايـے هست کـہ من خون بـہ دلش ميکنم...
يـہ لحظه هايـے هست کـہ ميگم "آقاجان شرمنده ام" ولـے خيلـے زود همـہ چـے يادم ميره...
يـہ لحظه هايـے هست کـہ من اصلا سرباز خوبـے نيستم..
من اسم اين لحظـہ ها رو ((( هـــمـــيـــشـــہ))) گذاشتـہ ام...
آقا جان شرمندم روم سياه !!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
باز هم غروب جمعه شد ودلم گرفت.....
غبار مبهمی ازغیبت مرا گرفت
تمام وجودم غرق تماشای افق شد وباز هم
ندای دلنوازی از آسمان مرا گرفت
سر سجاده ی عشقم، همه آه وآه
قنوت سبزدستانم همه سوی ربنا را گرفت
به سرسپرده قامت باد ونسیم ازل گفت
کجاست آن که زمزمه اش همه جا را فرا گرفت
به قرص شبنم برگ و به قطره قطره ی آب
نشان امیدشان همه سوی آسمان رافرا گرفت
به لحظه لحظه ی یاد و به ندبه های سحر
همه<<العجل العجل العجل>>رافرا گرفت
نگاه خسته ی من به سو افق بود هنوز
تبسمی از غربت ماه نگاه مرا فرا گرفت
دو رکعت نماز عشق در آن غربت سرد
تمام هستی مراحرارت عشق فرا گرفت

 

Similar threads

بالا