من گریه می ریزم به پای جاده ات، تا
آئینه کاری کرده باشم مقدمت را
اوّل ضمیر غائب مفرد کجائی ؟
ای پاسخ آدینههای پر معمّا
بی تو سرودیم آنچه باید می سرودیم
یعنی در آوردیم بابای غزل را
حتمی، بی چون و چرا برگرد شاید
راحت شویم از دست اما و اگرها
آب و هوای خیمهی سبزت چگونست ؟
اینجا گهی سرد است و گاهی نیز گرما
بهر ظهور، امروز هم روز بدی نیست
ای تکسوار جاده های رو به فردا
آقا، صدای پای سبز مرکب توست
تنها جواب اینهمه " می آید آیا ؟ "
یک جمعه میبیند نگاه شرقی ِ من
خورشید، پیدا می شود از غرب دنیا
آقا، نماز جمعهی این هفته با تو
پای برهنه آمدن تا کوفه با ما
اللهم عجل لمولانا المظلوم الفرج